آرام تر گفت:
_من زن توام هومن
چند ساعت دیگه اسمت میره تو شناسنامم
حداقل یک امروز رو اینطوری رفتار نکن
هومن با اخم های درهم پایش را روی گاز فشرد
دلارای لب گزید و توضیح داد
_هنگامه مشکوک شد
اگر جلوی خانوادم اینطوری رفتار کنی
همه چیز بهم می ریزه
هومن از موضعش پایین نیامد
نمک نشناس نبود اما قلبش بد شکست
_رفتار من از الان تا به همیشه با تو همین شکلیه
دلارای بغض کرده سر تکان داد
_میدونی تو تنها راه نجاتمی مگه نه ؟
پس وقتی می دونی چرا نجاتم دادی ؟
چرا نذاشتی خودمو بکشم ؟
هومن کلافه پوف کشید
اشک هایش عذابش می داد
دستمال کاغذی از بسته بیرون کشید
و سمتش گرفت
_گریه نکن
این ازدواج تنها راهیه که من دارم
وقتی تو تنها راهمو قراره ببندی
چرا نذاشتی همه چیز تموم بشه ؟
هومن زیر چشمی نگاهش کرد
_پاک کن اشکاتو
زیر لب ادامه داد
_گند زدی به آرایشت
صدای زنگ موبایلش باعث شد
صفحه را بالا بیاورد
_این دیگه چی میخواد تو این اوضاع ؟
دلارای نا خواسته به صفحه خیره شد
اسم آلپ ارسلان برای ثانیه ای
قلبش را از زدن متوقف کرد
خواست دهان باز کند و التماس کند جوابش را ندهد که هومن تماس را قطع کرد
موبایل را روی داشبورد انداخت
_همین الان فقط امر و نهی و دستورات این آقا رو کم دارم
دلارای نفس راحتی کشید
موبایل خودش کجا بود ؟
خاموش در جیب مانتویی که هنگامه برایش می آورد
در دل دعا کرد آلپ ارسلان بویی از مراسم نبرده باشد
و تماسش برای موضوع دیگری باشد
سعی کرد آرام باشد
تا چند ساعت دیگر همه چیز تمام میشود
عقد که خوانده شد زن هومن محسوب میشد
تا چند ساعت دیگر فرزندش شناسنامه داشت
دیگر هیچ کس به خودش جرات نمی داد
اسم حرام زاده رویش بگذارد
و مادرش را هرزه خطاب کند
همین کافی بود
چه فرقی داشت که دیگر در چشمان هومن عشق نمی دید
سرمای نگاهش و زندگی تلخی که پیش رو داشت هم اهمیتی نداشت
اصلا دلارای کی خوشبخت بود ؟ که این بار بخواهد باشد
او به مشکلات ، آدم هایی که درکش نمی کردند، دوست داشتن گفتن های یک طرفه و اشک ریختن های شبانه عادت داشت
خانواده اش در برابر همه چیز پوست کلفت و پر رو بارش آورده بودند و آلپ ارسلان شکستن هایش را چند برابر کرد
حال هم نوبت هومن بود
مهم بچه بود
بچهای که نمی دانست چطور در عرض همین مدت کوتاه به تنها نگرانی اش تبدیل شده بود
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ادمین جون از کجا میدونی این رمان بالای ۳۶۰ پارته نکنه تو کل رمانو تمام و کمال داری اگه داری میشه بگی ازکجا باید این رمان و بقیه رمانارو بگیریم
من نگفتم بالای ۳۶۰ پارته یکی دیگه بود 😂
،،،دیگه وقتی تموم میشه که دلی سر و سامون بگیره ،،همه چی خوب باشه تموم شه ،،فعلا که از این خبرا نیست 😂
ایشاللععارسلانبیادجلویهمهزلیلشششکنهراحتشیمدخترهگاو😂🚶🏼♀️بچهچهارماههتوشکمشهدوقورتونیمشباقیع
انگارحاجفرهنمندبدونهزندهمیمونهاحمقهناموسا
دلمبرارسلانمیسوزه🥲🥺بیچارهبچم
آخه این انصافه ناموسن؟
نه حتمن انصاف اینه که برای یه بچه ای ک پدرش از وجودش خبر ندارع پدری کنه هه
وی هنوزکه داخل ماشین هستن
چرا یه چیز جالب نمینویسی
اخه قربونت یکم طولانی شه اتفاقی میوفتع🤔اگ وقت نداری ی روز کار کن ی روز بنویس😊تا چش میخواد عادت کنه پارت تمومه😣😣😣
اول از همه چرا دلارای داره بیشعور میشه
دوم کمه
سوم چرا ارسلان هم هست هم نیست:/
دختره فرصت طلب پروووووو بمیره انشالله یه ملت راحت شن از دستش .
ادمین حداقل بگو کی تموم میشه 😒؟ کلا چن پارته این بی صاحاب🙂
بالای ۳۶۰ پارته
دیدین گفتم به تالار نمیرسن✌🏻😂😂
باریکلا با هوش 😂👍
و بعد از ساعات طولانی دلارای یا همان عروسک متحرک به همراه شوهر آینده و پدر فرزند حرامزاده اش (البته به قول مردم) به طرف سالن عروسی در حال حرکت اند. اینم خلاصه امروز😂😂
والا من آزمون نمونه دولتی رو هم دادم ولی این هنوز شوهر نکرد
اگه تو زندگی واقعی هم امروز عروسی می کردن تا الان به خونشون میرسیدن😑🤣
ای نویسنده مثل ویدئو چک می نویسه آرام آرام آرام😂😂
اِسلو موشِن 😂
واییی که بازم کمههه ،خیلی کمه 😫😫😫
اینطوری که نویسنده ادامه میده طبق احتمالات من ،تخمین زده میشه که این رمان تا سال ۱۴۹۹ ادامه داره و همچنان دلارای بدبخت و فَلَک زده اس 😂😂
دلم برای کراش لعنتی ارسلان هم تنگ شده 😂🤣
او اصلا انگار نقشی تو داستان نداره
خیلی وقته پیداش نیست😂😂
هومن زیاد دم دراوردع قیچیش کن☹️😅
بین نوشته ها فاصله طولانی هستش و بخاطر همینم هست که انگار زیاد نوشته شده ولی خیلی کمه
…..
حس میکنم این پارت طولانی تر بود ممنون
حست اشتبه مثل همیشه کم بود
رمانش خوبه ، خوب که نه عالیه
ولی پارت هاش کمن
ببین خیلی گاوی ارسلان
چه سیت بگم نویسنده زله شدیما 😒🤬
😂
دیگه نه حرف میاد واسم نه فوحش 😐 بذارید برم تو نت سرچ کنم الان میام 😐😂😐
😒😒
هووفففففففف🤦😑
😐
اه کوتاهه چرا نمیفهمه؟؟ بد جاهایی هم تموم میکنه نویسنده…….