رمان تارگت پارت 320 - رمان دونی

 

 

 

 

– پس چی بود؟ کسی که بنزین دستش می گیره و یه خونه رو به آتیش می کشه.. مگه می تونه به این فکر نکنه که تهش یه نفر یا حتی چند نفر از این کارش آسیب می بینن.. اونم.. نه یه آسیب جزیی!

سرم و برگردوندم سمتش.. جفتمون همزمان بغض کرده بودیم و من مثل یه مجرم تو دادگاهی که میران نخواست پام بهش باز بشه.. خواستم خودم و تبرئه کنم.. هرچند که می دونستم بی فایده اس!

– میران قرار نبود آسیب ببینه.. اصلاً قرار نبود بیاد.. یعنی باید می اومد.. ولی وقتی همه چیز تموم شد.. وقتی هم خونه اش.. که.. که توش من و.. بارها و بارها شکنجه کرده بود.. هم خودم که تنها فرقم با یه جنازه نفس کشیدنم بود.. می سوختیم باید می اومد و با چشم خودش.. نتیجه کارش و می دید! من.. من نفهمیدم از کجا پیداش شد و.. همه چیز و خراب کرد..

پوزخند ناباورانه ای رو لبش نشست.. نه به این معنی که حرفام و باور نکرده.. شاید چون کل این قضیه و هدفی که من داشتم براش مسخره و غیر قابل هضم بود که لب زد:

– تو.. تو آسیب و تو چی می بینی؟ بر فرض که بدون هیچ مانع و مشکلی.. تا ته هدفت می رفتی و اون کار و انجام می دادی.. تهش.. ته تهش.. وقتی میران جسد سوخته شده ات و می دید.. وقتی خاطرات تلخ بچگیش یه بار دیگه مرور می شد و به این باور می رسید این دنیا.. هر آدمی رو که دوستش داره.. همین شکلی ازش می گیره.. چیزی بیشتر از این یه تیکه گوشت و استخونی که رو تخت این جا افتاده.. ازش باقی می موند؟

روم و برگردوندم و چشمام و محکم بستم.. بازم تصویر اون کابوس مزخرف اومد تو ذهنم و من برای پس زدنش با صدایی عصبی و لرزون گفتم:

– شما.. از من چی می دونید؟ از زندگیم.. از گذشته ام.. از کاری که.. میران باهام کرد و من و.. به این جا رسوند.. من و تبدیل کرد به آدمی که خودمم نمی شناسمش.. چی می دونید که حالا دارید این جوری می گید؟

 

 

 

 

– همه چی رو می دونم.. هم می دونم خودت کی هستی.. هم می دونم مادرت کیه.. هم.. هم می دونم میران باهات چی کار کرده و هم.. از جنایتی که برادر بی انصافم مرتکب شده.. خبر دارم و.. داشتم!

حالا این ناباوری و بهت سهم من بود.. شاید اگه کلمه آخر و به زبون نمی آورد اصلاً تعجب نمی کردم.. چون طبیعی بود که میران تو این سه روز.. باهاش حرف زده باشه.. ولی این که همه چیز و از قبل می دونست و.. یه کلمه هم به میران حرف نزد.. جای بهت داشت که پرسیدم:

– قضیه دزدی بچه رو.. کاری که مامانم کرده رو.. شـ… شما به میران گفته بودی.. نه؟

با اخمای درهم خیره دستاش شد و سرش و به تایید تکون داد..

– پس چطور.. چطور هیچ حرفی از.. جنایت برادر خودتون نزدید؟ چطور از.. قتل برادر مظلوم و بی گناه من هیچی نگفتید؟ فقط جرم مادر من جرم بود؟ به شما که رسید شد حق طبیعیتون؟

هنوز چیزی نگفته بود که با فکر توی سرم لب زدم:

– یا شایدم.. بهش گفتید و اون پیش من جوری وانمود کرد که از چیزی خبر نداره..

– نه.. نه بهش نگفته بودم.. میران هیچی نمی دونست.

چشماش و محکم بست و همزمان با افتادن دو قطره اشک روی گونه اش نالید:

– چی باید می گفتم؟ اصلاً چه جوری باید ظلم برادرم و به زبون می آوردم؟ چه جوری بهش می گفتم بابات قاتله؟ میران.. بعد از این که اون جریان تلخ و از زبون من شنید و فهمید عامل خودسوزی مادرش.. باباش نبوده و اصلاً بحث خیانت وسط نبود.. تازه دلش باهاش صاف شد.. دیر بود ولی دلش صاف شد و من این و خوب فهمیدم. منی که تمام این سال ها دلم جوش خوردن رابطه این دو تا رو می خواست.. تونستم یه نفس راحتی بکشم و به خیال خودم فکر کنم که حداقل برادرم بعد از مرگش.. یه کم آرامش داره..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تمنای وجودم

  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابی است که از روز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.6 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهره اعتماد

    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
1 سال قبل

عمش واقعا آدم آشغال و حال به هم زنیه
نشسته با خودخواهی گوه خوری برادرش و نگفته حالا نگفته که نگفته حداقل خفه خون نگرفته با پر رویی بر این ک میران از داداشش متنفر نباشه نشسته نصف ماجرا و تعریف کرده جای مهمشو نگفته الآنم دست پیشو گرفته پس نیوفته طلبکارم هست
من جای درین بودم با خاک یکیش می کردم رو مخ خودخواه رذل
نمد چرا من دارم فشار می خورم:///

*****
*****
1 سال قبل

حس میکنم اون قدر که میگن حال میران بد نیست و عمه اش نقشه ای داره ، برای همین از حال میران خیلی صحبت نمیشه ، شاید عمه اش قایمش کرده تا هم به درین عذاب وجدان بده (که درین هم به پشمش نیست و انگار نه انگار تازه طلبکار هم هست)و هم بتونه بت نقشه پول هارو از کوروش بگیره🤷‍♀️
شایدم برای یه چی دیگه میران رو پنهان کرده و به همه میگه خیلی حالش وخیمه

*****
*****
1 سال قبل

میران هر گوهی که بود حداقل قبول کرده بود مقصره ، نه درین بی‌شعور …کِش ،که بعد این همه بلا که سر میران آورد بیاد بگه من هنوز انتقام نگرفتم ، آدم چقدر عوضی

تنها
تنها
1 سال قبل

نویسنده ی مزخرف دستات تاول زده؟دو بند میزاری که چی؟خودت مسخره ای که مارو مسخره کردی

Fafa
Fafa
1 سال قبل

این درین دیگه داره گوه اضافی میخوره 🤬….تو خودت وقتی پا تو این راه گذاشتی و رفتی واسه میران نقش بازی کردی پس همه عواقب و احتمالاشم در نظر گرفتی پس این همه ادا چیه درمیاری اسکول🤐😠

یه نفر همین گوشه کناره ها
یه نفر همین گوشه کناره ها
پاسخ به  Fafa
1 سال قبل

منم نمیدونم وقتی از وسط داستان یهو سناریو عوض میشه نباید انتظار بیشتر از این داد

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

دلم میخواد یه عالمه درین و کتک بزنم دختره نچسب و ایکبیری

رویا
رویا
1 سال قبل

من واقعا نویسنده رو درک نمیکنم عوض کردن مود رمان اونم به این شیوه عجیب ترین مدلیه که دیدم و به شدت ادم رو سردرگم و متحیر میکنه

FTM
FTM
1 سال قبل

چرا اینقدر پارت ها کوتاهه؟اینجوری پیش بره که تا ۶ ماه آینده هم قرار نیست این رمان تموم شه! دیگه واقعا داره کسل کننده میشه..

یه نفر همین گوشه کناره ها
یه نفر همین گوشه کناره ها
1 سال قبل

بدم میاد از درین دختره…. خودش میدونسته قصد میران از اولشم انتقامه بعد بازم بهش نزدیک شد بالاخره اون میدونست دیر یا زود میدان انتقامشو میگیره حالا اومده میگه شما میدونین میران با من چیکار کرد؟خب هرکاری کرده تو خودت میدونستی قرار این اتفاقا بیفته حالا ادای مظلومارو در میاره واسه من پولاشو بالا کشیدن ،بچه رو جزغالش کردن هنوز میگه به هدفم نرسیدم اخه نفهم میران این وسط هرکاری هم کرده باشه همیشه هواتو داشته

*****
*****
پاسخ به  یه نفر همین گوشه کناره ها
1 سال قبل

اره واقعا آدم حرص می خوره🤮🤮

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x