رمان دلارای پارت 114 - رمان دونی

 

دلارای خندید

اشک های روی صورتش را پاک کرد

به سیم آخر زده و تصمیم گرفته بود که امروز همه چیز را تمام کند

مرگ را در این لحظه از همه چیز بیشتر می خواست

خودش را بالا کشید

هومن فریاد زد :

_دلی ، بیا پایین
لطفاً اعصابم رو خراب نکن !

بیا پایین دلارای

لب های دلارای به تبسمی باز شد

_هومن من رو ببخش
منو ببخش و اگر تونستی ببخشی به خانوادم حرفی نزن

ثانیه‌ای مکث کرد

بعد از مرگ که اهمیتی نداشت !

اینبار صدایش پر از کینه بود

_نه نه …. اشتباه کردم

بگو بهشون

اصلاً به همه بگو

اون آبروی لعنتی که بخاطرش این بلا رو سر من اوردن نابود کن

هومن کلافه دست‌هایش را داخل موهایش کشید

_تمومش کن ….مزخرف نگو

صدایش لرزید اما ادامه داد :

_بخاطر بچه‌ات !

دلارای بهت زده خندید

بچه ! بچه آلپ ارسلان …

قرار نبود هیچ وقت به دنیا بیاید

آرام زمزمه کرد :

_یک روز بیشتر از هر چیزی دوست داشتم حامله باشم ، تا باباشو نگه دارم !

پوزخند زد

فکر میکردم اینطوری واسه همیشه مال من میشه

بلند خندید

_چقدر احمق بودم نه ؟

سرش رو خم کرد و به پایین خیره شد

_اما تمومه هومن دیگه خستم ، خسته

هومن مضطرب دستش را سمت دلارای گرفت :

_بیا پایین

_منو بخشیدی ؟

_بخشیدم لعنتی بیا پایین

بابام …. فقط یکم دلم برا اون میسوزه
همین … وگرنه بقیه بفهمن خوشحالم میشن

_مزخرف نگو دلارای … بیا پایین

دلارای بیشتر خم شد

هومن ناخواسته فریاد کشید :

_بیا کنار

تن صدایش آنقدر بلند بود که باعث شد پای دلارای پیچ بخورد

صدای پایین افتادن جسمش و بر خورد به زمین باعث شد دنیا برای ثانیه ای برای هومن بایستد

روی زانوهایش افتاد و نالید :

_یا ابوالفضل

صدای جیغ دلارای بلند شد و دست هایش را به لبه دیوار گرفت

صدایش وحشت زده بود :

_هومن !

_هق هق کنان نالید :

_هومن تو رو خدا

بالاخره هومن به خودش آمد

ضربان قلبش که ایستاده بود دوباره به تپش افتاد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خواب ختن به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

  خلاصه رمان:   می‌خواستم قبل‌تر از اینها بگویم. خیلی قبل‌تر اما… همیشه زمان زودتر از من می‌رسید. و من؟ کهنه سواری که به غبار جاده پس از کوچ می‌رسیدم. قبلیه‌ام رفته و خاک هجرت در  چشمانم خانه کرده…   خوابِ خُتَن   این داستان، قصه ای به سبک کتاب «از قبیله‌ی مجنون» من هست. کسانی که اون داستان رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
67 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sevili
Sevili
2 سال قبل

پس بقیه پارتش چرا نیس
پارت۱۱۵ چرانیسش

SARA
SARA
2 سال قبل

ولی بچه ها اشتباه نکنین نویسنده منظورش هومن بود ک دستش رو ب لبه دیوار گرفت ن دلارای البته اگ اشتباه نکنم 😐

Sevili
Sevili
2 سال قبل
پاسخ به  SARA

یه سوال پارت های بعدیش پس کو😐پارت ۱۱۵کو

SARA
SARA
2 سال قبل

رمان همچنان چرت اما منم همچنان با پرویی میخونم این رمانم مثل رمانای کلیشه ای دیگس البته اونارو میشد خوند اما این نمیشه نویسنده هرطور شده میخواد دختررو تو رمان نگه داره بعدشم ارسلان دل خسته عاشق دلارای میشه ورش میداره میبرش خونه شوهر حداقل یکم واقعی بنویسین ک فک نکنیم داریم رمان تخیلی میخونیم😹

آوا
آوا
2 سال قبل

من اگه جا هومن بودم میرفتم بالا سرش شکلک خنده دارو دیوونه بازی در میاوردم که تعادلش رو از دست بده بیوفته بعد خودم هم میشینم میخندم😹

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

neda

پاسخ به دیجی تلما😜

 13 ساعت قبل

مامان جون
زشته
بیرون از خونه اینطوری حرف نزن😂
آبرو دارم 😂
بیا برو تو خونه مون
حسابتو میذارم کف دستت ،
اون دمپایی من کجاست 😂

جواب : نه نههه من خونه نمیام من اصلا میرم خودکشی میکنم 😔🤣🤣🤣🤣 اصلا غلط خوردم مامانننن🥺🤣🤣 بعدشممم شما ک همیشه همه جا هستیدددد 😫😫چرا من هیچ وقت فرصت ندارم کار خلاف بکنمممم😫😫🗡🤣🤣🤣🤣

Sarina
Sarina
2 سال قبل

این قسمت دلارای گنده گوز🖕💨 ( ببخشید اینجوری حرف میزنما)
بچه بیا پایین سرمون درد گرفت🖕
آخه خدا مگه فیلم هندیه
اون صدای برخورد مغز نویسنده به زمین بوده حتما صنعتی و سنتی باهم زده
تورو خدا برا سلامتی خودتم که شده نویسنده جان از موتوری جنس نگیر خواهش میکنم

تو عمرم آنقدر توی یه سایت فحش ندادم 😂
به عنوان رمان طنز میشه خوندش
میخونم یاد این میفتم که میگن دست بچه گوشی ندید
آخه تو که می‌ترسی چرا قمپز در میکنی آخه
باور کن این دلی رو باید بدن به ما نابودش کنیم
آخه گوساله تو که نمیتونی بپری چی زر زر میکنی
جان خودت هومن برو بالاسرش بگو آخه ترسو چرا زر مفت میرنی بزار خوردم راحتت کنم دستش با پا له کنه پرتش کنه پایین
اندازه ۲۰ پارت رمان نوشتم
بازم ببخشید آنقدر از الفاظ رکیک به کار بردم
۱۱۴ پارت هیچی نگفتم دیگه این پارت ..
این همه نوشتم الان فاطمه قبولش نکنه😂

شقایق
شقایق
2 سال قبل

من الان همون وضعی رو دارم که یکی ساعت ۴ صبح پتو ب دندون گرفته ی وقت صداش نره بیرون😂

zohre
zohre
2 سال قبل

من ساغی نویسنده رو سالم می خوام

omiii
omiii
2 سال قبل
پاسخ به  zohre

ت ساقی خدتو بخا ساغی جون😂

ستایش
ستایش
2 سال قبل

خدایاااااااا این دلارای رو میکشتی همه از دستش راحت میشدیم تازه قصه هیجانی هم میشد😒😐

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

دختره خاک توسر عرضه‌ خودکشیم نداره میمردی بلکم این رمان مسخره و مزخرف تموم میشد راحت میشدیم‌

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

آیا مارا گیر آورده ایدددددد تموم کن این بازی نجسوووو اصن حامله نی امکان ندارن نفهمه مگه الاغ باشه🤌🏻 بعدم اگه بود تا الان افتاده از ترس بابا منطقی باششششش

Raha
2 سال قبل

زرشککک😐

Tamana
Tamana
2 سال قبل

😐😐

🝐ᴘᴇɴтᴀ
🝐ᴘᴇɴтᴀ
2 سال قبل
پاسخ به  Tamana

شما؟تمنا خانوم؟

Tamana
Tamana
2 سال قبل
پاسخ به  🝐ᴘᴇɴтᴀ

اره عزیزم
تازه اومدم

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل
پاسخ به  Tamana

اا سلام خوبی؟ تو سولومون نیستی احیانا🤔

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

دلارای خندید بعد تبسم زد دوباره بلند خندید بعد خندید و خندید(این قسمت خنده دلی)بعد از ترس داد هومن تنبونش خیس شد جوری ترسید ک نویسنده هم مونده دلی کدوم وری افتاده میگه با زمین برخورد کرد مث سگ صدا داد بعد آویزان شد👍🏻👏👏افتخار مایی نویسنده

معصوم
معصوم
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

آره دقیقا الان چه خبر شد اولش گفته صدای برخوردش با زمین اومد بعدش باز عین این سگ جونا همونو صدا میزنه…
نه به اولش ک کری میخونه خودمو راحت میکنم اگه بخشیدی فلان کن نه به اونجا ک مثلا آویزون شده و از هومن کمک میخواد..

مهشید
مهشید
2 سال قبل

خدا منو بکشه خدایا منو گاو کن
اولش خو میخاس جسم نجس نکرشو بندازه پایین حالو ک هندی بازی کرد و خودشو نگه دوش میگه هییمن تنه عدا نیجاتم بده (دقت کنید اینجا با دهن کج شده بخونید)
بو گمبشو دختزی نکببتتت نکره
حامله نیسااا ارسالان نکبت گرفته جواب آزمایشو دست کاری کرده
بد جالب اینجاس افنادتحتی صداشم اومد ولی با هندی بازی های نویسنده خودشو نگه دوش نانوصا خود هندیام بری فیلمشون ای کارا نمیکننن پپپددسسگگگ

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط مهشید
ستایش
ستایش
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

چجوری نیافتاده ولی صدای افتادنش اومده؟؟

Raha
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

حرص نخور این افتاده ولی نیوفتاده حالا يکی فهمید چیشد اطلاع بده😐

مهشید
مهشید
2 سال قبل

🤣🤣🤣فدای شما

شقایق
شقایق
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

نفس عمیق بکش خواهرم…نفس عمیق…یک لیوان ‌اب ولرمم بخور…اگه قرص اعصاب نداری بیا من بهت بدم اروم شی خودمم از وقتی این رمان رو میخونم روزی سه وعده قرص میخورم با دوز بالا…اصن نگم برات ی وضعی🙂😂😂

مهشید
مهشید
2 سال قبل
پاسخ به  شقایق

🤣🤣خو خیلی زور داره

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل

وای خدا چه خنده است به خدا 😂😂😂
نویسنده تو روحت 😂😂😂🤦
ایشالا انگشت کوچیکه پات بخور به در آه من دامنت بگیره 🤣🤣

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  سارا(یکی)😂

خدا نکشتت🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

Farzaneh
Farzaneh
2 سال قبل

نیوتون میدونه ایطوری با قوانینش بازی میکنید؟
مگ توپه بخوره زمین بالا بیاد خودشو بگیره ب پنجره

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل
پاسخ به  Farzaneh

🤣🤣🤣🤣🤣🤣راست میگه لامصب
مگه نگفتی صدای افتادنش وشنیده بعد چجوری گیر کرده
یه تو دارم قلقلی ….
میزنم زمین هوا می‌ره 😂🤣🤣😂🤦

Leila
Leila
2 سال قبل
پاسخ به  سارا(یکی)😂

😑😂😂😂

Helma
Helma
2 سال قبل

وات د…..
چرا اینجوری شد صدای افتادنش اومد بعد لبه دیوارو گرفت؟
نویسنده جان رویا پردازی میکنی؟😐

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل
پاسخ به  Helma

چیکار بنده خدا داری
معجزه پیامبره😂😂😂

Yasamn
Yasamn
2 سال قبل
پاسخ به  Helma

نویسنده اول میخواست یکم جو بده بعد یادش افتاد عه این شخصیت اصلیه که و اینجوری شد که دلارای دوباره از زمین به سمت اسمان پرت شد تا لبه رو بگیره

Helma
Helma
2 سال قبل
پاسخ به  Yasamn

نه یهو جاذبه اط بین رفت😐😂😂

یاسمریم
یاسمریم
2 سال قبل

دلی با به خداحافظی خوشحالمون کن اه

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل
پاسخ به  یاسمریم

نباید اینجور می شد باید می افتاد بعد می فهمید حامله نیست
آخ نویسنده ……..🤬🤬

༺Aref༻
2 سال قبل

این باید می افتاد
بعد میرفتن بیمارستان
بعد هومن از پرستار می پرسید حال بچه چطوره
بعد پرستار می گفت کدوم بچه آقا
بعد هومن می گفت بچه دلارای
می گفت ایشون باردار نیست
بعد هومن می‌رفت به گوه خوردن میوفتاد
ولی دست دلارای دیگه رو شده بود
البته الان هم میشه این اتاق بیوفته
به خاطر آسیب جزیی می‌ره بیمارستان و ادامه ماجرا
ولی نفهمیدم
افتاد زمین ولی آویزون بود!؟؟؟؟؟
جل الخالق 😂

🝐ᴘᴇɴтᴀ
🝐ᴘᴇɴтᴀ
2 سال قبل

ارسلان کجا رفته دلارای بچه نامشروع تو شکمشه وا😱

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل
پاسخ به  🝐ᴘᴇɴтᴀ

اوه ساعت خواب دادا 🤨

Helma
Helma
2 سال قبل
پاسخ به  🝐ᴘᴇɴтᴀ

من کاری با نامشروع بودن بچه اش ندارم چرا نمردددد
دلی جان بمیر شاد کردن دل مومن ثواب داره ها😂

دسته‌ها
67
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x