رمان تارگت پارت 351 - رمان دونی

 

 

 

 

 

پوزخندی زد و مشغول بازی با نمکدون و سر دادنش روی شیشه میز شد و من.. عجیب حس می کردم که این فقط یه ترفنده که سعی داره باهاش استرسش و مهار کنه..

– حرف هام.. حداقل اون قسمتی که به تو مربوط می شه.. اونقدری طولانی نیست.. زود جمعش می کنم. نگران نباش.. هرچند که اگه خودت اصرار نمی کردی و نمی خواستی بدونی.. اونقدری ارزش نداشت که.. حتی بخوام به زبون بیارمش..

– ولی قبلاً اونقدری ارزش داشت که به خاطرش اون ماموریت و به استاد تقوی دادید..

– آره.. قبلاً این مسئله خیلی برام مهم تر بود.. ولی گفتم که…

نمکدون و تو مشتش گرفت و نگاهش و به چشمام دوخت..

– اون نقشه ها برای قبل از دیدن دوباره ات بود! برای وقتی بود که از استاد تقوی می شنیدم.. یه زندگی نرمال داری و می شد حتی گفت خوشبختی.. اون برای وقتی بود که دوست پسرت.. به خاطر کاری که استاد تقوی کرد.. با ماشین زد بهش و زمین گیرش کرد.. اون برای وقتی بود که من فهمیدم.. چشم امثال تو.. دنبال این آدم های قلدر و بزن بهادریه که.. همه رو از بالا نگاه می کنن و فکر می کنن با پولشون انقدری قدرت دارن که حتی جون آدم ها رو بازیچه دست خودشون کنن.

با کلمه به کلمه حرف هاش متعجب شده بودم.. ولی بحث که به میران کشیده شد.. نتونستم تو همون بهت.. ساکت بمونم و با چشمای ریز شده خودم و روی میزی که بینمون قرار داشت جلو کشیدم:

– ببخشید ولی می شه بگید چی کار باید می کرد؟ وقتی با گوشای خودش شنیده بود که استاد تقوی پای تلفن اعتراف کرده که اون بلا رو سر من آورده.. باید می رفت جلو و براش دست می زد که شب تا صبح من و تو یه زیرزمین تاریک وسط خاک و خل حبس کرده؟

چشمم که به نگاه موشکافانه اش خورد.. خودم و یه کم جمع و جور کردم و ادامه دادم:

– من.. همون موقع هم.. کارش و قبول نداشتم و وقتی فهمیدم که دیگه کار از کار گذشته بود.. ولی این دشمنی هرچی که باشه هم بهتون اجازه همچین کاری و نمی داد..

 

 

 

 

 

 

– ولی الآن خوب ازش دفاع کردی.. پس یعنی کارش و قبول داری!

نفس عمیقی کشیدم و چشمام و بستم.. شاید حق داشت و احتیاجی نبود من وسط این مکالمه بخوام درباره کاری که میران برای من کرد حرف بزنم..

ولی حالا که کار به این جا کشیده بود با اطمینان گفتم:

– بله وقتی یه نفر.. از بی کس و کار بودن من سوء استفاده می کنه و برام نقشه می کشه که آینده ام و خراب کنه و یکی دیگه میاد من و از اون مخمصه نجات می ده و به اون آدم می فهمونه اونقدری هم بی کس و کار نیستم که بخواد از راه های دیگه وارد عمل بشه و آبم از آب تکون نخوره.. بایدم ازش دفاع کنم!

لعنتی به خودم فرستادم بابت این که نتونستم جلوی بغضی که آخر حرفام تشکیل شد و صدام و لرزوند بگیرم.. ولی مگه کنترلش دست من بود؟

فقط یک ثانیه فکر کردن به این مسئله که اون آدم.. اون مدافع و اون فرشته نجات.. به خاطر کاری که من باهاش کردم داره جهنمی ترین روزای زندگیش و می گذرونه کافی بود تا مثل تمام این سه ماهی که به بی خبری گذشت.. اشک بشینه تو چشمام و قلبم سوراخ بشه..

کاش حداقل یه فرصتی بود تا می تونستم.. اون محبت های میران و که سعی داشت قاطی مسئله انتقامش نکنه رو براش جبران کنم.. ولی دیگه.. هیچ شانسی نداشتم!

با سر خوردن استند دستمال کاغذی روی میز به سمتم.. سرم و بالا گرفتم و تازه فهمیدم اشکام تو چشمام نموندن و سرازیر شدن..

سریع یه برگ برداشتم و مشغول پاک کردن شدم.. اونم دیگه چیزی نگفت تا وقتی غذامون اومد و بعد از این که بشقابش و به سمت خودش کشید و قاشق چنگالش و برداشت.. خیره تو صورت منی که هنوز انگیزه ای برای هم سفره شدن با این آدم نداشتم لب زد:

– من نمی خواستم آینده ات و خراب کنم.. فقط.. دنبال یه فرصت بودم که یه بار دیگه.. من و ببینی. دلم می خواست واسه دیدار بعدیمون.. تو موقعیتی قرار بگیرم.. که به چشمت بیام و.. حتی اگه بخوای هم.. نتونی نگاهت و ازم بگیری و بری..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلنجار

    خلاصه رمان :       داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به چالش میکشد و هرکدام به نحوی با این مسئله و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

علوی
علوی
1 سال قبل
پاسخ به  🙃...یاس

حمایت حمایت ✊🏼✊🏼✊🏼✊🏼✊🏼✊🏼

یاس
یاس
1 سال قبل

خسته شدمممممم دیگه عنشو در اورده ۳۵۰ تا پارت داده ما هنو نمیفمیم ای پسره کیه چیه از کجا اومد یهو

Maman arya
Maman arya
1 سال قبل

بابا کلافه شدم انصافا زیاد تر بنویس ببینم قضیه چیه اه

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل

همین قدر ساده پسره عاشقش بوده وقتی میبینه درین اون ندیده و نخواسته تصمیم گرفته انتقام بگیره 😂😂😂
چرا الان خدایی چرا خوب احمق میومدی خواستگاری میکردی ب چشم بیای😂😑مسخرس
همش دنبال انتقامن شخصیتا
پس فردا احتمالا افرین میاد از درین انتقام بگیره

:///
:///
1 سال قبل

واقعا این که حتی یه مکالمه هم تو پارت تموم نمیشه خسته شدم😑

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x