رمان حورا پارت 28 - رمان دونی

 

 

مرا در آغوشش فشرد و پوفی کرد.

 

_ توام چند وقت اینجا میمونی، گفتم بهت کاری نداشته باشن…

یکم فکر کن شاید وقتی از هم دوریم راهکارای بهتری به ذهنمون برسه.

باور کن دوری برای هر رابطه ای لازمه، معنیش هم این نیست که دیگه همو دوست نداریم.

ما بیش از حد بهم چسبیدیم.

هیچ وقتی برای خودمون نداریم.

همه ی وقت و فکرمون برای همه، یکمم به خودمون برسیم.

باید با روحیه ی بالا این مشکل رو حل کنیم.

 

تمام مدت که دوری را ساده می پنداشت من در حال اشک ریختن بودم.

 

حتی تصور نبودنش هم قلبم را به آتش میکشید. ما یک روز هم از هم دور نبودیم…

 

بینی ام را بالا کشیدم و سرتقانه سر بالا انداختم.

 

_ خب تو بمون پایین، منم بالا… ولی نرو جای دیگه توروخدا…

 

_ بیتابی نکن دیگه…

حورای من، خانم خوشگلم، باور کن من این زندگی ای که روز به روز داریم بیشتر خرابش میکنیم رو دوست دارم.

منم نمیخوام خراب شه، کمکم کن… جلوم وانستا.

بذار یکم تو حال خودم باشم.

چند سال بین تو و خونواده ام موندم، میفهمی چه فشاری روم بوده؟

اگه بمونم و قرار باشه همین فشار رو تحمل کنم یهو دیدی سکته کردم افتادم موندم رو دستتا!

 

سرم را به سینه اش فشردم و بهانه گیر غر زدم:

 

_ خدانکنه.

تو نرو من قول میدم دیگه هیچی نگم، اصلا گلایه نمیکنم… قول قول…

 

چیزی نگفت اما میدانستم میرود…

 

 

 

عصا را زیر بغلش زد و دست دیگرش را دور گردنم حلقه کرد.

 

فین فین کنان در آغوشش جاگیر شدم و برای بار آخر سعی کردم مانع رفتنش شوم.

 

_ من چیکار کنم بدون تو قباد؟ هنوز نرفتی دلم داره میترکه…

 

روی موهایم را بوسید و تکخندی زد.

 

_ چند روزه فقط عزیزکم، انقدر کم طاقت نبودی که شما!

 

زیر لب نالیدم:

 

_ هیچوقت با نبودنت طاقتمو نسنجیدی…

 

شاید چند روز برای او چیزی نباشد اما من در نبودش جان میدادم، مطمئن بودم که جان میدادم…

 

تنها حسن این چند روز این بود که قباد حرفم را باور کرده و به لاله روی خوش نشان نمیداد.

 

چند باری آمد و خودش را به قباد چسباند که با واکنش تند قباد مواجه شد.

 

در نهایت هم دمش را روی کولش گذاشت و رفت.

 

قطعا بابت این اتفاق، مرا مقصر میدانستند و در نبود قباد قرار بود آزارم دهند.

 

اما همین که رفتار قباد را با لاله دیدم و دلم خنک شد برایم کافی بود.

 

پله ها را پایین رفتیم و مادر قباد با ظرف اسپند مقابلمان ایستاد.

 

از حجم دودی که وارد ریه هایمان شد به سرفه افتادیم و او مصرانه دود بیشتری به خوردمان میداد.

 

_ مامان جان بکش اونور خفه شدیم. سفر قندهار که نمیرم.

 

 

 

مادرش ایش گویان ظرف اسپند را در دست کیانا گذاشت و تند و تند چیزی را لب زده و توی صورت قباد فوت کرد.

 

_ خدا از شر بلاهای زمینی و آسمونی حفظت کنه عزیز مادر!

 

لب گزیدم و ساک قباد را بیشتر میان انگشتانم فشردم. مرا میگفت بلا!

 

کاش میدانستند تنها بلایی که وجود  داشت خودشان بودند که کمر به نابودی زندگیمان بسته بودند.

 

صدای زنگ در خانه پیچید و قباد با نگاهی به در گفت:

 

_ حتما وحیده، قرار بود بیاد دنبالم. بریم بنده خدا معطل من نشه.

 

کیانا به دو سمت در رفت و بازش کرد. شال نازکی روی موهایش انداخت و از لای در بالا تنه اش را بیرون انداخت.

 

_ سلام آقا وحید، بفرمایین داخل.

 

کیانا را چه به این خانمی ها؟!

عجیب بود که کمی هم رفتار آدم مابانه بلد بود.

 

صدای وحید را شنیدیدم که در حال تعارف تکه پاره کردن بود و از کیانا میخواست قباد را صدا بزند.

قباد نزدیک در شد و صدایش را کمی بالا برد.

 

_ اومدم داداش.

 

سمت من برگشت و بوسه ی دیگری روی گونه ام کاشت.

 

سرش را پایین برده و با صدایی آرام گفت:

 

_ مواظب حورای من باش، دستت امانته تا برگردم.

 

لبخند روی لبم با اشک حلقه زده در چشمانم در تضاد بود.

 

سری به تایید تکان دادم و با آن صدای بغض دار فقط توانستم بگویم:

 

_ توام…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دختر بد پسر بدتر

    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تیغ نگاه به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

        خلاصه رمان:   دختری که توی خاندان بزرگی بزرگ شده و وقتی بچه بوده بابای دختره به مادر پسرعموش تجاوز میکنه و مادر پسره خودکشی میکنه بابای دختره هم میوفته زندان و پدربزرگشون برای صلح میاد این دوتا رو به عقد هم درمیاره و پسره رو میفرسته خارج تا از این جریانات دور باشه بعد بیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد اول

  دانلود ماه مه آلود جلد اول خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای مها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدمکش

  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو می‌زنه… سورن سلطانی! مرد جوان و بانفوذی که ساینا قصد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Roya
Roya
1 سال قبل

کمی بیشتر لطفا

آسی
آسی
1 سال قبل

کم نبود آیا؟؟؟

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x