رمان تاوان پارت 43 - رمان دونی

 

 

 

_به خدا من خجالت میکشم ازت زیبا…..صبحا که اسیر منی تا ساعت هشت نه شبم کار میکنی و وقتی خسته میای خونه من…..

 

کلافه شد و دستشو تو هوا گرفت

 

_باز شروع کرد……بابا نمیفهمی تو؟میگم تقسیم وظیفه کردیم پس صبح تا شب میپزی میشوری تمیز میکنی حساب نیست؟

 

_اون فرق میکنه…..من دوست دارم کار خونه و آشپزی رو

 

_منم دوست دارم پول در آوردنو….حرفیه؟؟

 

دیگه زورم بهش نمیرسید و با درموندگی اسمشو صدا کردم

 

_زیبا…..

 

نمیدونم چرا ولی بی انصافیه اگه بگم میترسم مثل عسل تاوان همه ی این خرج کردنا و محبت کردناشو یه جا ازم بگیره اونم خیلی سنگین تر از چیزی که فکرشو میکنم؟؟

 

خیلی جدی و محکم بهم گفت

 

_حرفشم نزن…. اون یادگاریه مادرته……من نمیذارم بفروشیش

 

نقطه ضعفش مادرِ و هر چیزیه که بهش مربوطه چون حسرتشو داره

 

و خنده دار اینکه خودش جواب ترس مسخرم با نگاه نگران و حرفش داد

 

من چه فکری کردم آخه…..ولی خدا میدونه دست خودم نیست

 

پس باید آروم آروم بهش بفهمونم که از دستم دلخور نشه

 

_گوش بده بهم……من وقتی پسرم پیشم نیست یادگاری نمیخوام……فقطم به خاطره خرج خونمون نیست که…..

 

اخماش یه کم باز تر شد و منتظر موند

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۱۹۵

 

 

_پس واسه چیه؟

 

_من بهش فکر کردم ،میتونم با اون پول یه وکیل خوب پیدا کنم تا از فربد حقمو بگیره

بعد خودم برم دنبال امیر حسین

این تنها راه زیبا نه نگو دیگه

 

دستاش رو فرمون بود و چونش رو دستاش

 

معلومه داره به حرفام عمیق فکر میکنه

 

زیبا تنها دوستیه که دارم یعنی تنها کس و کارم

 

نمیخوام از دستش بدم نمیخوام ازم دلخور باشه و فکر کنه نامردم و هر کاری خودم بخوام میکنم و میگم به اون ربطی نداره

 

سرشو بلند کرد

 

_کی میری دنبال دوستش

 

دوست؟؟؟

 

_دوست اون بی غیرت و میگم

 

_آهان….فردا میرم ایشالله که تهران باشه

 

بی میلیش از رفتارش خیلی واضح بود

 

_خیلی خب……بریم……منم باهات میام سرت کلاه نذارن

 

***

میوه هایی که شستم گذاشتم تو ظرف و بردم سالن

 

زیبا عین مردا یه بالشت و تا کرده بود و گذاشته بود زیرسرش و داشت تلویزیون نگاه میکرد

تو زندانم همین طوری بود ولی اینجا چون خونس انگار حسش فرق کرده

 

میوه رو گذاشتم جلوش که زود یه خیار برداشت و گاز زد

 

#تاوان

#پارت۱۹۶

 

 

_مرد خونه فقط یه جوراب سوراخش کمه…..

 

سوالی نگام کرد

 

_میگم عین مردایی….همیشه همین طوری بودی؟؟

 

جویدنش آروم شد و حواسشو داد به تلویزیون

نباید میپرسیدم ناراحت شد

 

_کم کم شدم این شوهر رویایی

 

خندم به حرفش اونم باهام

فقط بلند تر

 

_جدی پرسیدم

 

جدی شد

 

_یه زیبای بابا بود و لوس بازیاش…..

بعد از اون حروم……گفتم هرچی سختتر بهتر…..اینطوری دلتو برای هر ننه قمری چشم بسته باز نمیکنی

 

تلخ بود که رفتارای مردونه ش به خاطره همین بود

انگار که پوست انداخته باشه ولی زیر پوسته ی جدیدش هنوزم همون دختره شکننده و حساسِ

 

_مگه به ظاهره….

 

ابرو بالا انداخت

 

_نچ……. زیبا یه دیوار دور خودت بکش تا هر کسی جرات نکنه بیاد سمتت…..این برای اونه

 

همیشه پشت کاراش منطق داره و پخته فکر میکنه

 

_بخور دیگه خودتم….

 

دستمو سمت سیب بردم که گوشی زنگ خورد

 

کسی شماره ی منو نداره به جز هلال احمر ولی این وقت شب؟؟

 

بدو برداشتمش و تماسو وصل کردم

 

_الو…..

 

چرا جواب نمیده

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 89

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع دریا

    خلاصه رمان:     من دنیزم اتفاقات زیادی و پشت سر گذاشتم برای اینکه خودمو نکشم زندگیمو وقف نجات دادن زندگی دیگران کردم همه چیز می تونست آروم باشه… مثل دریا… اما زندگیم طوفانی شد…بازم مثل دریا سرنوشتم هم معنی اسممه مجبورم برای شروع دوباره…یکی از بیمارارو نجات بدم… روانشو درمان کنم بیماری که دچار بیماریه خطرناکیه که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه

  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق صوری پارت 24
دانلود رمان خفقان

    خلاصه رمان:         دوروز به عروسیم مونده و باردارم عروسی که نمیدونه پدر بچه اش کیه دست میزارم روی یه ظالم،ظالمی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2.8 / 5. شمارش آرا 5 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x