رمان دلارای پارت 207 - رمان دونی

 

دست دیگرش را روی شکمش فشرد

پسرک پا کوبیده بود؟

بلند تر خندید و قربان صدقه اش رفت

درست حس کرده بود مگر نه؟

توهم نبود!
چرخش جنین را حس کرده بود
شاید هم لگد آرامش را
نمیدانست
تنها فهمید که پسرک واکنش نشان داده بود به دل شکستگی مادرش

اشک هایش خشک شده بود

لبش را از شدت ذوق گزید و خواست خدارا شکر کند که با صدای بوق وحشتناکی چشمانش گشاد شد

سرش را سمت مخالف برگرداند و حتی فرصت نکرد قدمی عقب بردارد

نگهبان وحشت زده سمتش دوید و فریاد زد

_ برید کنار

میدانست هر چه قدر هم با سرعت بدود به دخترک خشک شده وسط خیابان نمیرسد

صدای سوتی در گوش های دلارای پیچید

لحظه آخر دویست و شش مشکی رنگی که با سرعت نزدیکش میشد را تشخیص داد و پلک هایش را از شدت ترس بست تا مرگ آرزوهایش را به چشم نبیند….

کتی دستش را روی سینه آلپ‌ارسلان گذاشت و نوازش وار سمت شکمش رفت

_ نمیخوای این تیشرتو در بیاری هانی؟

آلپ‌ارسلان بی حوصله سیگاری اتش زد

حوصله ی کتی را نداشت

ترجیح میداد سری به دخترک اتاق بغلی بزند و ادامه تحقیرهایش را از سر بگیرد!

اصلا کم گفته بود

دخترک ابله چطور با شیشه به جان خودش افتاده بود

از شدت حرص پوزخندی زد و زیرلب غرید

_ غلط اضافه

کتی گوشه لبش را بوسید

_ چی گفتی عزیزم؟

بی حوصله نگاهش کرد

_ گفتم داری حوصلمو سر میبری

کتی وارفته پوف کشید

_ میگم مشروب بخور میگی نه
لباستم که در نمیاری
چیکار کنم من باهات؟
خدمتکارت رفت؟ مثل عزائیل بالای سرمون بود دختره پاپتی
اگر رفته بریم رو کاناپه اینجا محیط خفه‌اس
یا میتونیم….

حرفش تمام نشده ارسلان کلافه تشر زد

_ جمع کن برو پی کارت کتی
امروز حوصلتو ندارم

کتی پوف کشید

_ مسخره کردی منو؟

ارسلان تیز نگاهش کرد

_ نمیخواستی گ*ه خوردی علیرضا رو عاصی کردی که دوباره بیای اینجا

کتی به سرعت انکار کرد و کوتاه آمد

_ منظوری ندارم آلپ
دلم برات تنگ شده بود ولی تو انگار تو یک دنیای دیگه سیر می‌کنی

خودش را جلو کشید و با انگشت گردنش را لمس کرد

_ بذار آرومت کنم عشقم

ارسلان کامی از سیگار گرفت و بی تفاوت با چشم به در اشاره زد

کتی دندان روی هم فشرد
او را می شناخت
حرفش یک کلام بود
پشت چشمی نازک کرد و ایستاد

_ حوصله‌ات سرجاش اومد زنگ بزن
منتظرت میمونم

ارسلان خونسرد دود را بیرون فرستاد

_ حوصله‌ام سر جاشم بیاد تو جز گزینه ها نیستی

گفت و نگاه بی تفاوتش را روی بدن زن چرخاند

از لب های خوش فرمش گرفته تا سینه های پروتز شده و پستی بلندی های بدنش

چشمانش را بست و زیرلب به دلارای ناسزا گفت

نه تنها خودش با او راه نمی‌آمد که با خراب کردن اعصابش بقیه را هم فراری میداد!

صدای بهم خوردن در را که شنید بی اعصاب سیگار را در جا سیگاری فشرد و بلند شد

_ شرت کم

سمت اتاق دخترک پا تند کرد
دستش احتمالا خونریزی داشت و او نمیخواست فردا با آن وضع کنارش در برابر چشمان حاجی حاضر شود!

در اتاق که باز شد عصبی دندان روی هم فشرد

اتاق خالی بود

سرویس را چک کرد و نگاهی به پذیرایی انداخت

با ندیدن دخترک ابروهایش در هم فرو رفت

قدم هایش سمت در خروجی تند شد که ناگهان صدای ترمز شدیدی در فضا پیچید

چرا حسی به او میگفت این صدا بی ربط به دخترک نیست؟

کلید آسانسور را با بی اعصابی سه بار پشت سر هم فشرد و منتظر ماند

برای اولین بار به پنت هاوس برج لعنتی فرستاد

رسیدنش چندین دقیقه زمان برد و بعد با همان شلوارک ورزشی سمت نگهبان دوید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یلدای بی پایان pdf از زکیه اکبری

  خلاصه رمان :       یلدا درست در شب عروسی اش متوجه خیلی چیزها می شود و با حادثه ای رو به رو می شود که خنجر می شود در قلبش. در این میان شاید عشق معجزه کند و او باز شخصیت گمشده اش را بیابد … پایان غیرقابل تصور !..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قاب سوخته به صورت pdf کامل از پروانه قدیمی

    خلاصه رمان:   نگاه پر از نگرانیم را به صورت افرا دوختم. بدون توجه به استرس من به خیارش گاز می زد. چشمان سیاهش با آن برق پر شیطنتش دلم را به آشوب کشید. چرا حرفی نمی زد تا آرام شوم؟ خدایا چرا این دختر امروز دردِ مردم آزاری گریبانش را گرفته بود؟ با حرص به صورت بیخیال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماهرخ
دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام

  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…! مرد نفس سنگینش را بیرون داد.. گفتنش کمی سخت بود

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
128 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آنیسا
آنیسا
1 سال قبل

ریدم تو قبر پدرت و رمان نوشتنت کثافت بیشرف ..دستمونو گذاشتی لای پوست گردو و ولمون کردی بیصحاب تخم حروم الان چرا پارت ۲۹۱ بیرون نمیادددد چرااا؟😡😡😡

Fateme
Fateme
2 سال قبل

حالم داره بهم میخوره ازاین رمان کوفتیو نویسندش
پس کی قراره تموم شه این رمان پارت بعدم میرن بیمارستان ارسلان میفهمه حاملس😐

ارتام
ارتام
2 سال قبل

هر چند ارسلان دلارای رو کرده حالشم برده ولی به جاش تو مارو با این پارت گذاشتنت پاره کردی پاره پارههههه به معنای واقعی😐💔

فرشته
فرشته
2 سال قبل

هر چند ارسلان دلارای رو کرده حالشم برده ولی به جاش تو مارو با این پارت گذاشتنت پاره کردی پاره پارههههه به معنای واقعی😐💔

Nilofar
Nilofar
2 سال قبل

دوستان
خیلی راحت بگم بهتون
۱پارت طول میکشه ارسلان برسه پایین
۱ پارت این ک بفهمه چی شده
۱ پارت بعد دلارایو غرق در خون میبینه
۱ پارت بعد رو دستاش بلندش میکنه
۱ پارت بعد میبرتش تو ماشین
۱ پارت بعد میرن بیمارستان
۱ پارت بعد ارسلان مرسونل بیمارستانو به فحش میکشه و زود ب داد دلی برسن
۱ پارت بعد دلی رو میبرن اورژانش
۱ پارت بعد ارسلان پشت در منتظر میمونه با یکم عذاب وجدان
۱ پارت بعد دکتر میاد
۱ پارت بعد میگه نسبت شما با این خانم چیه
۱ پارت بعد ارسلان میگه شوهرشم بنال ببینم چش شده
۱ پارت بعد دکتر میگه دلارای ضربه مغزی شده و وضعیت جنینش خوب نیست و قبل از اینا باید واسه چکاپ جنین میومدن
۱ پارت بعد ارسلان میگه دکتر شعر نگو جنین چیه
۱ پارت بعد دکتر بالاخره میگه دلارای حاملس
۱ پارت بعدشم ارسلان ب این فک میکنه ک عایا بچه از خودشه یا ن ؟
و ….. همچنان ما اسکل دست نویسنده ایم

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  Nilofar

واقعا مرسی
نویسنده رو خجالت زده نکن🤣🤣

nara
nara
2 سال قبل
پاسخ به  Nilofar

😂😂😂

..
..
2 سال قبل

یه حسی بهم میگه دلارای میمیره و بچش میافته گردن ارسلان

معصومه
معصومه
2 سال قبل
پاسخ به  ..

امکان نداره اگه خودش بمیره بچه هم که میمیره

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل
پاسخ به  معصومه

😂😂😂

ارزو
2 سال قبل
پاسخ به  معصومه

عاره ۵ ماهه زنده نمی‌ مونه

Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  معصومه

والا دلی مرد بچش نمرد🤣🤣🤣🤣🤣از نویسنده بعید نیس

nara
nara
2 سال قبل
پاسخ به  ..

ن بابا نمیگیره اون سگ جونه😂

هستیشونم
هستیشونم
2 سال قبل

شتتتتتتت دیدن دیروز گفتم چیزی سر بچه نمیاد امروز دلی تصادف کرد😐💔🚶🏼‍♀️چقد چشام پاکه 💔💔💔لامصب میزاشتی ی چن روزشه بعد

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل
پاسخ به  هستیشونم

چشم زدی بچه بیچاره رو

Tamana
Tamana
2 سال قبل

یه حسی بهم میگه بچش مرده
اگه بمیره ام خوبه چون دیگه دلارای راااحتتتت میتونه خودکشی کنه یا بمیره

setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل

الان بچه اش ۲ قلو باشه☹

معصومه
معصومه
2 سال قبل
پاسخ به  setareh amaneh

😂😂😂

Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  setareh amaneh

وییی دوقلو

setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

اونوقت ب کلی بدبخت میشه😔

نفس
نفس
2 سال قبل

عاقاااا دلارای مرددددد بیاین برا فاتش کمک😂

هستیشونم
هستیشونم
2 سال قبل
پاسخ به  نفس

هستم زیادددد
نفس تویی یا ن یکی دیگس😐

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  هستیشونم

ن خودمم😂😂

Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نفس

نفس دلی مرد بیاین برا ارس زن بگیریم🤣🤣🤣بنده به عنوان مادرش🤣🤣🤣🤣انتخواب میکنم

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

صب کن بعد هفته دلی😂😂😂😂

Behrad
Behrad
2 سال قبل

نویسنده محترم میشه یکم هیجانشو بیاری پایین تر خیلی پیاز داغشو زیاد میکنی
آخه تو هر پارتی که میذاری دلارای ضربه میبینه چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ جسمی

نپرس
نپرس
2 سال قبل

بابا بچه سالم میمونه چون یک جا که رفتن لباس بخرن نویسنده گفت بچه زند میمونه دلارای هم احتمال داره تو کما بره

معصومه
معصومه
2 سال قبل
پاسخ به  نپرس

اگه بره کما مگه بچه زنده میمونه؟بنظرم اگه به کما بره که بچه هم میمیره.

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
2 سال قبل

انشالله که بالاخره این تصادف باعث میشه که ارسلان تو بیمارستان بفهمه دلی حامله اس و اینکه نگرانش بشه و بفهمه دوسش داره😂😂😂😂

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

بازم هیچ اتفاقی واسه اون جنین اندازه نخود پیش نمیاد اون از هزارتا بدتر از ایناش جون سالم به در برده تازه آخرش به دنیا میاد باز ارسلان هیچی نمی‌فهمه.

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

یه انسان عادی چند ساعت بعد از خوندن رمان نمیاد باز بخون کامنت بنویسه
ولی من میام
تا این نویسنده به رگبار … ببندم
مثلا سریال آوای باران که سر بزنگاه باید تبلیغ شورت مامان دوز بیاد
جای اینکه بیاد ببینم دلارای به فاک رفت یانه نوشته با شلوارک ورزشی رفت
آخه ……….
استغفار واییییییییییی
بعدم الان حداقل ۵ ماه داره دلارای که بچش لگ زده بعد
ارسلان با اینن همه ادعای زرنگ بودن نفهمیده حامله
واقعاااااا چرا میخوای فرض کنی ما خریم واقعا چرااااا
بعد
مگه فیلم هندی دو ساعت صحنه آهسته بیا د رو صحنه
که اون از این ور فریاد بزنه
دلارای محو ماشین بشه آخرین فانتزی هاشو بکنه
اووفففف یا اوففففف
الله الله یاربی
خدایا منو نجات بده

neda
عضو
2 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

حرص نخور عزیزم ،

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

حقققق😂😂😂😂

Mehrad
Mehrad
2 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

آخر پیامتون گفته بودید چی شده که صحنه آهسته شده و دلارای تو فانتزی خودش فرو رفت باید بگم خدمتتون که من خودم نویسنده هستم اینکه مینویسیم طرف الان چه حس و حالی داره برای شما شاید چند لحظه طول بکشه اما برای اونطرف یک بارش ذهنی هست که در آن واحد اتفاق میفته
پس صحنه آهسته نیست

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل
پاسخ به  Mehrad

بگو بخدا ؟
وااییییی مرسی که گفتی
من نمیدونستم تا الان 🥲🥲🥲🥲🥲😐😂

معصومه
معصومه
2 سال قبل

الان آرسلان به گوه خوردن میفته😂

...
...
2 سال قبل

وای خدا چه عجب یه اتفاق هیجان انگیز افتاد
فقط امیدوارم باز دوباره از اون عقل نویسنده یه چیز خوب در بیاد اگه نیاد داستان اینطور میشه:

ارسلان نگهبان را کنار زد و به دخترک که روی زمین افتاده بود و فقط کمی پایش آسیب دیده بود خیره شد جلوتر رفت و بازوی دخترک را با خشونت گرفت و گف راه بیوف دلی که ر.یدی تو اعصابم و ادامه🙄🙂

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل
پاسخ به  ...

ن میگه پاشو دلی کارمونو کردیم دوباره ریدیم تو این رمان😄😄😄😄😄

asl
asl
2 سال قبل

خو چرا پارتارو بیشتر نمیکنی:/

هستیشونم
هستیشونم
2 سال قبل
پاسخ به  asl

چون کرم دارع و مارو حرص میده

Tala
Tala
2 سال قبل

ولی یه حسی به من میگه تو یکی دو پارت آینده ارسلان می‌فهمه دلی حاملس ✨🙄

fati
fati
2 سال قبل
پاسخ به  Tala

انشالله انشالله

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل
پاسخ به  Tala

یعنی بعد از تصادف هم بچش میمونه؟واقعا اینطور فک میکنی؟ب نظرم رمان خیلی رو ما تاثیر گذاشته از واقعیت دور شدیم🤣🤣🤣

هستیشونم
هستیشونم
2 سال قبل
پاسخ به  یه نفر ....

والا از کتکای داراب زنده امد بیرون😐

دریا فرهمند
دریا فرهمند
2 سال قبل

ایشالا سقط بشی راحت شیم از دستت😐😐اون کتی رو دیدی چیطو توصیف میکرد😐😐
بچه سقط شو برووو

دسته‌ها
128
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x