رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 88 - رمان دونی

 

گیج و عصبی میگویم:
-چقدر دل و دلبر میکنی، چی میگی اصلا؟!
-دلبر!

با من بود؟! قبل از هیچ عکس العملی با لبخند و نرم میگوید:
-زیرآبی میری…

اسمش زیرآبی رفتن است؟ کمی خجالت میکشم… واقعا! بهادر دست دراز میکند و به نرمی لپم را میکشد.

-به خاطر من انقدر واسه ش ناز و ادا نیا… من راضی نیستم بلاچه ی اتابک بشی!

صورتم را عقب میکشم و با مکث میغرم:
-به خاطر تو؟!
-پس به خاطر کی؟
به سختی جواب پیدا میکنم:
-به خاطر… آبتین!

میخندد… کمی به مسخره!
-خب اصلا به خاطر آبتین…
نمیدانم چرا عصبی میشوم.

-جز این نیست و لعنت بر افکاری که آغشته به شک باشد!
تکخندش اعصابم را بیشتر تحریک میکند.
-بِشمُر!
میخواهم جوابی بدهم که زودتر میگوید:

-بابا من به همینم راضی ام حور العین… همینم باشه، من عاشقتم دلبر! تو به خاطرِ من نه… به خاطر اون بچه با اتابک میپری و زیرآبی میری… اما انقدر ناز نریز خوشگله… ناز ریختنت دیگه واسه چیه، وقتی فقط میخوای از من بیشتر بدونی؟

چه دقیق و درست و… بیرحمانه! همه چیز ختم میشود به او و او خوشش می آید؟!

شرم و عصبی بودن را کنار میگذارم و او به همین هم راضی است. که من با اتابک به خاطر آبتین هستم، نه به خاطرِ خودش!

دست زیر چانه میزنم و به نرمی میگویم:
-بها… رابطه ی من و اتابک اذیتت میکنه؟!
او آدم تیزی است و با ثانیه ای مکث میگوید:

-قرارمون آبتینه… تو دل از آبتین ببری، من کمکت کنم بخوادت… اتابک این وسط اضافیه…
عجب!
-من پای قرارمون هستم… نگرانِ چی هستی؟

اینبار جوابی پیدا نمیکند! و من گیج هستم… خیلی گیج!

-اگه پای آبتین وسط نبود، فکر میکردم از روی حسادت داری اینطوری واکنش نشون میدی… اما الان که همه چی به خاطر آبتینه، دیگه چرا رو رابطه ی من و اتابک حساس شدی؟ تو که همه ی تلاشت واسه رسیدنِ من به آبتینه، از چی میترسی داداشِ فداکار؟

کمی تند میشود.
-ترسِ چی؟ میگم به آبتین خیانت نشه یه وقت…
آهان!

-نه خیالت راحت باشه بهادر… من جونمم تو راه رسیدن به آبتین میدم!

حرفی نمیزند و من گیج و سرگردان زمزمه میکنم:
-اما اگه به جای آبتین، به اتابک اینطوری حس داشتم… یا داشته باشم…

او بهت زده خیره ام میشود و من غرق در فکر میپرسم:
-برام چیکار میکنی؟! کمکم میکنی؟

با پوزخندی میگوید:
-دیگه کمک میخوای چیکار؟ له له زدن طرفو نمیبینی؟!
چرا حس میکنم لحنش رگه هایی از بی اعصابی دارد؟!

دلم قنج میرود و خوب میدانم که از له له زدنِ اتابک نیست! خنده ام جمع نمیشود و میگویم:
-آره… راست میگی… منو میخواد! اتابک گرینه ی بهتری نیست؟!

جوابش نگاه کوتاهی است و خیره شدن به روبرو! عجب جوابِ سنگینی… دلم ضعف رفت!
لبهایم از خنده جمع میشوند و میگویم:

-اما آبتین دست نیافتنی و مغروره… بازی و تلاش بر سرِ آبتینِ دست نیافتنی لذت بخش تره… من تا آخر پای این بازی هستم بها!

پوفِ بلندبالایی میکشد و زیر لب میگوید:
-دردِ بها!
صدای خنده ام بالا میرود و میگویم:
-قشنگ بود!

با ایستادن ماشین درست روبروی در باغ، از فکر بیرون می آیم. صاف می نشینم و درحالیکه نگاهم به اطراف میچرخد، فکر میکنم که واقعا بار دیگر اینجا هستم. این باغ با کلی جانور… و بزغاله های گرسنه!

-رسیدم… اینجا؟!
نگاه گذرایی به من میکند و لبخند پلیدانه ای به لب دارد.
-اینجا… پیش بچه یتیما که شیر میخوان!

من بیخودی خجالت میکشم، یا او واقعا بدذات است؟!
-مامان ندارن؟!
ماشین حرکت میکند و بهادر میگوید:
-تو قراره بشی مامانشون…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سیلاژ به صورت pdt کامل از ریحانه کیامری

  خلاصه رمان:   سیلاژ «sillag» یه کلمه‌ی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطره‌ای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظه‌هایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست

    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می ایستد به ظاهر همه چیز با یک معامله شروع میشود.

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برزخ اما pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :     جلد_اول:آدم_و_حوا         این رمان ادامه ی رمان آدم و حواست درست از لحظه ای که امیرمهدی تصادف می کنه.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میشا
میشا
2 سال قبل

وای لطفاً یه پارت دیگه بزار امروز،فقط یه پارتتتت دیگه لطفااااا🥺🥺

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x