رمان دلارای پارت 108 - رمان دونی

 

سرش گیج رفت

چشمانش سیاه شده و تمام بدنش یخ زده بود
دستش را به شانه هومن گرفته بود تا نیفتد

هومن با اطمینان گفت:

_یعنی چی خانم ؟ اشتباه شده

_یعنی نامزدتون چهار ماهه باردارن

_آزمایش یک نفر دیگه رو اشتباهی به ما دادید

_خیر ، دلارای فرهمند

دلارای سعی کرد صحبت کند اما نتوانست

چشمانش تار شد

صدای بحث هومن را می شنید

اصرار داشت به او بفهماند اشتباه کرده است

زن صدایش را بالا برد:

_آقای محترم چرا داد میزنید؟
آزمایش خون دقیقه!

بعدم بچه بیشتر از چهار ماهشه مگه میشه مادر متوجه نشه !
مطمئنا خانومتون میدونستن
اگر شک دارید برید سونوگرافی قلب بچه هم تشکیل شده!

دلارای ادامه حرف هایش را نشنید

چشمانش سیاهی رفت و روی زمین افتاد

صدا های اطراف را می شنید اما قدرت درکشان را نداشت

جنین چهار ماهه از کجا آمده بود

می دانست….

حماقتش را می دانست

ارسلان گفته بود قرص مصرف کند
گفته بود خیلی وقت ها پیشگیری نمیکند
گفته بود و دلارای با اطمینان جواب داده بود قرص میخورد

دلارای احمق

دلارای نادان

دلارای بچه که به خیال خودش میخواست ارسلان را پابند کند

ارسلان پا بند نشده بود

فقط او بدبخت شده بود و هومن را بدبخت کرده بود!

مادر شده بود و ارسلان پدرش بود

همین برای بیچاره گی همه شان کافی بود …..

صدا ها قطع شدند و به خوابی عمیق فرو رفت

چشمان دردناکش را از هم فاصله داده و نالید :

_آی!

احساس میکرد جسم سنگینی روی پیشانی اش قرار دارد و باعث سنگینی سرش شده است

سر گیجه و حالت تهوع امانش را بریده بود

با لرز به اطراف نگاه کرد و با دیدن یک خانه خالی و پر از گرد و خاک ، متعجب بلند شد و به اطراف خیره شد

زیاد نتوانست سر پا بایستد

دستش را به دیوار گرفت و سعی کرد به یاد بیاورد کجاست
هیچ وسیله ای در خانه نبود و انگار هیچ کس در این خانه زندگی نمیکرد

بوی خاک و فاضلاب در بینی اش پیچید و اخم کرد

با به یاد آوردن اتفاقی که برایش افتاده سرش داغ شد

اشک به چشمانش هجوم آورد

حامله بود؟!

مگر امکان داشت؟!

جنون آمیز سرش را به دو طرف تکان داد:

_نه نه نه ….. حامله نیستم
دختر احمق دروغگو

خدا لعنتت کنه دروغگو ، دروغگو

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خدا نگهدارم نیست

    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قتل کیارش pdf از مژگان زارع

  خلاصه رمان :       در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمستان ابدی به صورت pdf کامل از کوثر شاهینی فر

    خلاصه رمان:     با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می ِکشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
33 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Noora
Noora
2 سال قبل

ولی رمان باحالی بود تااینجا اگه گند نزنه بهش

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

پارت ۱۰۹ :
دلارای همینطور راه میرفت و نعره میکشید که :
_ خاک توسر بی عرضت کنن احمققق ی کار درست نمیتونی بکنییی ، تو دروغ گفتییی ، هومن و نالاحت کردیی🥺🥺 خاک برسرتتتت ک نمیتونی ی کار درست و تمیز انجام بدیییی ایشاله بمیری ک قرصا رو نخوردییییی

و دلارای همینطوری داشت فریاد میزد و اینا ک یهو چشمانش تاز شد و همه جا تاریک شد و یهو افتاد مرد !..
بعدش هومن وارد شد !
بعدش اب پاشید تو صورتش دوباره دلارای زنده شد
هون گفت : چرا با من اینطور کردی نامرد ؟
دلارای گفت : من نمیخواستم اینکارو کنم جون تو اما خودتون اصرار داشتید ک من زن تو بشم ، حالام ک چیزی نشده عشقم این برادر زاده توعه ، فرض کن بچته چرا نمیتونی باهاش کنار بیای ؟
هومن دوباره عربده کشید
دلارای گفت : واااای سرم رفتتتتت من واقعا درکت نمیکنممم چطور هنوز جون داری انقد نعره بکشییی؟ من ی بار الان نعره کشیدم پس افتادم ک ..😕🧐
هومن دوباره نعره کشید و ایندفعه پس افتاد
دلارای گفت :

تا پارت بعدی خدایارو نگهدارتون 🥰🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
امیدوارم قشنگ بوده باشه 😂😂😍😍

نگار
نگار
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

جدی میگم
واقعا با نمک بود 😂😂😂😂😂
بیگ لایک

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  نگار

😂😂قربونت عزیزم 😘😘😂

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

چرا اینقدر نعره می کشن جیغ جیغو دوست داری دیجی😂😂😂

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  یکی

ن اینجا یعنی عصبانین😂😂😂😂

Rom Rom
Rom Rom
2 سال قبل

حس میکنم هومن زندانیش کرده
بعد ارسلان میاد پیداش میکنه قضیه بچه رو میفهمه ک ب جرت ترین حالت ممکن بهم میرسن😑

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

دوست دارید پارت ۱۰۹ و بدم براتون ؟

😁😁هه
😁😁هه
2 سال قبل

نویسندع خرع گاو نرع😄😄

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  😁😁هه

🤣🤣🤣من ی شعر دیگه دارم
نویسنده خرههههه گاو منهههه لالای لاااای لالای لاااای😃😃🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

turk_gizi
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

بیاع مع قشنگشوع بگم
نویسندع خرع گاوع منع توع دسشوییع شناورع دنبال شورتع داورع😃

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  turk_gizi

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  turk_gizi

ای نمیری 😂😂😂

محیا
محیا
2 سال قبل

لامصبببببببببببب لاقل میگفتی خونه ی کیه؟!
ازت نمیگذرم بخاطر تمام آنتن هایی توی من پاشوندی😐🥲💔

Zizi
Zizi
2 سال قبل

واقعا زبانم قاصر است از این حجم محتوا😐

یکی
یکی
2 سال قبل

باور کن دزدیدتش وای حالا ادامش شاید هومن زندگانیش کنه بعد دلارای زنگ البچپ ارسلان میزنه دعوا میشه و…..
وای وای وای و ده پارت میگذره 😂🤦

sara
sara
2 سال قبل
پاسخ به  یکی

بخدا منم هیجان گرفتم 😉😉

Atena
Atena
2 سال قبل

هه خیلی جالبه غلطی هست که کرده
بعد میگه دروغ نگو😏

༺زلیخا༻
2 سال قبل

به خدا خیلی کمه
با چه زبونی بگم

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  ༺زلیخا༻

آدم نفهم مگه می فهمه😂🤦

شقایق
شقایق
2 سال قبل
پاسخ به  ༺زلیخا༻

با زبان مصری بگو ای زلیخا…

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  شقایق

😂😂😂

sara
sara
2 سال قبل

چندماه سر همین قضیه حاملگی کش میده نویسنده خودم حامله شم زودتر از دلارای زایمان میکنم 🥴🥴🥴

انیسا
انیسا
2 سال قبل
پاسخ به  sara

😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅😅

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  sara

حق😂😂😂

....
....
2 سال قبل

هومن دلارای رو برد خونش 😐😐

انیسا
انیسا
2 سال قبل
پاسخ به  ....

فک کنم میخواد کاری کنه..
.

sara
sara
2 سال قبل

بنظرتون چند پارت باید سراین قضیه بدویم

Zahra
2 سال قبل
پاسخ به  sara

با این وضع پارت دادن ی حدودا ی ماهی سر این قضیه میمونه°-°

مری
مری
2 سال قبل

عاشق رمانش شدم

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  مری

منم از نویسنده متنفر شدم 🤦

Zahra
2 سال قبل

همین؟؟:/

دسته‌ها
33
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x