رمان تارگت پارت 330 - رمان دونی

 

 

 

تو جیب پشتیشم.. یه کاغذ هست.. که توش همه چی و نوشتم! اینکه چرا بهت نزدیک شدم.. چرا باهات طرح دوستی ریختم و هرکاری کردم تا.. بهم علاقه مند بشی و آخرسر.. چرا این شکلی همه چیز و زیر پاهام له کردم و درست فردای اولین رابطه امون از روت رد شدم. اون و که بخونی.. به جواب همه سوالا… همه اون چراهایی که با گریه و ضجه ازم می پرسیدی می رسی.. می دونم راضیت نمی کنه و دلایلم برای هرکی به جز خودم اصلاً منطقی نیست.. دلمم نمی خواد به التماس بیفتم و بخوام من و ببخشی.. چون کاری که کردم به هیچ وجه قابل بخشش نیست و این و از همون اول می دونستم.. ولی شاید.. شاید تهش یه کوچولو بهم حق بدی که.. همون واسه ام بسه!»

چشمام و محکم فشار دادم تا تاری دیدم از بین بره و از لا به لای برگه هایی که حالا داشتم می فهمیدم اون قرارداد کذاییه که با دغل بازی با داییم بسته بود.. چشمم به همون نامه ای خورد که میران به خیال این که دیگه زنده نیست و فرصتی واسه حرف زدن نداره برام نوشته بودش..

تاریخش مال همون روز بود..

حرف ها هم دقیقاً همون حرف هایی بود که چند هفته بعد.. با زبون خودش به گوشم رسوند و من و تو بهت این که تمام این سال ها با یه تصور دروغ از گذشته مادرم زندگی کردم فرو برد.

میران توقع داشت که من با خوندن یا شنیدن این حرف ها.. دلم براش به رحم بیاد و بهش حق بدم بابت تمام این زجرهایی که به من تحمیل کرده..

در صورتی که از همون روز عزمم بیشتر جزم شد که منم همون بلا رو سرش بیارم تا بفهمه عوض یکی دیگه تقاص پس دادن.. چه حسی داره!

 

 

 

 

بعد از تعریف ماجرای گذشته توی نامه نوشته بود:

«می دونم مسخره اس و اگه بعد از این همه اتفاقی که بین خودمون و پدر و مادرمون افتاده اینا رو بنویسم و تو بخونی.. یه پوزخند می زنی یا حتی این نامه رو پاره می کنی.. چون واسه خودمم عجیب و مسخره اس که من.. به دختر اون زن.. به دختر کسی که اول زندگی مامانم و.. بعد زندگی خودم و تباه کرد.. دل ببندم.. ولی بستم.

دل بستم اونم از نوع خرکیش.. از اونایی که به خاطر تصاحب تمام و کمال طرف.. حاضری تو روی تمام دنیا دربیای و خون هرکی که سد راهت می شه رو بریزی..

شاید از نظرت جنون و دیوونگی باشه.. شاید بگی حالا که مُردم دارم بیخودی بلوف می زنم ولی.. می دونی که خیلی کارا ازم برمیاد..

مطمئن باش که اگه زنده بودم.. واسه رسیدن و به دست آوردن تو.. حاضر بودم با یه لشگر بجنگم.. حتی اگه تهش.. فقط یه دست ازم بمونه که محکم مچ پات و نگه داره و نذاره یه قدم از جایی که من هستم.. دورتر بری!

درین.. من به خاطر تو حتی مُردم.. پس بفهم میزان این دیوونگی.. این جنون.. این حس خواستن و تصاحب کردنت تا کجاست..

اگه خدا.. یه جون و یه فرصت دوباره بهم داد برای زنده بودن.. یه روزی میام سراغت و.. بدون این که ازت کینه ای داشته باشم بابت کشتنم.. تو رو دوباره مال خودم می کنم.. حتی شده به زور! پس هیچ وقت به حس من نسبت به خودت شک نکن..

مواظب خودت و ریتا باش..

می بوسمت بادومم!

میران»

با دهن نیمه باز مونده.. زل زدم به نامه ای که توی دستای لرزونم داشت تکون تکون می خورد و نوشته های عجیب و غریبش جلوی چشمام می رقصیدن..

درسته که من اون موقع.. جنون میران و با همه وجودم حس کردم و حتی همون اصرار شدیدش واسه بچه دار شدنمون.. به خاطر همین جنونی بود که ازش حرف می زد..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سرمای دلچسب
دانلود رمان سرمای دلچسب به صورت pdf کامل از زینب احمدی

    خلاصه رمان سرمای دلچسب :   نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود به اطراف نگاه کرد میترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بینام
بینام
1 سال قبل

رسما روزی چس مثقال رمان میزاره

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

بره گم شه. پسره الدنگ این همه بلا سر دختر مردم آورده. بعد هم میگه می بوسمت بادومم. دوست دارم. و… ‌‌ اگر دوست اش نداشتی می خواستی چه غلطی کنی.
درین هم هر کار کردی خوب کرده

علوی
علوی
1 سال قبل
پاسخ به  حدیثه

جفتشون رو برای هم ساختن! یه دیوانه زنجیری و یه احمق از خود مچکر از عالم و آدم طلبکار!!
جفت به یه اندازه نکبتند!

علوی
علوی
1 سال قبل

خوب، خیال‌مون راحته که حداقل یه دست از میران مونده! فقط بدیش اینه که این یه دست، به پا وصل نیست که بتونه بره برسه به مچ پای درین.
کاش یکی پیدا بشه کوروش رو تا جا داره شکنجه کنه و اون پولا رو از حلقومش بکشه بیرون. مرتیکه دزد مردن بچه دو ساله تو 16 سال پیش چطور برات شده مجوز دزدی از بچه یتیمی که به اعتراف خودتون جون کنده تا رسیده به جایی که الان هست؟ حتی اگه سرمایه اولیه از طرف بابای قاتلش باشه، اگه مثل خود کوروش بی‌بته بود که الان کف آسفالت باید می‌خوابید. کاش عمه‌خانمه بی‌خیال کوروش نشه اون نوچه لات میران، فکر کنم اسمش رحیم بود، اونو بفرسته سروقت کوروش.

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

آخی🥲

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

دورت بگردم عشق منی💋💋💋❤❤❤
😂😂😂😂😂

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

عادیه که گریم بگیره؟؟🥺🥺

:///
:///
1 سال قبل
پاسخ به  𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂

عاره من دارم عر میزنم :)))))

مدافع حقوق میران خر
مدافع حقوق میران خر
1 سال قبل
پاسخ به  𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂

آره منم گریه کردم
هققق

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x