رمان تارگت پارت 417 - رمان دونی

 

 

 

 

 

×××××

در حالی که یه پام و تند تند رو زمین تکون می دادم.. با کلافگی به گوشیم زل زدم تا بالاخره زنگ خورد و اسم سیامک روش افتاد و من سریع جواب دادم:

– الو؟ کجایی پس تو؟

– شرمنده آقا.. گوشیم خاموش شده بود.. می خواستم بیام شرکت ولی دیدم خونه امون نزدیک تره.. دیگه تا برم خونه و شارژرم و بردارم طول کشید..

– پووووف.. خیله خب! چی شد؟

– هیچی.. انجام شد.. همون جوری که گفتید تحویلش دادم.

– شک نکرد؟ چیزی نپرسید؟

– چرا ولی.. پیچوندمش.. دیگه بعدشم سریع گازش و گرفتم رفتم..

خواستم بگم خودت دیدی که سبد گل و با خودش برد توی خونه.. چون فکر می کردم همون لحظه می فهمه از طرف منه و می ذارتش دم در..

ولی دیگه این و نپرسیدم تا بیشتر از این پیش چشم کارمندم حقیر و کوچیک نشم.. فقط گفتم:

– باشه.. کارای بانکی رو انجام دادی؟

– تازه رسیدم بانک! بعدش میام شرکت!

– اوکی می بینمت!

تماس و که قطع کردم از جام بلند شدم و رفتم پشت پنجره اتاق که به کوچه فرعی ساختمون شرکت دید داشت و زل زدم به هوای دود گرفته بیرون..

اون زمانی که داشتم این روزا رو برای خودم به تصویر می کشیدم و براش برنامه ریزی می کردم.. نقطه عطف برنامه هام.. روز تولد درین بود.. خیال داشتم که تا قبلش همه موانع رو از سر راه رابطه امون بردارم و هرچیزی که باید می فهمیدم و بفهمم.. تا روز تولدش بتونم خواسته ام و با اعتماد به نفس به زبون بیارم و بعد از این که کادوش و بهش دادم.. ازش بخوام یه بار دیگه بهم فرصت بده تا این دفعه خود واقعیم و بهش بشناسونم.

ولی هیچی طبق تصوراتم پیش نرفت.. یه کم زیادی تعلل کردم و هفته پیش هم با دیدن اون مرتیکه.. همه چیز به کل به هم ریخت و ناچار شدم که هدیه تولدش و.. این جوری به دستش برسونم.. جوری که از هیچ طریقی نتونه مطمئن بشه که کار من بوده!

 

 

 

 

 

رو همین حساب باید یه کم زودتر دست به کار می شدم و از توی سایه بیرون می اومدم.. تا حداقل به درین بفهمونم که قرار نیست فکر من و از سرش بیرون کنه.. تا بفهمه همه حرفایی که اون روز توی خونه اش بهش زدم.. بلوف بود تا فقط آرامشش و بهش برگردونم و حس واقعیش و پیدا کنم و خودم و بهش بشناسونم!

قدم اولم هم.. همین سبد گلی بود که تمام سعی ام و کردم تا شبیه قبلی باشه.. شاید این جوری درین بفهمه که همه احساساتی که اون زمان بهش داشتم.. دروغ نبوده و بعضی وقتا خودمم کلافه می شدم از این که سرم تا این حد پیش قلب و احساسم خم شده!

با حلقه شدن دستی از پشت دور بدنم و چسبیدن صورتش به کتفم.. خودم و از دنیایی که توش غرق شده بودم بیرون کشیدم و با لبخند غمگینی که رو لبم نشست مشغول نوازش دستش که روی شکمم بود شدم.

انقدر حواسم پرت دغدغه های خودم بود که به کل حضور لی لی رو تو شرکت فراموش کردم.. برای این که متوجه اوج اضطراب و انتظارم برای تماس سیامک نشه.. فرستادمش تا بره یه دوری توی شرکت بزنه و قبل از اومدن کارمندا گوشه و کنارش و نگاه کنه و حالا.. این شکلی می خواست بهم بفهمونه که زیادی نسبت بهش بی توجهی کردم.

به خاطر همین.. دستش و بلند کردم و بوسیدمش.. تا تو همین اولین روزای اومدنش.. بابت رفتارم ازم دلخور نشه و خودش.. کم کم به این شرایط عادت کنه.

بلافاصله با بوسه ای که روی شونه ام نشوند جوابم و داد و بعد چونه اش و به جای بوسه اش تکیه داد و همون طور که نفس های گرمش به پوست گردنم می خورد گفت:

– چرا انقدر فکر می کنی؟

دلم مثل همیشه ضعف رفت برای فارسی حرف زدن و لهجه با نمکش.. البته که تو این یه سال و در اثر معاشرت بیشتر با من و مهناز.. خیلی پیشرفت کرده بود.. ولی هنوز جای کار داشت.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خدا نگهدارم نیست

    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nazila
Nazila
1 سال قبل

هعیییی

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

پارت امروز کو؟

⁦ʕ´• ᴥ•̥`ʔ⁩
⁦ʕ´• ᴥ•̥`ʔ⁩
1 سال قبل

فاطیی امروز نه گردابو دادی نه تارگتت
چیشدی؟
حالت خوبه؟

ماهی
ماهی
1 سال قبل

خواهر گمشده اش نمیتونه باشه! چون از اون جایی که چهار ساله با هم در ارتباط هستند و میران چهار سال باشه خواهرش رو پیدا کرده باشه دیگه دلیلی برا انتقام نمی‌بینه!

Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل
پاسخ به  ماهی

این که گفته یه ساله باهم ارتباط دارن
۴سال از کجا اومد🤔؟

Eli
Eli
1 سال قبل

اسم لی لی رو قبلنم شنیده بودم ولی بازم یادم نیس کی بود😑💔

علوی
علوی
1 سال قبل

کاش از پنجره رفتن درین رو ببینه بفهمه چه بلایی سرش اومده

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
1 سال قبل
پاسخ به  علوی

امیدوارم…

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل
پاسخ به  علوی

خدا کنه🙏

دیانا
دیانا
1 سال قبل

تو چند پارت قبل مهناز گفت که از خارج داره میاد مثل این که روز ای سخت پیش میران بوده تاخوب شه

camellia
camellia
1 سال قبل

اونوقت لی لی کیه🤔

Nazila
Nazila
1 سال قبل

میران جون
ریدی
بدم ریدی
آبم قطعه

Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل

حدس میزدم خواهر گمشدش رو پیدا کرده باشه!!

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x