رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 152 - رمان دونی

 

 

 

 

نگاه هرسه مان به سمت بیرون میچرخد! بعد از چهار شب و سه روز، زنگ زد. البته تلفن من که دو روز است خاموش است. اصل این است که الان زنگ زده و حتما متوجه رفتنم شده است!

 

بابا جواب میدهد:

-سلام علیکم برادرِ گرامی…

 

بی دلیل ضربان قلبم تند میشود. حتما شهربانو خبر رسانی کرده… و… بهادر الان… درچه حالی‌ست؟!

-الحمدالله… شما خوبی حاجی؟ با زحمتای ما؟ چه خبر؟

 

بعد از احوالپرسی مفصل، چند ثانیه ی بعد از پشت کانتر برمیگردد و به من نگاه میکند.

-حوریه بابا هم سلام داره…

 

و لحظه ای بعد جواب میدهد:

-بله برگشته خونه… اومد یه سر به ما بزنه… مگه خبر نداد؟

 

مامان آرام میگوید:

-بی خبر اومدی؟ انقدر واجب بود؟ نکنه واقعا چیزی شده به ما نمیگی؟!

 

چشم از بابا نمیگیرم و آرام میگویم:

-همیشه بی خبر میام مامان!

 

بابا جواب عمو منصور را میدهد:

-ای بابا حتما یادش رفته!

 

سپس از من میپرسد:

-در خونه‌ت رو نبستی بابا؟! عمو نگرانت شده…

 

مامان هینی میکشد و من خیره به بابا با خنده چینی به بینی ام میدهم:

-اوا لابد حواسم پرت شد، فراموش کردم!

 

بابا زیر لب لااله لا اللهی میگوید.

-خدارو شکر حالش خوبه… حتما! یه لحظه گوشی خدمتت…

 

رو به من میکند و میگوید:

-حاج عمو میخواد باهات صحبت کنه حوریه بابا… بدو بیا!

 

زیر سنگینی نگاه مامان و سوره از پشت میز بلند میشوم و به سمت بابا میروم. حالا یکبار هم برای او باید توضیح بدهم و چه بگویم؟!

 

 

 

 

گوشی را از دست بابا میگیرم و به سمت اتاق قدم برمیدارم.

-سلام…

 

صدایش توی گوشی پخش میشود.

-سلام عمو جان… خوبی؟! گوشیت چرا خاموشه؟ کجا رفتی؟ نگران شدم وقتی شنیدم رفتی و در خونه‌ت بازه!

 

وارد اتاقم میشوم و میگویم:

-ممنون… برگشتم خونه ی خودمون… حتما فراموش کردم در رو ببندم… شما خوبید؟

 

نفسی میکشد و میگوید:

-خدارو شکر… این… بهادر که اذیتت نکرده؟!

 

سکوت میکنم. سکوتم وادارش میکند که با نگرانی بپرسد:

-اذیتت کرد؟!

 

لبه ی تخت مینشینم و میگویم:

-والا وضع درِ خونه رو ببینید، خودتون دستتون میاد…

 

با مکث میگوید:

-ای خدا بگم چیکارش کنه این پسر ناخلف رو!

 

اصلا… اصلا دلم نمیخواهد بدانم که آن پسر ناخلف، الان با شکستِ وحشتناکش، چطور دارد سپری میکند! اصلا حالش… احوالش… سر و ریخت و زخمهایش… به من چه؟!

 

سکوتم که طولانی میشود، با تردید میپرسد:

-حالا… دیگه برنمیگردی؟!!

 

خنده ام میگیرد. این مرد دیوانه است! شهربانو هم… بهادر سردسته شان… کلا هرکس که به بهادر مربوط میشود، یک رگ دیوانگی دارد!!

 

-کجا برگردم عمو جان؟! تا الان هم به سختی اونجا دووم آوردم… دستتون درد نکنه، اما دیگه وقت رفتن رسیده بود…

 

-یعنی واسه همیشه رفتی؟!!

 

چشمانم گرد میشوند. این سوال الان یعنی چه؟! با تکخندی میگویم:

-خودتون چی فکر میکنید؟!

 

 

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان ماه مه آلود جلد اول

  دانلود ماه مه آلود جلد اول خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای مها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هیچکی مثل تو نبود

  دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Moon light
Moon light
1 سال قبل

واقعا جای تاسف داره که رمان به این خوبی رو با پارت گذاری های رو مخ از چشم خیلیامون انداختید
منی که هر روز شوق خوندن رمان رو داشتم الان دیگه برام مهم نیست و هر موقع گذرم بیوفته میخونمش
نویسنده رمان با این قلم جذاب و گیراش حیف که با این دیر پارت دادن وجهه خودشا خراب میکنه

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x