رمان دلارای پارت 141 - رمان دونی

 

 

ارسلان تیز نگاهش کرد

آزاده از آلپ ارسلان نفرت داشت اما فهمیده بود حق با اوست

آمپول را در سرم تزریق کرد و به مرد اشاره زد

_ببخشید دکتر یک لحظه میاید بیرون ؟

مرد نگاهی به دلارای انداخت و قبل از بیرون رفتن گفت :

_اگر مشکلی بود صدامون بزن نزدیکیم

ارسلان تهدید آمیز خیره اش شد

مرد بی توجه به او از در بیرون زد

در که بسته شد دلارای نالید :

_چطور تونستی ؟

چطور انقدر بی رحمی ؟

اگر می کشتنم برات مهم نبود؟

آلپ ارسلان روی بدنش خم شد :

_تو چی ؟ برات مهم بود ؟

جونت برات مهم بود ؟

آبروت برات مهم بود ؟

صدایش را بالا برد :

_پس غلط کردی رفتی نشستی سر سفره عقد اون بی شرف

دلارای درد آلود نالید :

_همه دردت هومنه ؟ اگر کس دیگه ای بود مشکلی نداشتی؟

_بهت هشدار دادم باور نکردی

_فکر نمیکردم اینقدر کثیف باشی

ارسلان دستش را روی تخت کوبید :

_داداشت کم زده که زبون درازی می کنی ؟

دلارای حال شاکی بودن نداشت

خسته بود ….

اشک روی گونه اش چکید و با قاطعیت لب زد :

_تو بزرگترین اشتباه زندگیمی آلپ ارسلان

ارسلان مکث کرد

سعی کرد به حرف هایش بی توجه باشد

پوزخند زد و سر تکان داد :

_میتونی نفرین کنی !

مثلاً دخترتم به درد من دچار شه

بی رحمانه خندید:

_حاج خانوم از این نفرینا زیاد میکنه

دلارای شکمش را منقبض کرد

هرگز چنین نفرینی برای دخترش نمیکرد

هرگز چنین سرنوشتی برای دخترشان نمی خواست ….

صدایش را بالا برد :

_آزاده

ارسلان سرش را نزدیک آورد :

_پا روی دم من نزار دلی !

نذار ولت کنم همین جا و اصلا یادم بره وجود داری

آزاده در اتاق را باز کرد

_ خوبی ؟

دلارای جواب داد

_تو که می خواستی حتی اسممو فراموش کنی چرا عروسی رو بهم زدی ؟

ارسلان با صدای بلند غرید :

_دردت مراسمه عروس خانم ؟

_دردم تویی

دردم تویی که میگی برات اهمیت ندارم و باز هر کاری میکنی که با کس دیگه ای نباشم

_چون هومن حق نداره به چیزی که مال منه دست بزنه !

آزاده کتش را عقب کشید

_چه خبره ؟ برید بیرون

دلارای هق زد :

_پس مشکلت هومنه ؟

دلارای به هیج جات نیست…. نه ؟

ارسلان با حرص خندید :

_دو روز با اون آشغال گشتی طرز حرف زدنتم عوض شده دختر حاجی !

_به من نگو دختر حاجی !

اتفاقا تو منو عوض کردی ارسلان…

هومن هیچ نمی تونست به بدیه تو باشه

ارسلان فریاد زد :

_جلوی من از اون حرومزاده دفاع نکن!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خدا نگهدارم نیست

    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان توهم واقعیت به صورت pdf کامل از عطیه شکوهی

        خلاصه رمان:   رها دختری از یک خانواده سنتی که تحت تاثیر تفکرات قدیمی و پوسیده خانواده اش مجبور به زندگی با مردی بی اخلاق و روانی می‌شود اما طی اتفاقاتی که میفتد تصمیم می گیرد روی پای خودش بایستد و از ادامه زندگی اشتباهش دست بکشد… اما حین طی کردن مسیر ناهمواری که پیش رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
51 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shaghayegh
Shaghayegh
2 سال قبل

این دو ‌پارت همش آزاده در رفت و امد بود خاک توسرش رمان باهمین آزاده آزاده گفتناش تموم😂😑

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

یعنی خداییش موندم
ارسلان که کی به عشقش اعتراف می‌کنه
دلارای که بهش میگه حمله س
این بی ابروییشون کی جمع میشه
کی خانواده ها خوب میشن
کی جنگ و دعواشون تموم میشه
کی اینا عروسی میکنن
کی این رمان تموم میشه
هومن چطور میشه

کی آخه کی ……………….

Ayda
Ayda
2 سال قبل

دوسالی حیرون هستیم😂

fati
2 سال قبل

میگم نمیشه یکم پارتارو طولانی کنی یا حداقل یکم خلاصش کنی این دو پارتی که گذاشتی همش ی پارتم نشد خوب

Fateme
Fateme
2 سال قبل
پاسخ به  fati

راس میگه دیگه تو هرپارت انقد مسخره میگذره اصن نمیفهمیم چی شد😐همش از سوم شخصه یا چیزای جزعی

fati
2 سال قبل

میگم نمیشه یکم پارتو طولانی کنی یا حداقل یکم خلاصش کنی این دو پارتی که گذاشتی یه پارتم نشدخوب

taezeh
2 سال قبل
پاسخ به  fati

دقیقا

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط taezeh
گندم
2 سال قبل

فاطی میشه یک شب در میون پارت بزاری ولی دوتا بزاری مثل امشب؟؟

ی نفر
ی نفر
2 سال قبل

شد هفده😂

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  ی نفر

شد هیجده😂

ی نفر
ی نفر
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

شد ننووزددهه😂

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل
پاسخ به  گندم

شد ده تا😂😂😂

Shaghayegh
Shaghayegh
2 سال قبل
پاسخ به  گندم

فکر بدیم نیست حداقل میفهمیم چی خوندیم

ی نفر
ی نفر
2 سال قبل

ارسلان فریاد زد :

_جلوی من از اون حرومزاده دفاع نکن!
.
.
.
من:😂 بچه ها همه مون باید ی صد باری از ارسلان کتک بخوریم برای دفاع از هومن آقا ارس بوخودا من بچه خوفیم بوخودا اینا بودن داشتن از هومن و دلارای دفاع میکردن اینارو بزن اصلا اصلا مقصر اصلی فاطمست همش تقصیر مهشید و فاطمست اینارو اغفال کردن که هی از هومن دفاع کنن

Elina
Elina
2 سال قبل

فاحشه آن مردیست که از همخوابگی با یک بزغاله هم نمی گذرد و بعد دنبال یک دختر باکره می گردد( صادق هدایت )
تا جملات زیبای بعدی خدا یار و نگهدارتان

گندم
2 سال قبل
پاسخ به  Elina

جرررررر 😂😂😂

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل
پاسخ به  Elina

میتونم بگم صادق هدایت دوار بیماری ج*نسی بوده (از نوشته هاش میگم ها ، این بی احترامی نیست ، گفتم بدانید😂)

Elina
Elina
2 سال قبل

یعنی چی دوار ؟؟🤣🤣

Narsoo
Narsoo
2 سال قبل

آزاده رو ب ارسلان: داداش ارسی شیرم ک باشی با کیک میخوریمت😐/:

...
...
2 سال قبل
پاسخ به  Narsoo

فقط اسمت 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

fati
2 سال قبل
پاسخ به  Narsoo

جرررررررررررر حق گفتی😂😂😂😂😂😂😂😂

هیچکی
هیچکی
2 سال قبل

نویسنده جون ببین سالمی انقد ب خودت فشار میاری پارتای طولانی مینویسی

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  هیچکی

نه من اطلاع دارم
دستش درد میکنه از بس نوشته
فاطی داره ماساژش میده

P:z
P:z
2 سال قبل

یه سوال
نخندینا🤦🏻‍♀️
یعنی چی که دخترتم به دردِ من دچار شه؟
بعد
اینو ارسلان گفت؟

Elina
Elina
2 سال قبل
پاسخ به  P:z

یعنی دلارای ارسلان رو نفرین کنه که دختر ارسلان مثل دلارای بدبخت بشه ) اینو ارسلان گفت که الان میخوای نفرینم کنی(

ادا
ادا
2 سال قبل
پاسخ به  P:z

دادا یعنی بچه ی ارسلان( دختر ارسلان )هم عاشق یکی عین خود ارسلان‌بشه
بعدم‌اینو ارسلان گفت

سایه
سایه
2 سال قبل
پاسخ به  P:z

فکر کنم مادر ارسلان اینو به ارسلان می‌گفته.

یه دختر شیطون
2 سال قبل

خخخخخییییییلللللیی زیاد نوشته نویسنده دستش درد نکنه واقعا
دو تا پارت خوندیم همش دعوای ارسلان و دلارای و آزاده دستت خسته نشه نویسنده یه کم استراحت کن

faezeh😜
2 سال قبل

پارت 142
ارسلان به آزاده گفت آخه ت.خ.م س.گ
اگه نرم بیرون چیکار میکنی
آزاده گفت شورت دلارایو میکنم تو حلقت
دلارای با حالتی زار برگشت گفت عامو از من مایه نزار من شورت نداشته باشم اذیت میشم واز حال رفت آزاده هم از فرصت استفاده کردو شورتشو دراورد ارسلان که دید اوضاع خیطه میخواست فرار کنه که یکی ازش در رفت و یهو دلارای که قش کرده بود از صدای گوز ارسلان از جاش پرید ارسلان فوری دستشو گرفت سمت آزاده و گفت این بود آزاده گفت تو دوربینای اینجا معلومه تو بودی ارسلان گفت مگه گوز عکس داره دلارای زد زیر خنده و گفت نه ولی تو گوزیدی ک.و.ن.ت کج شد ارسلان که دیگه نمیتونست وایسه( دوستان توجه کنید اینجا ارسلان از شدت دشوری نمیتونسته وایسه) تو سطل آشغال شاشید اینم یه پارت طولانی تا پارت بعد خدانگهدار

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  faezeh😜

😂😂😂😂😂

najme
najme
2 سال قبل

این ارسلان خیلی مغروره خودخواه آخه چرا بااون دختر بدبخت این کارومیکنی لعنتی

Zahra
Zahra
2 سال قبل

فاطی چرا همزمان با جومونگ پارت میزاری🤣🤣🤣

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  Zahra

😂😂😂

لمیا
لمیا
2 سال قبل

حرومزاده تویی که دختره رو نابود کردی بیشعور..😬

سما
سما
2 سال قبل
پاسخ به  لمیا

ببین کراشم ها 😑

سکوت
سکوت
2 سال قبل

آخه چرا اینقدر کم،بخدا زشته اینقدر تکرار کنیم
نویسنده واسه خودتون ارزش قایل بشین
زبونمون مو درآورد ازبس گفتیم بیشتر بنویسید

دخی بی اعصاب
دخی بی اعصاب
2 سال قبل

خوبه همیشه خدایی دعواشون میشه ….

sheyda
sheyda
2 سال قبل

پارت هایی که میزاری رو بیشتر کن 🙃

...
...
2 سال قبل

این ارسلانه خیلی شخصیتش با مزست
دلارای رو دوست داره ولی نه به خودش اعتراف میکنه نه به اون میگه 😂

ادا
ادا
2 سال قبل
پاسخ به  ...

🤣🤣🤣🤣🤣🤣اره

Shaghayegh
Shaghayegh
2 سال قبل
پاسخ به  ...

تر زده به زندگیشون با این بامزگیش😑😂😂

ی نفر
ی نفر
2 سال قبل

آیا اولم؟

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  ی نفر

بله👏😄

دسته‌ها
51
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x