با دیدن عادل که داشت از دور به سمتم میاومد به طرفش رفتم با نهایت التماس ازش پرسیدم
چی شد تونستی کاری بکنی ؟
عصبی بود و ناراحت این از چشما و صورتش کاملا معلوم بود.
سکوت کرد بهم خیره موند رو بهش گفتم
حرفتو بزن بگو ببینم چی شده خواهش می کنم.
کلافه به دیوار تکیه داد و گفت
_ خانم من هرکاری میشد کردم اما نتونستم شیخ میگه میخواد شما رو ببینه و بعد پولی که میخواهیم بهمون بده .
شیخ !
دل خوشی از این شیخها نداشتم اما الان پای جون امیر در میون بود.
من میبینمش کجا باید برم؟
عادل عصبی گفت
_خانم اقا اگه بفهمن شما رو فرستادم اونجا هیچ وقت منو نمی بخشن هیچ سراز تنم جدا میکنن…
لبخند زدم و گفتم
آقا هیچ وقت نمیفهمه بیدار که بشه من برش میدارم میرم ایران برای همیشه بهت قول میدم پای تو گیر نمیشه هیچ اتفاقی هم قرار نیست برای من بیفته .
فقط من و ببر پیش اون آدم به پول احتیاج داریم هرچی داشتیم و دادیم دیگه بیشتر از این نداریم ما میخواهیم زنده بمونه که برای این کار باید پول جمع کنیم .
ناراضی بود اما چاره ای نداشت مثل من که راضی نبودم که میدونستم امیر اگه بفهمه میکشه اما باید میرفتم به پول احتیاج داشتیم برگشت مو پیشونی امیر رو بوسیدم و کنار گوشش آروم خداحافظی کردم از بیمارستان بیرون زدیم ….
از هرجاده ای که می گذشتیم هرخیابونی که ازش رد می شدیم ترس و استرس توی وجودم بیشتر و بیشتر میشد از این شیخا دلخوشی نداشتم اما الان تنها کسانی که میتونستم ازشون کمک بگیرم همینا بودن عادل میگفت با امیر برو بیایی داشتن رفیقای چند ساله ان و رومونو و زمین نمیندازن اما وقتی به پول دادن رسیدن شرط دیدن من و حرف زدن با من گذاشته بود .
یعنی اونقدر هم که عادل فکر میکرد آدم خوبی نبود وقتی جلوی در خیلی بزرگ، ماشین متوقف کرد نگاهی بهش انداختم توی دلم از امیر کمک خواستم می دونستم الان کنارم منو تنها نمیذاشت از ماشین پیاده شدیم و از سد نگهبانایی که اونجا بودن به راحتی با دیدن عادل گذشتیم.
با دستش روی تخت کوبید و گفت
_بشین سرجات اینقدر زود عصبانی نشو شوهرت برای اینکه زنده بمونه به پول من احتیاج داره میدونی که؟
کلافه دوباره سر جام نشستم و گفتم
می خوای برات چه کاری بکنم چشماش برق زد و گفت
_ آهان حالا شد من می خوام در ازای
اون پولی که بهت میدم برام کار کنی.
گفتم چه کاری؟
سرش نزدیکتر آورد مشروبی که دستش بود بالا کشید و گفت
_ خوب تا می کنم باهات انقدر که شما میخواید بهت میدم فقط ده شب توی خونه من برای مهمونای من باید برقصی ..
از شنیدن این حرف رنگم زرد شد …
سرم گیج رفت از این حرفش
اینجا برای مهموناش برقصم من
منی که اسم این کارا می اومد بالا می اوردم؟
نفسم بند اومده بود اصلا نمی تونستم این چیزی که گفته بود و حتی تصور کنم خودش به سمتم کشید درست چند سانتیمتری صورتم نشست
گفت
_ چیه حرفاتویادت رفته؟ مگه نمی گفتی می خوام شوهرمو نجات بدم امیر امیر نمیکردی؟ خب من دارم بهت میگم کمترین کاری که در مقابل این همه پول بخوای برام انجام بدی فقط رقصیدنه!
کمی سرگرممون می کنی.
چاره ای جز قبول کردن شرطش نداشتم من به این پول احتیاج داشتم اما در این مشکی نبود وقتی امیر بیدار بشه و بفهمه من همچین کاری کردم خودش جونمو میگیره بلند شدم و گفتم
باشه هرچی تو بگی انجامش میدم پول و کی بهم میدی؟
انگار خیلی خوشحال شده بود که خودشو از لبه ی تختی که نشسته بود کشید و بلند شد و از در اتاق بیرون رفت و کسی روصدا زد که مرد قد بلند اومد
وبهش گفت
_همراهی خانم برو یه چک از روی میز برداشت و دستش داد و گفت ا_ین و سر راه براش نقد کن
میبریش و برشمیگردونی همین جا مهمونی بزرگی دارم.
از اتاق که بیرون رفتیم عادل با کمی فاصله از در منتظرم ایستاده بود با دیدن این مرد کنارم بیشتر و بیشتر اخماش توی هم رفت و خودشو بهم رسوند و پرسید
_ خانم چی شد؟
این مرتیکه کیه؟
ازش خواستم سکوت کنه و گفتم بهت توضیح میدم بیا بریم از اون عمارت که بیرون اومدیم اون مرد به ماشین خودش اشاره کرد و گفت _شما با من میای..
عادل تا خواست به سمتش بره دستشو کشیدم و گفتم چیزی نیست که باید پول و تحویل بگیرم عادل گفت
_ پس منم باهاتون میام نمیتونم تنهاتون بزارم…
ماشین همون جا گذاشت و با من سوار ماشین اون آدم شد با هم راه افتادیم و وقتی پول رو به دستم داد به سمت بیمارستان رفتیم سریع با بیمارستان حرف زدم و پول را تحویلشون دادم تا هر وقت که به هوش بیاد نگهش دارن و دستگاه را قطع نکنن…
عادل تمام مدت دنبال من می اومد و از من میپرسید که چی شده چطوری شد این پول به من داد خجالت میکشیدم بهش بگم چطور باید بهش می گفتم بالاخره کمی از اون مردی که شیخ همراه من فرستاده بود فاصله گرفتم رو بهش گفتم نمی دونم چطوری بگم اما برای اینکه پول بهمون بده به شرط گذاشت من مجبور شدم قبولش کنم
عادل که حتّی نشنیده عصبانیت از صورتش می بارید
_ چه شرطی؟
آب دهنمو قورت دادم و گفتم ده روز برای مهموناش برقصم
تو یک لحظه خون جلوی چشماش و گرفت مثل دیوونه ها شد با صدای بلند فریاد زد
_ چه غلطی کرده؟
جلوش ایستادم التماس کردگ
ساکت باش نباید چیزی بگی من قول دادم شرطیه که گذاشته و من قبولش کردم نمیتونیم کاری بکنیم عادل اما کوتاه بیا نبود داد و فریاد میکرد شروع کرده بود به فحش دادن بهشون بالاخره وقتی که زحمت آروم شد رو بهش گفتم من باید همین الان با این مرد برم مواظب امیر باش هر اتفاقی ام افتاد من نمیدونم اونجا چه خبره شاید اتفاق بدی افتاد من دیگه اینجا برنگردم اما هر اتفاقی افتاد اما کنار امیر بمون کنار پسرم بمون تا وقتی بهوش بیاد…
_ فکر کردین که من اینجا میمونم شما رو تنهایی میفرستم اونجا بعد آقا که به هوش اومد چی دارم بهشون بگم تف نمیکنه توی صورتم که بگه من زنم و ناموس و دست تو دادم تو اینطوری ولش کردی؟
نمیشد نمیشه با من بیاد بایر میموند اینجا خدایی ناکرده می اومدن بیمارستان یه بلایی سر امیر می آوردن پس رو بهش گفتم فکرشم نکن تنهاش بزاری تو باید اینجا نباشی ممکنه یه بلایی سرش بیارن…
کمی فکر کرد و گفت
_ با علی حرف می زنم علی باشما میاد من میمونم فک کنم اینطوری بهتر باشه هم شما تنها نیستید خیال منم راحت تر…
از این همه نگرانی هاش میون درد و غم دلخوش شدم کمی به وجود این آدم.
باشه گفت به برادرش زنگ زد زیاد طول نکشید وقتی علی اینجا رسید و همراه من سوار ماشین اون آدم شدیم دوباره به سمت اون عمارت رفتیم وقتی که رسیدم من وبه اتاقی بردن لباس هایی که اونجا بوده اشاره کردند و گفتند باید یکی از این رو بپوشم و حسابی آرایش کنم وقتی تنها شدم بین لباسها چرخی زدم همشون نیم تنه بودن من نمی تونستم اینا رو تنم کنم چطور می خواستم اینا رو بپوشم بین مردا و عربای شکم گنده برقصم؟
🍁🍁
🆔 @romanman_ir
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
نویسنده عزیز اسم داستانو عوض کن وبدار خاطرات یک روسپی
بچه هاااااااااااااااااا
برین رخداد های طبیعی که در بدن آقایان اتفاق میافتد( مد وان، ادمین گذاشته!) بخونید!
.
.
اه ادمین حالم بدشد!
دیدم عوض شد!
اینارو از کجات میاری؟
اه آره خدایی حالت تهوع گرفتم🤢
اقا منم خوندم ولی بجا تهوع کلی خندیدم 😂😂
تصور کردم بابام داره بهم شیر میده 🤣
افسردگی پس از زایمان 😂
ادمین داداش قبل از زایمان چی ؟؟
قبل زایمان افسردگی نمیگیرین ؟🤣
خوبه زنه بیجاره میزاد بعد مرده افسردگی میگیره حالا افسردگی تون دلیلش دقیقن چیه ؟؟؟؟
مخم بعد چند وقت سوت کشید بابا محض حفظ ابروی خودتون حداقل اینو نمیزاشتی اه اه اه
من از یاسی بدتر ترک بستم انقد خندیدم
وای ابجی من با دقت کامل میخوندم…بعد یهو پوکیدم از خنده…خدایی این چرت پرتا چی؟!!! ….فردا میان میگن مردی ۴ قلو به دنیا اور😂😂😂😂
راستی هانا خانم همه جواب سوالام رو دادن الا شما
رنگ چشم وقد ووزن ؟
نه اصن میدونی چیه …واااااای اگه اون پسرای دختر صفت اینو بخونن دیگه گند این جامعه در میاد همین الان کم از دخترا ندارن
من رنگ چشمم تو افتاب قهوه ای سوختس..کلا دقیق نمیدونم چه رنگی …قدمم170…وزنم58 عزیزم
خخخخخخخخخخخخ
راس میگی!
کی راس میگه
اره راس میگم ابجی…البته الان ماه رمضون وزنم کمتر شده مامانم میگه شدی اسکلت…😐😑…
یاااااااااااااااااااااااااااااااسی
نامرد بی معرررررررررررفت
حیف دعاهایی که برات کردم!
گفتم خدایا به این و مهسا یکم عقل بده….
هعیییی
کجااااااااااای؟
حالا دیگه جواب منو نمیدی؟؟؟؟؟
منو بگو نگرانت بودم!
هی به باران میگم یاسی چرا نیست؟
دستم نمک نداشت…
هعیییی!
راستی یاسی،
قهرم باهات
ولی امشب هستی تل؟
سلام ایلین جون من
چطوری عشقم
بابا شوخی کردم ، منم کلی براتون دعا کردم که از خریت در بیاین و ادم شین😂
ایلین تلم وصل نمیشه هزار تا فیلتر نصب کردم ولی نمیشه که نمیشه 😭
خودمم دیگه کلافه شدم 😧
همش دارم فکر میکنم این ور پریده ها تو گروه الان چه زری میزنن🤔😢
باران چه بدونه من کجااام 🤔
بابا ول کنین زن مردمو 😂، مث خودمون دیونه شد رفت 😂
خب خیالم راحت شد زنده ای!
هنوز زبونتو داری!
باران نمیدونم، همینجوری پرسیدم دیگهَ!
تو گروهم همش چرتو پرت میگیم،
نگران نباش،
شنیدم پری ایسگات کرده نه؟؟؟؟؟؟؟
اخخخخخخخخخ کلی خندیدم………
داداش قادر میگم نمیشه یه گروه توی واتساپ درست کنین مدیرش خودتون باشین بعد تنظیمات گروه رو اونجوری کنین ک فقط مدیر میتونه پیام بذاره اینجوری میشه مث کانال بعد مطالبی رو ک توی کانال تلگرامی تون هست اونجا بذارین بعد لینک بذارین اینجا ما توش عضو بشیم یا شماره هامونو بدیم عضومون کنین؟
به زودی برنامه رو میدم نصب کنید بتونید به تلگرام بیایید
قادر اگه من دیگه حال تورو پرسیدم 😕😕😕
سلام ببخش ندیدم خوبی؟
یاسی بیا جواب بده!
مرررسی خوبم ، خوب که نه توپم 😁😁
واایی بچه ها دیروز رفتم گچ پامو کوتاه کردم الانم بچه ها قول دادن بیان منم با خودشون ببرن بیرون 😍
همه چی ارومه من چقد خوشبختم 💃
زبونتم کوتاه میکردی خوب میشد!
.
.
بیاید منم ببرید با خودتون!
بدون من از گلوتون پایین نمیره ها
منم پارسال دستم شکست میدونم چه حسی داری انشا ا..زود خوب خوب شی
بچه ها چ جوری میگین تلگرام وصل نمیشه مال من با لنترن ب ده ثانیه نمیکشه وصل میشه نسخه اصلیشم دارم. بعد واتساپ ک خیلی بهتره چرا از اون استفاده نمیکنین ن فیلتره ن مشکلی داره خیلیم سرعتش بالاست. ی وی پی ان هم شوهرم داره خیلی خوبه اسمش maxify vpn اونم فوری وصل میشه. بعد راستی اینم بگم تو گوشی من ی فیلتر شکن فقط باید نصب باشه وقتی دوتا هست هیچ کدوم کار نمیکنن
مرسی زهرا جانم
منکه مشکلم حل شد
فدا عزیزم خداروشکر
با این پروکسی برو یه ف ل ی ت ر شکن خوب تو کانال گذاشتم اونو نصب کن راحت بیا تلگرام
https://t.me/proxy?server=w334.tehran.monster&port=443&secret=ee000000000000000000000000000000006B65746161626F6E6C696E652E636F6D
سلام ادمین
من فیلتر شکنو نصب کردم همین کافیه بربازکنم تلگرامو مثل قبل نیست دیگه زودجواب میده؟
قادر داداش رفتم وصل نشد میام میزنمت😡
اگه وصل شد هم بگو باران ببوست 😜
بروفیلتر شکن که گذاشته تو کانالشون
اونو نصب کن
من نصب کردم بهتراز قبل هست
قبلا روزی یک بار وصل میشد تلگرامم الان بهترشده
سلام
کیمیا به نظرم شعر هات واقعا عالیهههه
من کلا از غالب های شعری و این چیزا سر در نمیارم ک بخام چیزی بهت بگم ولی من با نظر آقای راد کاملا موافقم شعر هات عالی هستن
رمانت هم که عالیه
راستی کیمیا چند سالته؟
بچه ها شما چطورین؟؟
ممنونم عزیزم مرسی که خوندی خودمم سر در نمیارم از این چیزا 😑
من عرض شود که ۱۴ سالمه
تولدت هم تبریک میگم نیوشا امیدوارم توی این ۱۵ سالگی به هر چی که می خوای برسی و خاطره های باحالی بسازی
کیمیا از زندگی نا امید شدم اگه تو همسن من یا حتی یک سال کوچکتری و بعد همچین مخی داری .منو بگیریدد😂😂
عزیزم ناراحت نشو خب هرکی تو ی زمینه ای استعداد داره
نه بابا ناراحت چی شوخی کردم
امشب داشتم جوشن کبیر میخوندم اسم قادر و مرصادو دیدم
سلام چطورین داش ادمین و مرصاد😎
سلام
خوبم مرسی
شماخوبید؟
خداروشکر داداشی
منم خوبم ممنون
سلااااااااااااااااام بچه هااا
چطورین ؟؟
خوب و خوشین ؟؟؟
میدونم شماها هم دلتون برام تنگ شده بود 😊
مخاطب خاص باران تو چطوری ؟؟؟
خوب و خوشی ؟؟
دوستان امشب برای تک تکتون دعا کردم، امیدوارم منو تو دعاهاتون فراموش نکرده باشین….
.
.
داداش قادر برای خوشبختی خودت و ارامش بارانم خیلی دعا کردم…
مرسی آیلین جان 🌷
ممنون نازار
منم واسه همه دعا کردم بدجوری خودم رو خالی کردم و به ی نتایجی رسیدم …
چششم باران جونم روشن😞
داداش قادر این جان دقیقا از کجا اومد 😂
بزار به باران بگم 😛 اونوقت باز بگو یاسی الکی میگه 😜😛
هوووووویی ایلین
باز منو یادت رفت رفتی واسه قادر و باران دعا کردی 😐
خدااااااایا من دعاهایی که واسه ایلین کردم رو پس میگیرم ، اشتباهی اسمش رو بجای یکی دیگه گفتم 😛
با من حرف نزن، قهرم!
ولی فکر نکنم مال من مال سن بلوغ و باشه چون از بچگی همینم …دیگه فکر کنم از بلوغ هم رد کرده باشم …این که از خرید کردن متنفرم هم فکر نکنم به بلوغ ربط داشته باشه …
آیلین چه خبره اینجا😐
سلام، منم تازه رسیدم!
کجایی نفسی؟
سلام خوبی
هیچی درگیر امتحاناتمم
نفس
چطوری خانمم
میبینم در نبودم خیلی کم بودیا
اخی
طاقت دیدن جای خالیمو نداشتی 😢
خانمم!
الله اکبر!
ادمین اون سرگرمی گذاشتی به خودت چی افتاد؟
فک کنم دلبر!
سلام
مبینم که دلتون بسیار برام تنگ شده😄
اصن بدون من بهتون خوش نگذشته بود😎
شکسته نفسی نفرمایین تو رو جدتون😌😌
بچه ها ی سوال ؟ینی سه تا. لفدن جواب بدید
رنگ چشماتون چه رنگیهه ؟
قدتون چنده ؟
ووزنتون؟
باورت میشه تا حالا انقدر به قیافم دقت نکردم ؟؟؟ خودت چی ؟
راستی اسمت چیه ؟ اگه دوست داری بگو .
پایین نوشتم
عسلی
170
55
پایین نوشتم
منظورم اسم مستعارم بود
رنگ چشم: قهوه اای
قد:۱۷۰
وزن:۶۲
چشم :قهوه ای خیلی سوخته
قد :۱۷۶/۳۰
وزن :۶۳
رنگ چشم : عسلی
قد:۱۷۲
وزن:۶۰
ماه رمضون و کرونا دو کیلو اضافه وزن زده تنگمون😥
مشکی
168
59
قهوه ای روشن
۱۷۴
۵۷
قهوه ای تیره
165
54
میشی
167
55
واااای بچه ها با دیدن قد هاتون اعتماد ب نفسمو کلا از دست دادم فک کنم من از همه تون فسقلی ترم😂😂😂
من قدم ۱۵۹ وزنم ۶۰ چشمامم نمیدونم مشکیه یا قهوه ای سوخته بدون آرایش قهوه ایه با آرایش سیاه
زهرا منم احساس کوتوله بودن بهم دست داد …من قدم 162 و وزنم 60 و قهوه ای سوخته
راستی چرا اینارو میپرسی ؟؟؟؟؟؟
آیداجان باز قد تو بهتره کاش منم ۱۶۲ بودم. من و خواهرام کلا قدامون برده ب بابا بزرگ پدریم فک کن من قد بلندشونم😉😉😉😉
ولی قیافه هامون کشیده سمت مامانم. بابا بزرگ مادریم ماشالا ی قدی داشت نزدیک ۱۹۰بود کاش قدامونم میبرد ب اون خدا بیامرز. بابای بابام خدا بیامرزتش نصف من بود همیشه بهش میگفتم باباحاجی توی جوونی یه کلاس والیبالی بسکتبالی چیزی میرفتی ک ما انقد فسقلی نمونیم😂😂😂
عافرین سوال خوبی پرسیدی
اول اینکه اونایی که چشماشون قهوه ایه زیر اون چشمای قهوه ای چشمای ابی دارن
اگه می خواین بیشتر بدونین سرچ کنین
دوم چشم های ماها هر رنگی هست حتی بنفش ب غیر از اون رنگی که نشون میده
سوم بعد از چهل سالگی قدمون سالی چهار الی شش میلی متر کم میشه
سوالی نیست دیگهه ؟
عافرین سوال خوبی پرسیدی
اول اینکه اونایی که چشماشون قهوه ایه زیر اون چشمای قهوه ای چشمای ابی دارن
اگه می خواین بیشتر بدونین سرچ کنین
دوم چشم های ماها هر رنگی هست حتی بنفش ب غیر از اون رنگی که نشون میده
سوم بعد از چهل سالگی قدمون سالی چهار الی شش میلی متر کم میشه
سوالی نیست دیگهه ؟
ابجیم لپاش چال میشه پارسال تو مدرسه یکی از دوستای دوره ی بچه گیش رو دیده بود بهش گفته بود عه تو هنوز چال گونه هاتو داری وقتی که برای مامانم تعریفش کرد مامانم خیلی ریلکس جواب داد انتظار داشت شهرداری بیاد پرش کنه
فاطی تو نبودی داشتم میمردم!
دق کردم!
کجاییییی؟
جــــــــــــــدی میگی ایلینکم😂😂
واس ی لحظه حس مهم بودن بم دس داد😌😌
گفتم وقتی اینجام شما مهم بودن منو درک نمیکنین گفتم ی روز نباشم تا توی تب دوری از من بسوزنین ی کمی ب خودتون بیاین و منو حس کنین😔
هعی روزگار…
آره جدی گفتم فاطی خانم!
چرا مهم بودنتم خیلی درک میکنم!
ادمین ببخشید چرا رمان آفرودیت و شیطان رو نمی ذارید ؟
من دو پارت کامل رو فرستادم لطفا بذارید تا دوستان بیشتر از این معطل نشن😑😊
گذاشتم پارت جدید و
تو ادبیات مدرسه خیلی قوی هستی ؟
من ؟ ادبیات مدرسه هنوز به اون حدی نرسیده که من بخوام شعرام رو یا متنام رو برای معلمامون بخونم …
دروغ چرا هنوز کسی رو پیدا نکردم که نوشته هام رو درک کنه 😑😐
به نظرم شعر ها ومتن هاتون رو به معلمان نشون ندید
چون امکان اینکه بهتون پیشنهاد مشاور بدند زیاده من خودم شخصیت شما رو درک می کنم
وکاملا تحسین میکنم چرا که هرکس شخصیت خودش رو داره ویه عقایدی داره وهنوز جامعه ی ما به این درک نرسیده وکاملا به خاطر اینه که کسی وقتی بیشتر تنهایی رو ترجیح بده وسعی کنه اطرافیان رو درک کنه وحس حالش در این سبک باشه و…زیاد توحاشیه نمیرم دیوانه وافسرده خطاب میشه (به دور از شخصیت شما شما به عنوان مثال )معلمان هم بخاطر کار های زیاد قطعا مفهوم و درک شعر رو متوجه نمیشن وسعی می کنن شما رو چه با لبخند چه با …وادار به رفتن به مشاور می کنند، دید نگاهشون نسبت به شما عوض میشه درکل حتما حتما اگه از معلم یا دوستانتون اطمینان دارید اشعار ونثرتون رو دراختیارش قرار بدید☺ اشعارتون واقعا قابل تحسینه موفق باشید .
دقيقااااااا همين حس رو دارم مي دوني ، وقتي كه شعرام رو با يه لبخند تمسخر اميز تلقي مي كنن ، بيشتر به اين پي مي برم كه واقعا كسي توي مدرسه نمي تونه كمك حالم باشه ( در واقع اصلا دليلي كه اينجا دارم كامنت ميذارم هم همينه … اتفاقا معلم فارسيم منو به چشم يه افسرده نگاه مي كنه كه جملات صادق هدايت روش تاثير گذاشته … كه عقيده داره من حتما بايد برم روانپزشك خودمو نشون بدم 🙄خخخ من كه حرفاشون رو همون موقع به پنجره ي عقب مغزم مي سپارم من دوست توي مدرسه ندارم نه تو مدرسه نه توي اجتماع با تنهايي بيشتر حال مي كنم
در هر حال شعرتون منو واقعا تحت تاثير قرار داد استاد معني شعرتون واقعا قابل تامل هست لذت بردم
لطفا ايراداي بعدي شعرام رو هم بهم بگين استاد ✌🏻✌🏻✌🏻🤣🤣🤣🤣🤣🤣 مشتاقانه گوش ميدم
واااای خدا ینی انقد بی فر هنگن که مسخرت میکنن من تمام معلم هام اگه ی ادمی مثل تورو ببینن میشینن با دل و گیان به حرفاش گوش میدن اصن هم از حرف زدن باهاشون خسته نمیشی ی جوری رفتار می کنن که ادم می تونه همه چیو بهشون بگه
اقای راد شما اسمتون ارمین نیست ؟
نه
وای کیمیا رمان کنار نرگس ها جا موندی خیلی خوب بود از دیروز که گفتی رفتم خوندم
جدا ؟ اره خيلي قشنگه ميگم برو رمان جگوار رو هم بخون خيلي قشنگه
الاي و اميروالا
کیمیای عزیز من اصلا به ادبیات علاقه ندارم اما عاشق شیمی و فیزیکم
ولی یه نفر که دکتری ادبیات داشت بهم گفت ینی به همه گفت برین زندگی نا مه انوری رو بخونید یه داستان هم ازش گفت که خوشم اومد اگه خواستی بگو واست میگم یه نکته ای هم گفت که من هیچ وقت نفهمیدمش
یه نگاه به جلوی پات بنداز یه نگاه به مسیر رو بروت یعنی هم کل به جز و هم جز به کل
راستش بگم ؟ منم از ادبیات خوندن خوشم نمیاد من فقط خوندن شعر دوست دارم و علاقه ی زیادی به کتاب خوندن و نوشتن باعث شده بیام تو این عرصه من عاشق ریاضی فیزیکم بازی با اعداد رو دوست دارم و شاید تنها درسیه که هیچ وقت تو کلاس نمی خوابم 😂😂😂😂😂😂😂
خیلی خوشحالم می کنی اگه بگی
این اقای انوری علاوه بر اینکه شاعر بوده منجم هم بوده وبه گفته خودش خیلی بد شانس یه بار پیش بینی میکنه که قراره خورشید گرفتگی بشه خب اون موقع حتی الان این عقیده رو داشتن که این پدیده نحسه ممکنه اتفاق های دیگه ای مثل توفان و از این جور چیزا بیاد خلاصه مردم میشینن پناه گاه و از این جور چیزا میسازن اون روز میرسه اما دریغ از وزیدن یه نسیم که باعث خاموش شدن شمع تو بالاترین مناره شهر بشه خب اینم ضایع میشه همه دیگه بهش اهمیت نمیدن اما سال ها بعد تحقیق میکنن که اون روز روز تولد چنگیز خان مغول کسی که ایران رو ویران کرد بوده
تو تقصیری نداری که از ادبیات بدت میاد این نظام اموزشیه که همش ایراده بخوام بگم داغ میکنم امپرم میزنه بالا
کورد جان متوجه شدم،
از اون موقع که اون دوستمونو دیدی، دوست داشتی باهاش کل کل کنی( به قول خودت آتیش بسوزونی) ولی ایمیل نداشتی،
پس صبر کردی تا الان،…
اخییی نه عزیزم راستشو بخوای دوست داشتم فقط باهاش حرف بزنم یجور مخصوص خودم اتیش سوزو ندن روش داره گشتکسم
من واقعا پسرانه رفتار می کنم ؟؟؟؟؟!!!!! این حالت عادیمه من باهمه این طوریم حست راست گفت من دخترم
مگه رفتارم چجوریه که فک کردی پسرم ؟
نمیدونم والا،
همینجوری
خودت بهتر میدونی، ما دخترا حس شیشممون قویه…
فرق دختر و پسرم خوب میفهمیم…
اخه واقعا این چه وضعشه گناه داره لیلی اخه . کاش یه چیزی بشه ک این کار رو انجام نده فقط همین کم بود
در خموشی های من فریاد ها خوابیده بود
بر لب این کس هزاران لبخند ماسیده بود
در حسرت نور چراغ من می خندم به تخت
کز نداند عشق من آه می دانم چه سخت
می روم بی وقفه من از خانه و کاشانه ام
می کشم دست از همه ، از همه آستانه ام
می کنم دل از تو من وای بر من چه بد
می شوم تنهای تنها اه می دانم چه درد
( این یکی مال یه سال پیشه الان دیگه این سبکی شعر نمی گم 😐😑)
آفرین بالام…
خیلی قشنگ بود.
یه سوال آقای راد شما تو چه سبکی شعر می گید ؟ من غزل و مثنوی
من تو شعر خیلی ناشی و آماتورم البته
بقیه ی شعراتون رو هم بذارید
جدا می گم خیلییییییی خوبن شعراتون
خیلی خیلی سخته که بخوای قافیه و معنی و ردیف ها رو با هم تطبیق بدی که تازه یه معنی هم بدن من که خودم جون می کنم یه بیت چرت و پرت سر هم کنم 😐😑😂😂😂
ولی جدا آفرین من خوشم اومد👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏کف مرتب👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
ممنونم لطف دارید.راجب سبک شعر هم بنده مثنوی .غزل(معمولاا برای مادرم)گاهی شعر نو هم استفاده می کنم اگه ادمین رمان رو بزاره من خیالم یکم راحت شه 😁
واینکه به نظرم شما سبک شعر سرودن تون خیلی خوبه اون دوسه نمونه ای که مثنوی گذاشتید من خیلی لذت بردم ،فکر می کنم شما یه مدت زمان کمی هست شروع کردید ولی شعراتون خیلی خوبه فقط یکم کاستی داره که روش بیشتر متمرکز شید تا کلمات، با معنی بهتر وزیباتر بیان شه .نه شما توی سطح اماتور نیستید کسی که توی سطح اماتور باشه نمی تونه لحن و احساس بیزاری رو بیان کنه وکمبود توی شعر کاملا احساس میشه .اعتماد به نفس هم همیشه حرف اول رو میزنه چون اگه اعتماد نداشته باشید به خودتون نمی تونید از زیبایی شعرتون اطمینان کنید وهمون حس هم به خواننده ی شعر القا میشه ولی درکل بازی با کلمات توی شعر ونثر ،ورمانتون عالیه ولی همیشه کمی بیشتر روش متمرکز شید چون حتما کلمات بهتری هم می تونید پیدا کنید .خوندن شعر و رمان های دیگه هم شمارو توی نوشتن اشعار ورمانتون همراهی می کنن و فکر کنم یه نمونه شعر نو هم گذاشته بودید .روی شعر نو بیشتر کار کنید .
راجب تدریس 😂باید عرض کنم من خودم استاد لازمم ولی حتما.اگه قابل بدونید چند تا نکته رو یاداوری می کنم.
مرسيييي راستش اره من سه ماهه كه به طور جدي شعر ميگم قبلا يه سري چرت و پرت مي گفتم كه چقدر خوب شد نيست و نابودشون كردم فاجعه بودن جدي ميگم 😂😂😂
در واقع خيلي خيلي برام سخته كه كلمات شعرام رو درست و حسابي بيان كنم … خيلي انتقادات سازنده اس واقعا واقعا ممنونم
من كه ديگه از اين به بعد بهتون ميگم استاد 🤣🤣🤣✌🏻
این چه حرفیه من با همون راد راحت ترم
بنده هنوز به اون درجه نرسیدم فقط درکم راجب این زمینه ها یکم بالاس
بچه هااااااااااااااااااااااااا
کسی از رمان سیگار شکلاتی خبر داره که تهش چی شد؟؟؟؟؟
.
یا رمان ببار بارون؟
.
یا حس ممنوعه؟؟
.
.
یه روز قبل مرگم اینارو حتما میخونم!
سیگار شکلاتی به جرات مزخرف ترین رمانی بود که تا به حال خوندم 😑 ببار بارون رو هم من خوشم نیومد به شخصه …
نخونش برو به جاش رمان خیانت رو بخون من یه ساعته تمومش کردم 😜
یا برو رمان دلدادگی شیطان رو بخون
اینا چیه ؟ برا چشمات ارزش قائل باش 😘
دکاروس بابا تخریب نکن دیگه!
خیلی قشنگ بوووود!
باشه خیانتو حتما میخونم
ایلین قرارنبودم خیلی خوشکله بخوتش
رمان اله ناز وخوندی تاحالا؟
مریم جانم خوندم قرار نبودو
آره قشنگه، ۴ تا جلدشم خوندم،
ولی الهه ناز؟ نه نخوندم
من که یه جلد بیشتر ندیدم بقیشو ازکجا خوندی؟
چرا دیگه ادامش توسکا، جدال پر تمنا و روزای بارونی، شخصیت های متفاوت هستن که به هم مربوط میشن
سلام .چه جالب از بچه های قدیمی هیچکی نیس .فکر کردم فقط خودم یه ۴یا ۵ماه نبودم ولی انگار همه رفتن ویه سری دوستان جدید اومدن فقط بین اسم ها ایلین رو میشناسم البته اگه همون ایلین باشه به هر حال از اشناییتون خوشبختم.🙂
من همون آیلینم نازلی جانم
سلاممممم به بچه های گل و خل خودم😆😆
چطورین بی معرفتاااا؟؟؟سراغی از من نمیگیرین؟؟!!!
راستی داداش میلاد کجاس؟
کیمی به منم یاد بده!!
بچه ها فردا تولدمههههه!!🥳
پیشاپیش مبارکک❤❤🎉🎊🎁🎂
راستی نسترن حالت خوبه
گفته بودی عمل داری ابجی الان چطوری
به سلام نیوش خانم چه عجب
باعث افتخار منه که بهت یاد بدم بذار به زبان اسپانیایی تولدت رو تبریک بگم
Feliz cumpleaños querida niush
تولدت مبارک نیوش عزیز 😘
تولدت مبارک نیوشا جانم، صدوبیست ساله بشی..
شما خوبی؟
این روزا همه درگیرن
تولدت مبارک عزیزم..🎁🎈🎂🎉🎊🎡
سلام ادمین من الان یک روز تلگرامم وصل نمیشه اون لینکی که گذاشتین هم جواب نمیده چیکارکنم؟
اگر میشه لطفا جوابم بدین
سلام
خیلیا مشکل تلگرام دارن دارم دنبال یه برنامه میگردم که سریع وصل شه بهزودی تو سایت میزارم برا دانلود
من الان با سایفون میرم مریم…
پروکسی اصلا وصل نمیشد
وای ها جیگرم خونه بخدا
اصلاپروکسی وصل نمیشه
تولدت مبارک عزیزم صد ساله شی
ممنون ابجی نیوش گلم…من خوبم …خودت چطوری…راستی گلی تولدتم پیشاپیش مبارک ایشالا به هر ارزوی داری برسی…و لبت خندون و دلت همیشه شاد باشه…
مار از پونه من از مار بدم می آید
یعنی از عامل آزار بدم می آید
هم ازین هرزه علف های چمن بیزارم
هم ز همسایگی خار بدم میآید
کاش می شد بنویسم بزنم بر در باغ
که من از این همه دیوار بدم می آید
دوست دارم به ملاقات سپیدار روم
ولی از مرد تبردار بدم می آید
ای صبا ! بگذر و بر مرد تبردار بگو
که من از کار تو بسیار بدم می آید
عمق تنهایی احساس مرا دریابید
دارد از آینه انگار بدم می آید
آه ،ای گرمی دستان زمستانی من
بی تو از کوچه و بازار بدم می آید
لحظه ها مثل ردیف غزلم تکراریست
آری از این همه تکرار بدم میآید
خیلی خیلی قشنگ بود اشک توی چشم ام جمع شد …
عالییییه☺
مائده عخش من بگو ببینم مرسی خوبم به اسپانیایی چی می شد ؟
نمره ی مثبت می ذارم براتون 😑😀😜😜😜
گراسیاس استوی بین
gracias estoy bein
درسته؟😉
کیمی، خیلی بدی،
منم دوست دارم مثل تو بنویسم….
نه بابا من یه آماتورم حالا اینارو ول کن آیلین گلی شاگرد عزیزم بگو ببینم حالت چطوره به اسپانیایی چی می شد ؟
کومو استاس!