رمان تارگت پارت 124 - رمان دونی

 

واسه همین بیخیال جواب دادن شدم و گفتم:
– من و نگاه کن!
با اینکه مستقیماً ازش خواستم بازم مقاومت کرد و پرسید:
– چرا؟
– نگاه کن میگم!
خواست فاصله بگیره که دستم و روی بازوش محکم کردم و نذاشتم..
– همین شکلی که تو بغلمی نگام کن!
– میران.. بریم دیگه دیر می شه.. شایدم یهو یکی بیاد ببینه.. زشته!
– فعلاً وقت هست.. به آقا نادرم سپردم کسی و راه نده!
دیگه بهونه ای نداشت تا تحویلم بده و آروم سرش و بالا گرفت و زل زد بهم.. نگاه منم میخ چشماش شد.. قبلاً به خودم اعتراف کرده بودم با اینکه رنگ خاص و کمیابی نداره.. قدرت جاذبه زیادی داشت و می تونست هرکسی رو تا چند دقیقه محو خودش کنه.
منم که امشب حسابی به خودم مرخصی داده بودم و نیرویی که همیشه سعی می کرد جلوی زیادی وا دادنم پیش درین و بگیره.. خاموش شده بود..
واسه همین هرچقدر دلم خواست اول چشماش و بعد تمام اجزای صورتش و برانداز کردم.. تا رسیدم به لباش که از شدت خجالت و استرس داشت تند تند گوشه اش و می جویید.
اخمام رفت تو هم و بی دلیل عصبی شدم:
– نکن!
یه لحظه ماتش برد و لباش از هم فاصله گرفت.. ولی با طولانی شدن نگاهم انگار دوباره دچار استرس شد که باز گوشه لبش و به دندون گرفت و اونجا بود که نقطه ضعف خودم و.. تو وجود این دختر فهمیدم!
انقدری که بی طاقت و آشفته.. دو طرف صورتش و با یه دستم نگه داشتم و قبل از هر اقدامی لب زدم:
– گفتم نکن.. خودت خواستی!
مطمئناً میرانی که لباش و با نهایت قدرت و شدت به لبای این دختر چسبوند و یکی از لذتبخش ترین بوسه هاش و تو تمام طول رابطه های مختلفش تجربه کرد.. میران واقعی نبود.. حتی میرانی که می خواست همیشه تو برخودش با این دختر نقش بازی کنه هم نبود.
چون تو اون نقش.. برنامه این بود که خود درین واسه اولین بار پا پیش بذاره ولی حالا من تو این لحظه انقدر بی طاقت شدم که همه اینا از ذهنم خالی شده بود..

فقط داشتم به وول خوردن این لبای نرم و خوشمزه زیر لبام فکر می کردم و تو همون حال سعی داشتم برای همیشه یه گوشه مغزم ثبتش کنم چون.. به جرات می تونستم بگم.. جزو نایاب ترین.. تجربه های زندگیم محسوب می شد که توی پیش بینی هام قبل از شروع رابطه.. جایی نداشت!
بعد از مدت زمانی که نتونستم تو ذهن به خلسه رفته ام تخمین بزنم.. از شدت کمبود نفس.. بالاجبار جدا شدم و تا خواستم نگاهی به صورتش بندازم تا بفهمم حال اونم مشابه حال الآن من هست یا نه.. جفت دستاش و چسبوند به صورتش و سرش و اینبار با میل خودش تو بغلم فرو کرد..
لبخند کجی رو لبم نشست و مشغول نوازش سرش و موهاش از روی شال شدم و گفتم:
– چی شد؟
– تو رو خدا هیچی نگو!
– انقدر بد بود؟
– میــــران!
– خب باید بدونم.. مهمه برام!
بالاخره جدا شد ازم ولی سرش هنوز با نهایت شرم و خجالت پایین بود..
– چرا؟
– چی چرا؟
– چرا باید بدونی؟
تو دلم جواب دادم.. می خوام بدونم چه فرقی با تجربه های قبلیت داشت.. بهتر بود یا بدتر.. ولی خب.. جوابش می تونست حال خوب الآنم و از بین ببره و من این و نمی خواستم..
واسه همین گفتم:
– واسه آینده و موقعیت های بعدی به دردم می خوره!
– یعنی خودت نمی دونی؟
– چیو؟
نفس عمیقی کشید و بالاخره سرش و بالا گرفت.. نگاه اون به چشمام بود و نگاه من به گونه های خجالتزده و قرمز شده اش که حتی زیر این نور کم به چشم می اومد..
سکوتش انقدر طولانی شد که خواستم یه بار دیگه سوالم و بپرسم و این یخ بینمون و واسه همیشه آب کنم.. که بالاخره به خودش جرات داد و گفت:
– بهتر از این نمی شد!
قبل از اینکه ذهنم بخواد به فعالیت بیفته و به لبام دستور کش اومدن بده.. دیدم که چشماش پر از اشک شد و لباش لرزید و ادامه داد:
– بهترین.. حسی بود که تا حالا تو زندگیم تجربه کرده بودم.
نگاه متعجبم بین چشمای خیسش جا به جا شد.. یعنی واقعاً اولین تجربه اش بود؟ گفته بود قبل از من آدمای دیگه ای هم تو زندگیش بودن ولی حالا چیزی که گفت با این حرف زیاد همخونی نداشت.
یعنی می خواست بگه قبلاً هم بوسیدن و تجربه کرده ولی.. به خوبی این نبوده؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دلدادگی شیطان
رمان دلدادگی شیطان

  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره، تا اینکه شبانه اون‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

ببخشید از بین ۱۲۳ تا پارت قبلی

ثنا
ثنا
2 سال قبل

قشنگ ترین پارت از بین ۱۱۱ تا پارت قبلی

لمیا
لمیا
2 سال قبل

وااا این پسره چشه اینو دیگه خارج از نقشش بود چی شد یهوو؟

سیما
سیما
2 سال قبل

نویسنده جان لب و بغل که تو همه رمانها هست جان مادرت دلیل انتقام میران و تقوی رو بگو
بنظر میاد میخوای ماست‌مالی کنی اره ؟

مانلی
مانلی
2 سال قبل

خیلللیی گشنگ شد قوداااااا🥺🙂

ستایش
ستایش
2 سال قبل

خیلی خوب بودددددد

Marey
2 سال قبل

عالی❤

Marey
2 سال قبل

عالی ❤

دریا
دریا
2 سال قبل

کی دیگع از رستوران میزنن بیرون

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x