رمان دلارای پارت 109 - رمان دونی

 

موهایش را چنگ زد و دکمه های مانتو را کند

لباسش را بالا داد و خیره به شکمش نالید:

_بزرگ نیست
برآمده نیست
شبیه حامله ها نیستم

روی شکمش کوبید و بغضش منفجر شد:

_حامله نیستم ، بگو که اونجا نیستی
بگو مثل مامانت احمق نیستی
بگو مثل مامانت وقتی نمیخوانت نمیای
و با چنگ و دندون نمیمونی

صدای هق هقش بالا رفت

_لعنت بهت اگر وجود داری
لعنت به من نادون
لعنت به پدر بی رحمت

ناگهان هومن را بیاد آورد

به سختی روی پاهایش بلند شد و با بغض هومن را صدا زد

هومنی که مطمئن بود هرگز نمی بخشدش

چرا زودتر برایش توضیح نداده بود؟

چرا از ترس خودش را قایم کرد و حرفی به هومن لعنتی نزد؟

اشک هایش را پاک کرد، موهایش را چنگ زد و در خانه کوچک و خالی قدم زد

_هومن ؟ هومن کجایی ؟

نگاهش به در اتاقی که نیمه باز بود افتاد
و دوباره اشک ریخت.

احساس میکرد هومن درست. داخل همان اتاق است.

قدم هایش را سمت اتاق کج کرد و در را باز کرد

پاهایش میلرزید

با دیدن هومن که روی زمین نشسته و سرش را به دیوار تکیه داده با هق هق زمزمه کرد:

_هومن؟

در اتاق هوا نبود

دود سیگار همه جا را گرفته بود

هومن سیگار را سمت لب هایش برد :

_برو بیرون

نگاهی به صورتش انداخت و خندید:

_مگه حامله نیستی ؟ دود سیگار واسه زن حامله سمه

سرش را بالا آورد و به چشم های دختری خیره شد که بیشتر از خودش دوستش داشت

کی وقت کرد که اینطور دل داده ی دخترک شود؟

کی وقت کرد و اینطور مجنون این دختر شد؟

دلارای میان گریه گفت:

_بزار حرف بزنم

هومن آهی کشید و دوباره خندید:

_حرف بزنی؟!

خندید ، بلند تر :

_حامله ای ! نامزد من حامله ست و دست من تا حالا بهش نخورده
جالب نیست ؟!

دلارای هق هقی کرد و اشک هایش را پاک کرد

_هومن میخواستم بهت توضیح بدم ، بخدا میخواستم بهت بگم ، به جون خودت….

هومن با سردرگمی نگاهش کرده و پوزخند زد:

_الان باید بگی به جون بچم! مگه نمیگن
برای مادر از بچش عزیز تر نداریم ؟ جون من مگه برات مهمه؟!

دلارای به در تکیه داد و روی زمین سرد نشست

هق هق کنان گفت:

_مهمه ، بخدا برام مهمی هومن
من دوستت دارم
من…….من میخواستم زندگیمو باهات بسازم

_با دروغ ؟!

_میخواستم بعد عقد بهت بگم
بخدا راست میگم هومن

به مرگ خودم راست میگم باور کن

_میخواستی توضیح بدی ؟!

میخواستی چی رو توضیح بدی ؟

که این بچه چیه ؟
که از کجا اومده ؟

چه خاکی تو سر من و خانواده ت کردی ؟!

دیگر نمی توانست نفس بکشد ،
دیگر حتی نمی توانست راه برود و حرف بزند .

دست روی صورتش کشید و با لکنت لب زد :

_هو …. هومن …. توضیح….. توضیح میدم

لبش را خیس کرد

با هومن چه کرده بود ؟!

خودش را روی زمین جلو کشید

سر تا پایش خاکی شده بود اما اهمیتی نداشت

کنار هومن نشست و ناخواسته بخاطر سرگیجه سرش را روی شانه‌اش گذاشت

بغضش با صدای بلند منفجر شد

نمیدانست چند دقیقه زار زد که هومن زمزمه کرد :

_ساکت شو ! سرم داره منفجر میشه

دلارای هق زد :

_سیگار نکش ، تو که سیگاری نبودی….

هومن تلخ خندید :

_اون چی ؟ اون سیگاری بود ؟

دلارای بغض کرده با صداقت گفت :

_ آره

_خیلی می کشید ؟

_آره

_دوست نداشتی سیگار بکشه ؟

_نه …. اما دوست داشتن و نداشتن من براش مهم نبود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان این من بی تو

    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه را برای پسر بزرگش خواستگاری و مراسم عقد آنها را

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاپرک تنها

    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته برملا شه رازهایی که تاوانش را روشنا با تموم مظلومیت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
35 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
asd
asd
2 سال قبل

لعنتی هومن خیلی مظلومه……دلارا…..دلارا..این پسر زیاده گناه داره….هوووف …لعنت بهت ارسلان

حدیث⚘
حدیث⚘
2 سال قبل

ما سه ماه و بیست روزه این رمانو میخونیم حداقل بچه باید ۳ ماهه باشه 😂😂😂😂

peony
peony
2 سال قبل
پاسخ به  حدیث⚘

این خیلی بد بود🤣🤣🤣🤣🤣

Sarina
Sarina
2 سال قبل

دلارای آب قطعه 😂😂

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  Sarina

وای خیلی سمی لعنتی 😂😂😂🤣

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط یکی
باران
2 سال قبل

حس مبکنم دلارای حامله نیستو ارسلان پول داده به منشی و آزمایششونو دست کاری کرده

اخه مگه میشه بچه چهار پنج ماهش باشه و دلی حالیش نشه😐

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  باران

اینم ذهنیت خوبیه 🤔

ستایش
ستایش
2 سال قبل

اخی چه دلم برای هومن بیچاره سوخت

خاک تو سرت دلارای
خاک تو سرت ارسلان
خاک توسرت داراب
خاک تو سر دیگه نمیدونم کی

༺Aref༻
2 سال قبل
پاسخ به  ستایش

خاک تو سر کسایی که جا انداختن دختر باید خار و ذلیل باشه
انقد تو فشار باشه که یهو برسه ته خط و بره بده
وقتی ام رفت داد به جا اینکه بگن تو دردت چی بود که رفتی دادی بازم سرزنشه
کاش سرزنش بود یا اونا دختره رو می کشن یا دختره خودشو می کشه
خاک تو سر کسایی که به دختری که عاشقه میگن بی حیا
به کسی که برای عشقش جنگیده و نادونی کرده می گن هرزه
کی گفته هرکس بره بده هرزه ست
اونی که انقد تفکرات پوسیده و بسته ای داره و همش تو خرافات زندگی می کنه که هرز داره
افکار گندیده
دخترا رو بیچاره کردن گذاشتن کنار
اگه یکی به جای کتک زدن موقع اشتباه بغلش میکرد
به جای داد و فریاد دست محبت رو سرش می کشید
وقتی که رفت داد می گفت دردت چی بود
این اینجوری نمیشد
کسی نمی خواد دخترا رو بشنوه
هیچ کس

Sarina
Sarina
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

خیلی حرفای درستی زدی اگه پسری در آینده پدر خوبی برای بچه هات میشه اگه دختری هم مادر خوبی میشه کاش یکم دخترارو درک کننن دخترا هم آدمن اینکه بی توجه به علایقش بگی باید بری پزشکی زور داره یا اینکه بدون توجه به حال روحیش تو فشار ۲۰ گرفتن حتمی بزارن به جای دعوا کتک کاری بشین کنارش بگن چی تو زندگی کم داری به خدا ما دخترا هیچی تو زندگی نمیخوایم جز درک شدن رفتم بالا منبر 🤣🤣😂

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

متاسفانه این مشکل چیزی نیست که راحت بشه درک کرد مخصوصا واسه جامعه ما که درکشون از این چیزا زیر منفی بینهایته
آخرش میشه داس ،یا خودکشی،پدر قاتل و…

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

نویسنده الان دو پارت تو همون خونه موندیم..دو روز ما داریم از اون خونه میخونیم خانواده دلی نگران نشدن ی زنگ بزنن یا هنوز تو خیالات تو صبحه و ب شب نرسیده😐

...
...
2 سال قبل

مردم افسردگی بعد از زایمان میگیرن ما افسردگی بعد از خوندن رمان میگیریم 😐
حتما همون و دلارای بچه رو بزرگ می کنن

آذرخش
آذرخش
2 سال قبل
پاسخ به  ...

وایی یعنی چی می شه

༺Aref༻
2 سال قبل

بیچاره هومن
بدبخت هومن
بسوزه عشق
لعنت به عاشقی
لعنت به زندگی
خاک تو سر دلارای

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  ༺Aref༻

آخ اخ چه حرصی شد بچه گناهداره ها
نویسنده نکن اینطور😂😂😂

سوگل
سوگل
2 سال قبل

خدا سعدی بچه های سایت لعنت

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

بیایید یه بار این آهنگ چیلن چلین رو گوش کنید بخدا جوری میگه دختر حاجی که من تا این آهنگش می‌شنوم یاد ارسلان میوفتم که به دلارای می‌گفت دختر حاجی بخدا خیلی خنده داره به شما هم توصیه میکنم که یه بار گوش کنید😂😂😂

الهه
الهه
2 سال قبل

منم دقیقا همش همین فکرو میکنم🤣🤣🤣

غزال
غزال
2 سال قبل

دقیقااااااا😂😂😂😂😂😂

آواز
آواز
2 سال قبل

واقعا خیلی خنده داره صداش به صدای ارسلان توی رمان مثل همین ارسلان حرف میزنه

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

به نظرم هومن از دلارای اعتراف میگیره و بعد به هومن زنگ میزنم به ارسلان بعد ارسلان میاد پیش هومن و دلارای و بعد هومن به ارسلان میگه جریان رو و بعد دعوا و …

سما
سما
2 سال قبل

به خدا دیگه رد دادم پارت چرا انقدر کم تو تایپ واقعی باشه سه خط بیشتر نمیشه
ولی خدایی رمانش باحال
نویسنده خدایی یکم بیشتر پارت بزار

نازنین
نازنین
2 سال قبل

اع بیا تازه بغض قلمای نویسنده شروع شد حالا تا ۵۰ پارت کشش میده
من از همین امروز دیگه میرم سمت این سایتم نمیام

نازنین
نازنین
2 سال قبل

بیاه !!!!
بغض قلمای نویسنده تازه شروع شد
حالا تا ۲۰ تا پارت بعد فقط عر عر داریم از شخصیت دلارای

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

ی مشت اُمُل دور هم جمع شدن 😐😂😂 اون از نویسنده ک هیچی ازش نگم بهتره اونم از شخصیتا داستان ک بازم سکوت کنم بهتره…

یکی
یکی
2 سال قبل

بیچاره هومننن، اه دلم میخواد این دختره رو بکشمممممم، لیاقت اینو ندارهههه، احمقهه احمقققق

یکی
یکی
2 سال قبل

اون اوه خدایی من عاشقه هومن شدم ریکشن شو دوست داشتم 😂😂
دلارای کوفتت بشه 🤣🤣

محیا
محیا
2 سال قبل

فقط میخوام واکنش ارسلان رو بعد فهمیدن حامله بودن دلارای بفهمم🤨

اتنا
اتنا
2 سال قبل
پاسخ به  محیا

سیگار میکشه😂👌

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط اتنا
صدف
صدف
2 سال قبل

وایییییی همه رماناتون باعث میشه آدم افسردگی بگیره و حالش بد شه یکی از یکی غمگین تر

یکی
یکی
2 سال قبل
پاسخ به  صدف

فکر می کنم نویسنده ها خودشون افسردگی داشته باشم می خوان منتقلش کنم😂

Elena
Elena
2 سال قبل
پاسخ به  صدف

یه سایتی بود یه کاربرش داستان زندگی واقعی میزاشت هم کامل بود هم دغده پارت گذاری نداشتی
ولی چونکه سایت رمان نبود و بعضی چیزا توش ممنوع بود سانسور میشد حالا این به کنار
داستان مشکلی نداشت بعضیا میومدن از قصد گزارش میزدن و اون تاپیکی که اون داستان توش بود میترکید
بعد هی برمیگشت دوباره میترکید
خیلی رو مخ بود ولی این قسمتش
کلا تو هرچی بگردی یه چی بینقص پیدا کنی بازم یه مشکلی داره😂

دسته‌ها
35
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x