_ والا لاله، دو روزی که با تلفن زدن به هم اوکی میشه رو ادم میتونه تحمل کنه، از صبح چسبیدی به داداش!
قباد خندید و دست لاله را از دور خود باز کرد و رو به کیمیا گفت:
_ بیا اینجا ببینم، حسودی میکنی؟
کیمیا با متانت به سمتش رفت و از قصد میان لاله و قباد جا باز کرد، لبهایم کشیده شد و سر به زیر شدم:
_ حورا عشقم، چای بردار!
کیمیا این را گفت و به سینی اشاره کرد، حسی میگفت بیشتر سعی دارد نگاهم به خودش را دلشته باشد تا اگر ایما اشارهای بود از دست ندهم!
با خنده خم شدم و استکان چای را برداشتم، خیرهی کیمیا شدم و همان لحظه دهن کجی کرد، برای لاله!
نیمچه خندهای به لبهایم امد، که نگاهم به قباد گره خورد، از فرصت استفاده کرده ابرویی بالا انداختم، ابتدا گیج نگاهم کرد، سپس دوباره به پلهها اشارهای کردم.
سر چرخاند و انگار با دیدن پلهها منظورم را فهمید که گفت:
_ حورا زحمت میکشی پالتومو از بالا بیاری؟ گوشیمو تو جیبش جا گذاشتم!
شاید به خیال خودش، میخواستم رفع دلتنگی کنم، شاید هم نه! اما بعید نبود…
کیمیا خواست برخیزد که سریع گفتم:
_ بشین تو کیمیا، بار شیشه داری!
با لحن شوخ گفتم و کیمیا هم، هم خجالت کشید و هم خندید، راه پلهها را در پیش گرفتم، میان راهروی بالا ایستادم و منتظرش، قطعا دلیلی پیدا میکرد که بیاید!
چندین دقیقه گذشت، که بالاخره صدای پاهایش از پلهها امد و سپس، خودش پدیدار شد!
_ چیشده؟
جدی پرسید، من هم جدی خیره اش شدم:
_ لاله بهت خیانت کرده!
ابتدا چشمانش را ریز کرد، با اخم کمی خیرهام شد و سپس بی صدا خندید، همانطور که حدس میزدم، باور نکرده!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 250
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
حالا ی عمر میگذره تا این قباد گاگول باورش شه خو میخام باورش نشه دلم خنک میشه وقتی از لاله ه.ر.ز.ه رو دس میخوره آخخخخ
کاش برای یکبار هم شده قباد شک کنه و دست لاله رو شه مثلاً بره همون آزمایش اسپرم بده یا لاله تعقیب کنه بفهمه خیانت کرده
اتفاقا خوب گف بدون مدرک پیش زمینه خوبی بود ایول داره به جهنم که خنده قباد میاد و باورش نداره چون همیشه گفتن جوجه رو آخر پاییز میشمارن همینه ……
با وجود حماقت (های) من ترجیحا سکوت اختیار میکنم
اخه یه مقدمه ای چیزی داداش این چ وضعیع
خو خاک تو سرت کی اینطوری خبر میده
بیشوخی من اگه یکی همینجوری یهویی بهم میگفت یه سیلی میزدم بهش که دیگه انقد خوشگل سوپرایزم نکنه😂
مگه پسرا هم رمان میخونن
به حق چیزای نشنیده وندیده
چرا نخونن😂
شایدم یه دختره ک خواسته پسر دیده بشه از این موارد اینجا زیاد یافت شده شما خون خودتو کثیف نکن😂😁
والا من تو عمرم پسر رمان خون ندیدم ولی دختری که به عنوان پسر بیاد رمان بخونه دیدم 😂😂😔
شاید ایشونم دختر پسرنماس شما خون خودتو کثیف نکن😂🤦🏻♀️
😂😂😂👍
من از دست حورا پیر نمیشم سکته میکنم:/
میتونست جوره دیگهای بگه قباد هم باور نکنه تست دیانای هست میتونه لاله رو ببره تست بدن یا دست لاله رو از پشت بگیره مثلا بره بگه چرا بم خیانت کردی و… لاله اگ هول بشه لو میره از نظر من هزار و یک راه وجود داره تا خیانت لاله به قباد ثابت بشه منتهی باید خوده قباد بخواد
واقعا به نظر حورا قباد حرفشو باور میکرد باید اول مدرک جمع میکرد حتی باید یجوری قباد رو میبرد تا اون آزمایش بده
خره
باید اون آزمایش اسپرم رو که نرفت بگیره بیاره به قباد نشون بده که عقیمه بعد بره پی زندگیش
آزموده را دوباره آزمودن خطاست
کدوم آزمایش؟
تا جایی که یادمه قباد نرفت آزمایش بده
حالا چرا شما این وسط شدین مادرشوهر کیمیا میشدن مادر لاله😂😂😂
آخه کی گفته قباد عقیمه ؟! فهمش سادس. اونموقع که حورا باردار نمیشده بعدا معلوم شد کیست داشته که با جراحی مشکلش حل شد و با رابطه ای هم که با قباد داشته طبق گفته های دوستان که در کانال VIP ماجراهای داستان جلوتر رفته ،حورا دختردار میشه پس قباد مشکلی نداشته. شاید بپرسین اگه قباد عقیم نیست پس چرا لاله ازش حامله نشده؟ خب دلیلش اینه که کثافت خانوم از قبل، از دوست پسرش حامله بوده و برا همینم خودشو به قباد قالب کرد شاید بخاطر مال و منالش و جلوگیری از رفتن آبروش
به جهنم🤬
خب اصلاً چرا اینقدر برای حورا مهمه که قباد بدونه! بذار هر بلایی میخواد سرش بیاد مرتیکه 😑 این حورا مگه نمیخواست طلاق بگیره؟ باز که خودش رو کوچیک کرد 🙄
خب حورا بیجاهم نگفته اینجوری هم میشه
حورای احمق تو یه درصد فکر کن قباد خنگ که فقط به فکر زیر شکمشه باورت کنه. برو بمیر بابا هیچ کاری رو نمیتونی درست انجام بدی خرفت.
هر کس دیگه هم بود باور نمیکرد چه برسه به قباد
این عقل تو کلش نیست؟؟!!😑
حورا اول یه احمق …… بوده بعد دست و پا در آورده
این چی بودگف آخه
واااااای خدا لعنتت کنه حورا