رمان دلارای پارت 123 - رمان دونی

 

 

آرام تر گفت:

_من زن توام هومن

چند ساعت دیگه اسمت میره تو شناسنامم

حداقل یک امروز رو اینطوری رفتار نکن

هومن با اخم های درهم پایش را روی گاز فشرد

دلارای لب گزید و توضیح داد

_هنگامه مشکوک شد

اگر جلوی خانوادم اینطوری رفتار کنی
همه چیز بهم می ریزه

هومن از موضعش پایین نیامد

نمک نشناس نبود اما قلبش بد شکست

_رفتار من از الان تا به همیشه با تو همین شکلیه

دلارای بغض کرده سر تکان داد

_میدونی تو تنها راه نجاتمی مگه نه ؟

پس وقتی می دونی چرا نجاتم دادی ؟

چرا نذاشتی خودمو بکشم ؟

هومن کلافه پوف کشید

اشک هایش عذابش می داد

دستمال کاغذی از بسته بیرون کشید
و سمتش گرفت

_گریه نکن

این ازدواج تنها راهیه که من دارم

وقتی تو تنها راهمو قراره ببندی

چرا نذاشتی همه چیز تموم بشه ؟

هومن زیر چشمی نگاهش کرد

_پاک کن اشکاتو

زیر لب ادامه داد

_گند زدی به آرایشت

صدای زنگ موبایلش باعث شد

صفحه را بالا بیاورد

_این دیگه چی میخواد تو این اوضاع ؟

دلارای نا خواسته به صفحه خیره شد

اسم آلپ ارسلان برای ثانیه ای

قلبش را از زدن متوقف کرد

خواست دهان باز کند و التماس کند جوابش را ندهد که هومن تماس را قطع کرد

موبایل را روی داشبورد انداخت

_همین الان فقط امر و نهی و دستورات این آقا رو کم دارم

دلارای نفس راحتی کشید

موبایل خودش کجا بود ؟

خاموش در جیب مانتویی که هنگامه برایش می آورد

در دل دعا کرد آلپ ارسلان بویی از مراسم نبرده باشد
و تماسش برای موضوع دیگری باشد

سعی کرد آرام باشد

تا چند ساعت دیگر همه چیز تمام میشود

عقد که خوانده شد زن هومن محسوب میشد

تا چند ساعت دیگر فرزندش شناسنامه داشت

دیگر هیچ کس به خودش جرات نمی داد

اسم حرام زاده رویش بگذارد

و مادرش را هرزه خطاب کند

همین کافی بود

چه فرقی داشت که دیگر در چشمان هومن عشق نمی دید

سرمای نگاهش و زندگی تلخی که پیش رو داشت هم اهمیتی نداشت

اصلا دلارای کی خوشبخت بود ؟ که این بار بخواهد باشد

او به مشکلات ، آدم هایی که درکش نمی کردند، دوست داشتن گفتن های یک طرفه و اشک ریختن های شبانه عادت داشت

خانواده اش در برابر همه چیز پوست کلفت و پر رو بارش آورده بودند و آلپ ارسلان شکستن هایش را چند برابر کرد

حال هم نوبت هومن بود

مهم بچه بود

بچه‌ای که نمی دانست چطور در عرض همین مدت کوتاه به تنها نگرانی اش تبدیل شده بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طور سینا pdf از الهام فتحی

    خلاصه رمان :         گیسو دختری که دو سال سخت و پر از ناراحتی رو گذرونده برای ادامه تحصیل از مشهد به تهران میاد..تا هم از فضای خونه فاصله بگیره و هم به نوعی خود حقیقی خودش و پیدا کنه…وجهی از شخصیتش که به خاطر روز های گذشته ازش فاصله گرفته و شاید حتی کاملا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی

  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید» به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
37 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تیام
تیام
2 سال قبل

ادمین جون از کجا میدونی این رمان بالای ۳۶۰ پارته نکنه تو کل رمانو تمام و کمال داری اگه داری میشه بگی ازکجا باید این رمان و بقیه رمانارو بگیریم

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
2 سال قبل

ایشاللعع‌ارسلان‌بیاد‌جلوی‌همه‌زلیلششش‌کنه‌راحت‌شیم‌دختره‌گاو😂🚶🏼‍♀️بچه‌چهارماهه‌تو‌شکمشه‌دو‌قورت‌و‌نیمش‌باقیع‌
انگار‌حاج‌فرهنمند‌بدونه‌زنده‌میمونه‌احمقه‌ناموسا
دلم‌بر‌ارسلان‌میسوزه🥲🥺بیچاره‌بچم

هیچکس
هیچکس
2 سال قبل

آخه این انصافه ناموسن؟

کراش ارسلان😂😐
کراش ارسلان😂😐
2 سال قبل
پاسخ به  هیچکس

نه حتمن انصاف اینه که برای یه بچه ای ک پدرش از وجودش خبر ندارع پدری کنه هه

سکوت
سکوت
2 سال قبل

وی هنوزکه داخل ماشین هستن
چرا یه چیز جالب نمینویسی

ناهید
ناهید
2 سال قبل

اخه قربونت یکم طولانی شه اتفاقی میوفتع🤔اگ وقت نداری ی روز کار کن ی روز بنویس😊تا چش میخواد عادت کنه پارت تمومه😣😣😣

Helma
Helma
2 سال قبل

اول از همه چرا دلارای داره بیشعور میشه
دوم کمه
سوم چرا ارسلان هم هست هم نیست:/

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

دختره فرصت طلب پروووووو بمیره انشالله یه ملت راحت شن از دستش .

......
......
2 سال قبل

ادمین حداقل بگو کی تموم میشه 😒؟ کلا چن پارته این بی صاحاب🙂

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  ......

بالای ۳۶۰ پارته

Fatak
Fatak
2 سال قبل

دیدین گفتم به تالار نمیرسن✌🏻😂😂

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل
پاسخ به  Fatak

باریکلا با هوش 😂👍

فاطی 85
فاطی 85
2 سال قبل

و بعد از ساعات طولانی دلارای یا همان عروسک متحرک به همراه شوهر آینده و پدر فرزند حرامزاده اش (البته به قول مردم) به طرف سالن عروسی در حال حرکت اند. اینم خلاصه امروز😂😂
والا من آزمون نمونه دولتی رو هم دادم ولی این هنوز شوهر نکرد
اگه تو زندگی واقعی هم امروز عروسی می کردن تا الان به خونشون میرسیدن😑🤣

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل
پاسخ به  فاطی 85

ای نویسنده مثل ویدئو چک می نویسه آرام آرام آرام😂😂

فاطی 85
فاطی 85
2 سال قبل
پاسخ به  سارا(یکی)😂

اِسلو موشِن 😂

آرمیتا پاپی
آرمیتا پاپی
2 سال قبل

واییی‌ که بازم‌ کمههه ،خیلی کمه‌ 😫😫😫
اینطوری که نویسنده ادامه میده طبق احتمالات‌ من ،تخمین‌ زده میشه که این رمان‌ تا سال‌ ۱۴۹۹ ادامه داره و همچنان دلارای‌ بدبخت و فَلَک‌ زده اس 😂😂
دلم‌ برای کراش‌ لعنتی ارسلان هم تنگ شده 😂🤣

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل
پاسخ به  آرمیتا پاپی

او اصلا انگار نقشی تو داستان نداره

ستایش
ستایش
2 سال قبل
پاسخ به  آرمیتا پاپی

خیلی وقته پیداش نیست😂😂

omiii
omiii
2 سال قبل

هومن زیاد دم دراوردع قیچیش کن☹️😅

Reyhaneh
Reyhaneh
2 سال قبل

بین نوشته ها فاصله طولانی هستش و بخاطر همینم هست که انگار زیاد نوشته شده ولی خیلی کمه

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

…..

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

حس میکنم این پارت طولانی تر بود ممنون

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز

حست اشتبه مثل همیشه کم بود
رمانش خوبه ، خوب که نه عالیه
ولی پارت هاش کمن

Hasti
Hasti
2 سال قبل

ببین خیلی گاوی ارسلان

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل

چه سیت بگم نویسنده زله شدیما 😒🤬

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

دیگه نه حرف میاد واسم نه فوحش 😐 بذارید برم تو نت سرچ کنم الان میام 😐😂😐

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل

هووفففففففف🤦😑

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

😐

اوا
اوا
2 سال قبل

اه کوتاهه چرا نمیفهمه؟؟ بد جاهایی هم تموم میکنه نویسنده…….

دسته‌ها
37
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x