رمان حورا پارت 178 - رمان دونی

 

 

 

 

 

تا رسیدن کیمیا به درس و برنامه‌ام رسیدگی کردم، به محض آمدنش هم، به اتاق کشاندمش…

 

روی تخت نشست و کیفش را کنار پایش روی زمین قرار داد، کمی تپل شده بود، داشت وزن میگرفت:

 

_ چیشده حورا؟ ترسوندیم خدا میدونه تا اینجا چطوری زنده موندم!

 

لبخندی لرزان به لب نشاندم و کنارش جا گرفتم. دستی به پاهایم کشیدم و لب زدم:

_ میگم، یه چیزی بگما…فقط اروم باش، باشه؟

 

چشم ریز کرد، کامل به سمتم چرخید و یک پایش را روی تخت جمع کرد تا راحت‌تر باشد:

_ حورا میگی چیشده یا سکته کنم؟

 

لب گزیدم:

_ اگه قول بدی وقتی شنیدی سکته نکنی میگم!

 

دستم را گرفت و فشرد:

_ حورا، جون من بگو دیگه زود باش!

 

نفس عمیقی کشیدم، سری تکان دادم:

_ قبلش بهم یه قول بده!

 

سری تکان داد:

_ باشه قبوله هرچی بخوای. فقط زودتر بگو جون من مردم از فضولی…

 

سری به تایید تکان دادم و دستانش را گرفتم:

_ ببین، یادته گفته بودی هرموقع بهت نیاز داشتم، هرموقع خواستم نباشم، برم، یا چمیدونم، کاری کنم…هوامو داری و کمکم میکنی؟

 

چشم ریز کرد، سپس سری به تایید تکان داد:

_ اره، یادمه…اما، نمیخوای که همینطوری ول کنی بری؟

 

لب گزیدم، عمرا بچه‌ی قباد را به خودش معرفی میکردم، چه میشد بعدش؟ باز هم مادر و خاله و کلا این زن و خانواده‌ی مزخرفش دست به دست هم می‌دادند که با حرف‌هایشان پر و لب‌ریزش کنند، بعد چه میشد؟ مشخص است…من بیشتر ازین بدبخت میشدم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 199

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بادیگارد pdf از شراره

  خلاصه رمان :     درمورد دختریه که بخاطر شغل باباش همیشه بادیگارد همراهشه. ولی دختر از سر لجبازی با پدرش بادیگاردها رو میپیچونه یا … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خدا نگهدارم نیست

    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج با مرد مغرور

  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم pdf از لیلا مرادی

خلاصه رمان: یه کلمه ، یک انتخاب و یک مسیر میتواند گندمی را شکوفا کند یا از ریشه بخشکاند باید دید دختر این داستان شهامت این را دارد که قدم در این راه بگذارد قدم در یک دنیای پر از تناقض که مجبور است باهاش کنار بیاید در صورتی که این راه موجب آسیب های فراوانی برایش می‌شود و یا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو

    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان عشق افسانه ای..کاری با کسی ندارم از کل دنیا تنها

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ش س
ش س
9 ماه قبل

بمیری با این چس مثقال پارت دادنت😡

به تو چه
به تو چه
9 ماه قبل

بیاییییییییید همگی با هم دیگه برای رمان حورا نظر ندیم تا زمانی که پارتا زیاد بشه🙂😎😎😎

نورا
نورا
9 ماه قبل
پاسخ به  به تو چه

موافقممم

لی لی
لی لی
9 ماه قبل

حداقل میذاشتی حرفشو بزنه بعد حالم به هم خورد واقعا حس میکنم دارم به خودم بی احترامی میکنم با خوندن این پارتای کوتاه

لیلا مرادی
لیلا مرادی
9 ماه قبل

برو بابا😑 دیگه شورش رو در آوردی🤬🤬 یعنی منی که کم عصبی میشم ببین به چه حالی افتادم. دوستان این‌قدر رمان بامحتوا وجود داره که به سمت چنین اثرهایی که اسمشون رو هم رمان می‌ذارند نریم.
ققنوس آتش
دفینه سلطنتی
میقات

رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
9 ماه قبل

حورا قرار بود بره خونه ی اونا..!
عجبا
کوتاه بودن پارت به کنار،نویسنده حداقل سوتی نده🤦🏻‍♀️

....
....
9 ماه قبل

محتوای پارت … چس کردن حورا سره گفتن بچه ی قباد🗿
نویسنده مینوشتی حورا خود را چس کرد و به کیمیا نگف ک حامله اس خیلی سنگین تر بودی🫡

نورا
نورا
9 ماه قبل

واقعا دیگه این حجم از بی احترامیو نمیتونم ابدا تحمل کنم… رمانی آشغال تراز این تا حالا نخوندم… حالم هم از نویسنده هم از رمانش بهم میخوره… برین بدرک بابا.. حیف وقتم که صرف این رمان شد

لیلا مرادی
لیلا مرادی
9 ماه قبل
پاسخ به  نورا

لطفا برای بار آخر قرار بذاریم دیگه این رمان رو دنبال نکنیم.😔

نورا
نورا
9 ماه قبل
پاسخ به  لیلا مرادی

من که دیگه وقتمو تلف نمیکنم!

Esfp99
Esfp99
9 ماه قبل

دست نویسنده درد نکنه بااین پارت طولانی و
پر محتواش 👍👍👍

💜Shayda💜
💜Shayda💜
9 ماه قبل

مگه قرار نشد حورا بره خونه اونا

Esfp99
Esfp99
9 ماه قبل
پاسخ به  💜Shayda💜

خود نویسنده هم یادش رفته پارت قبل چی نوشته

رمان خوان
رمان خوان
9 ماه قبل

خسته نباشی دلاور با این پارت گذاشتنت،بعد از سه روز یه کم زیاد نبود،تو رو خدا زیاد خودتو خسته نکن تا بتونی آخر رمان رو برسونی .

خوش قول
خوش قول
9 ماه قبل

نویسنده عزیز و محترم…لطفا وقتی میخوای پارت جدید و بنویسی پارت قبلش بخون که یادت بیاد چی نوشته بودی…قرار بود حورا بره پیش کیمیا..؟؟

Devil
Devil
9 ماه قبل
پاسخ به  خوش قول

آره زنگ زد ب کیمیا ک بیاد خونشون ولی کیمیا گفت نمیاد و حورا خواست بره دیگ شماهم خیلی دارین ازش ایراد میگیرین😂

لی لی
لی لی
9 ماه قبل
پاسخ به  Devil

ایراد الکی نیست پارت قبل نوشته کیمیا مخالفت کرد پس قرار شد من برم خونشون ولی اینجا گفته تا رسید بردمش تو اتاق و فلان

نونو
نونو
9 ماه قبل
پاسخ به  Devil

خودت میفهمی چی میگی😑

دسته‌ها
18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x