رمان تارگت پارت 367 - رمان دونی

 

 

 

 

 

مسلماً دیدن این صحنه ها.. وسط این حال بد و مریضی و تبی که به جونم افتاده بود.. نمی تونست فقط مرور اتفاقات باشه و صد در صد کابوس بود..

چون تو هیچ کدوم از اون لحظه ها.. میران حضور نداشت. ولی حالا.. تو همه لحظات مشترکی که با استاد علی عسگری داشتم می دیدمش که یه گوشه وایستاده و داره نگاهم می کنه.

یه نگاه تلخ.. یه نگاه پر سرزنش.. یه نگاهی که انگار می خواست باهاش بگه.. از تو انتظار نداشتم. شاید مشابه همون نگاه هایی که یه زمانی من بهش مینداختم.

اون زمان میران هیچ اهمیتی بهم نداد ولی من.. تو همین شرایط.. با این که می دونستم همه اینا خوابه و واقعی نیست.. داشتم جون می کندم تا برم جلو و باهاش حرف بزنم..

تا بهش بگم که من هیچ رابطه ای با این آدم ندارم.. که بگم فقط داره کمکم می کنه.. که بگم خودش گفت خیالات گذشته دیگه تو ذهنش نیست و قراره تا چند وقت دیگه ازدواج کنه..

ولی نه می تونستم بهش نزدیک بشم.. نه حتی صدام در می اومد که بخوام از همون فاصله باهاش حرف بزنم و یه چیزایی رو بهش توضیح بدم.

فرصتی هم برای این کار نداشتم چون میران نمی موند.. توی هر صحنه که مثل یه فیلم از جلوی چشمم رد می شد.. می دیدم که میران چند قدم عقب تر وایستاده و هی داره ازم دور می شه..

تا رسید به لحظه ای که من با لبخند داشتم از استاد علی عسگری بابت همه زحمت هایی که کشید تشکر می کردم و همین که سرم و برای دیدن میران برگردوندم دیدم نیست..

رفته بود و من این بار همه توانم و جمع کردم تا صداش بزنم که با صدای جیغ خودم از خواب پریدم و همونطور که خیس عرق شده بودم نشستم رو تخت و سعی کردم نفس های تند شده ام و آروم کنم.

 

 

 

 

 

با صدای زنگ در حیاط از جا پریدم و نگاه گیج و گنگم و به پنجره اتاقم و هوای تاریک بیرون دوختم و بعد به ساعتی که عقربه هاش هشت و نیم و نشون می داد زل زدم.

پس صدای زنگ ربطی به خوابم نداشت.. ولی این ساعت از شب کی پشت در خونه ام بود که دست برنمی داشت و یه سره زنگ می زد؟

صدای پارس کردن های ریتا هم که قاطی صدای زنگ شد.. دیگه چاره ای برام نموند جز این که از جام بلند شم.. ولی لرزی که بلافاصله تو تنم افتاد.. مجبورم کرد همون پتویی که روم بود و دورم بپیچم و با رخوت و سستی راه بیفتم سمت آیفون.

آیفونم تصویری نبود و به ناچار گوشی و برداشتم و با صدای گرفته ام جواب دادم:

– بله؟

– درین؟ خودتی؟

اخمام تو هم رفت.. مغزم هنوز کامل بیدار نشده بود و صاحب صدا رو تشخیص نداد که پرسیدم:

– شما؟

– امیر علی ام!

بازم یه کم طول کشید تا یادم بیاد اسم کوچیک استاد علی عسگری رو.. ولی بعد از به خاطر آوردن ابروهام پرید بالا از تعجب.

شک نداشتم که آدرس دقیق خونه ام و نداشت و فقط تا کوچه ام بلد بود.. تو این مدت هم هربار که تعارف می کرد و ازم می خواست من و برسونه محترمانه رد می کردم. پس حالا.. چه جوری از این جا سر درآورده بود؟

– شما این جا چی کار می کنی؟

– باز کن در و!

توان و حوصله بحث کردن نداشتم و دلمم نمی خواست تو سرما جلوی در نگهش دارم. حداقل به خاطر همه لطف هایی که در حقم کرد خودم و قانع کردم که دکمه باز کردن در و فشار بدم و گوشی و بذارم سر جاش.

ولی سریع راه افتادم سمت در که همون جا تو حیاط علت اومدنش و ازش بپرسم و سعی کردم.. چهره میران و.. با همون نگاه پر حرفش که توی خوابم بود.. از ذهنم پس بزنم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری

      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمان صفر
دانلود رمان زمان صفر به صورت pdf کامل از مدیا خجسته

      خلاصه رمان زمان صفر :   داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شدن، به تهران میاد‌‌ و در خونه ای اقامت میکنه که قسمتی از اون ، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیده و از قضا ارن ، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

mehr58
mehr58
1 سال قبل

یا خدا

Maman arya
Maman arya
1 سال قبل

ینی دیگه دارم حالم ب هم میخوره از این رمان واقعا نویسنده ش چی میزنه؟ پیش خودش نمیگه این دوتا خط کجای ذهن خواننده ها رو میگیره؟؟؟؟؟
رمان ملورین و مانلی هم ک پَررررر…. دیگه دیدار شون افتاد ب قیامت….
اون هفته یکی از رمان های پی دی افی ک قبلا تو همین سایت پارت گذاری میشد رو خوندم بعد ۲سال هنوووزم وااااقعا جذاب بود بعد این رمانا رو آدم نمیدونه کجای دلش بزاره….

ماهی
ماهی
پاسخ به  Maman arya
1 سال قبل

اسم اون رمانی که خوندین چی بود؟

Maman arya
Maman arya
پاسخ به  ماهی
1 سال قبل

درپناه آهیر.
پی دی افش داخل سایت مدوان هست

ZiZi
ZiZi
پاسخ به  Maman arya
1 سال قبل

منم پی دی اف درپناه اخیر و خوندم قشنگ بود

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  ماهی
1 سال قبل

رمان عالی فقط الفبای سکوت بعدشم خلسه

ZiZi
ZiZi
پاسخ به  خواننده رمان
1 سال قبل

آره واقعا
الفبای سکوت خیلی خوب بود

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

واقعا خوانندهای رمانتونو چی فرض کردین که همچین پارتای دوخطی میذارین متاسفم هم برای شما هم خودم که اینو میخونم

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x