رمان حورا پارت 154 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

پوزخند کمرنگی زدم:

_ حوراجون لباست یکم زیادی کوتاه نیست؟

 

نگاهی با ته مایه‌ی تعجب به لباسم انداختم و کمی عقب و جلوی خود را دید زدم:

 

_ وا…لاله، کجاش کوتاهه، لباسای تو که کوتاه‌تر از اینه!

 

لاله خندید و دستی به شکمش کشید:

_ والا فداتشم، تو یکم شکم داری، پاهات هم همچین شل و نرمه، سفت و خوش تراش نیست، برا همین میگم اخه…من که ورزشکار بودم، قبل حاملگی بدنم رو فرم بود بهم میومد!

 

به آرامی خندیدم، تخریب را به فشار خوردنش ترجیح میداد!

همچنان بدون نگاه به قباد، جلو رفته روی صندلی کنار لاله نشستم، پا روی پا انداخته با سخاوت موهایم را هم از روی شانه عقب راندم تا شانه‌های سفیدم بیشتر نمایان شود.

 

_ تو اینطور فکر کن لاله‌جان…

 

کیمیا که انگار رفته بود لباسش را تعویض کند، برگشت.

برای عقد، لباس پوشیده‌ای داشت و چادری گل گلی، اما حالا همان لباسی بود که در مزون با هم پسندیده بودیم.

 

با دیدنم ذوق زده جلو امد، برایش از جا برخاستم و همدیگر را در اغوش کشیدیم:

 

_ وااای حورااا، چه خوشگل شدیییی!

 

از ذوقی که با صدای بلند ابرازش کرد به خنده افتادم:

_ تو هم خوشگل شدی…بیا بشین، سرپا نمون!

 

دست وحید را گرفت و گفت:

_ جای عروس دوماد یکم بالاتره، تو بیا پیشمون…

 

سپس بی معطلی دستم را گرفت و کشید که دست دیگرم اسیر کس دیگری شد، از گرمای دستش، تشخیص اینکه چه کسی باشد سخت نبود!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 279

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان بوسه گاه غم

  دانلود رمان بوسه گاه غم   خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و با خواستگاریِ آقای مطهری، یکی از بزرگترین باغ دارهای دماوند به فکر عملی کردن تصمیمش میفته که ساواش، برادرشوهر شهرزاد، به شهرزاد یک پیشنهاد میده، پیشنهادی که تنها از یک عشق قدیمی و سوزان نشأت

جهت دانلود کلیک کنید
رمان باورم کن

دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن. بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حورا
حورا
10 ماه قبل

چرا انقدر پارتا کوتاهن؟

://////////
://////////
10 ماه قبل

پارت ۱۵۵:قباد نگاهی به لباس و بدن بی نقصم انداخت میدانستم کمر باریکم به خوبی نشان داده میشود
۱۵۶:قباد دهن باز کردن
۱۵۷:رگ پیشانی و چشمان سرخش به خوبی دیده میشود
…….ای درد بی درمون داری با روح و روان مون بازی میکنی این چه وضعشه یه چسه پارت میده اندازه سر من فاصله میذاره بینش از پارت ۱۱۰ ما تو این لباس کوفتی موندیم بچه کیمیا همین جا به دنیا اومد دیگه زحمت نکش

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط ://////////
گانگ گانگ
گانگ گانگ
10 ماه قبل

رمان‌ یجوری شده که میتونی ادامشو حدس بزنی خودت دیگه.. مثلا..
قباد با اخم وحشتناکی که بر صورت داشت به صورت منه بخت برگشته زل زده بود و گفت: جرأت داری پاتو بزار اونجا تا من هم پاتو بکشونم..
چیزی در دلم قیلی ویلی شد و در چشمان سیاهش نگریستم! آه! قباد ! من تو روادوست داشتم ولی..نمیتوانم من حورای دیگری شده بودم

و دویست ساعت احساسات حورا🌚

پارت اینده درخدمتتون😁دیگه خودتون زحمت بکشین وسطشو یکم جاخالی بزارین زحمتام هدر نره😂

neda
عضو
10 ماه قبل
پاسخ به  گانگ گانگ

😂😂😂

روا
روا
10 ماه قبل

اینقدری که همش راجب لباسه راجب خود حورا نیست

خواننده رمان
خواننده رمان
10 ماه قبل

لباس حورا پیرمون کرد

ساناز
ساناز
10 ماه قبل

😂😂😂

مهسا
مهسا
10 ماه قبل

اولین باره که از شخصیت اصلی رمان انقد بدم میاد… یعنی دیگه حالم داره بهم میخوره از حورا .. این نویسنده ام که ول کن این لباسه نیست مث چی بهش گیر داده .. لااقل برا مخاطبای رمان کوفتیت احترام قائل شو لعنتییی

Esfp99
Esfp99
10 ماه قبل

چقدر زیاد بود 🤣چشمم درد گرفت انقدر زیاد بود 🤣🤣
این عروسیشون تموم شدن نیست فکر کنم یه ۱۰۰ پارت دیگه تو عروسی باشیم

پری
پری
10 ماه قبل

نویسنده عزیز !
این همه آدم اینجا نوشتن چرا کم میذاری کلا جدی نگرفتی با گفتن من هم جدی نمیگیری ولی یه پیشنهاد دارم و اونم اینه که به جای هر روز دو خط هفته ای یه بار ۲۰ خط بنویس
گرچه همینم هیچ کس به هیچ جاش نمیذاره
اینجوری پیش بره فک کنم تا عید کلا در عروسی کیمیا تشریف داریم

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط Parinaz
ماریا
ماریا
10 ماه قبل

پارتای اینده کسی خبر نداره چی میشه؟

روا
روا
10 ماه قبل

باورم نمیشه نزدیک ۲۰ پارته فقط راجب لباسه خب اگه داری میگه لباس خوشگله که ما همون اول پذیرفتیم الان واقعا پارت ها کل این ۲۰ تاش رو هم یکی هم نمی ارزید بسه دیگه لطف میکنی پارت میدی دستم درد نکنه ولی اینطوری که تو پارت میدی اصلا درست نیست

ماریا
ماریا
10 ماه قبل

بچه ها کسی از پارت های اینده خبر نداره؟
من شنیدم که حورا دختر دار میشه فک کنم اسم دخترشم نیازه! اما چطوری؟ با این رفتارای قیاد؟
اگه کسی خبر داره لااقل مارو از خماری دراره..

مهسا
مهسا
10 ماه قبل
پاسخ به  ماریا

😐واقعنی؟ یعنی حورا و قباد بچه دار میشن؟
پس بچع لاله چی؟

لی لی
لی لی
10 ماه قبل
پاسخ به  ماریا

احتمالا مثل همه رمان های کلیشه ای دیگه به زور باهاش رابطه برقرار میکنه بعد حورا که رفت یا فرار کرد میبینه ای دل غافل حاملس🙄

نازنین
نازنین
10 ماه قبل
پاسخ به  لی لی

به زور کجا بود مگه یادتون رفت چندمدت پیش با حورا خوابید همونجا حامله شده دیگه

ایسان
ایسان
10 ماه قبل

دستش تو دست یارو دلش چه بی قراره به به چه حالی داره.خخخخ اگه حورا از دستورات قباد بی پدر پی روی بکنه من دیگه رمانو نمیخونم ….بای

زلاله
زلاله
10 ماه قبل

او لا لا

دسته‌ها
18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x