رمان دلارای پارت 210 - رمان دونی

 

ماشین که ایستاد ، نگاهی به برج انداخت.

دوباره برگشته بود به خانه ای که در شاهد هوسبازی های ارسلان با زنان دیگر بود

هومن وقتی نگاه خیره‌ی دخترک را دید دستش را روی دست دلارای گذاشت و لبخندی زد

_ از چی ناراحتی؟ میدونی میتونی هرزمان خواستی با من دردودل کنی نه؟

ابروهای دلارای بالا پرید و بدون معطلی دستش را از زیر دست هومن بیرون کشید.

_ میدونم!

همین مانده بود به او بگوید و ارسلان را به مرز انفجار برساند!

_الان نگهبان تو رو ببینه ، فکر می‌کنه روح دیده بنده خدا، همین الانم می‌تونم قیافه‌ی ترسیده‌ش رو تصور کنم

دلارای لبخندی زد و او ادامه داد

_ بیچاره با سرعت یوزپلنگ دوید سمتت

اینبار دیگر نتوانست ساکت بماند و آرام خندید

دستش روی دستگیره‌ی ماشین نشست که همان لحظه با فریاد آلپ‌ارسلان خندیدن یادش رفت

_ کثافت بی نامو.س

وحشت زده سمت هومن برگشت

ارسلان با چهره ای سرخ شده از خشم در یک قدمی او بود

دستانش را از پنجره داخل برد و یقه‌ی هومن را گرفت.

کمی او را بالا کشید و از بین دندان‌های بهم چسبیده‌اش غرید

_ تنت میخاره که دستشو گرفتی؟ آره چندوقته نبودم بخارونمت

گفت و با پیشانی در بینی هومن کوبید

دلارای وحشت زده جیغ زد و ارسلان بی توجه به او ادامه داد

_ هنوز آدم نشدی مرتیکه؟ چندبار دیگه باید استخوناتو بشکنم؟

هومن دستش رو روی دست‌های ارسلان گذاشت و دردآلود غرید

_ولم کن ببینم ، تو کی هستی که….

ارسلان اجازه نداد حرفش را کامل بزند

دستش را دور گلویش حلقه کرد و به صندلی ماشین فشرد

_ دندونات تو دهنت اضافیه حر.وم زاد.ه نه؟

بدون اینکه فرصت حرف زدن به هومن دهد در ماشین را باز کرد و او را بیرون کشید.

مشت محکمی در دهانش کوبید و خون روی آسفالت خیابان پاشید

دلارای تازه به خودش آمد

دستش را روی دهانش گذاشت و ترسیده از ماشین پیاده شد

_ ارسلان … ارسلان

ارسلان مشت بعدی را زد
صدای ناله هومن شرمنده اش کرد

بازویش را گرفت و او را سمت خود کشید.

_ارسلان تو رو خدا بسه، خواهش می‌کنم تمومش کن

ارسلان نگاه ترسناکی به دخترک انداخت

از همان نگاه هایی که نگران نباش نوبت تو هم میرسد!

بازویش را گرفت و عقب هل داد

دلارای با گریه تلوتلو خورد و دستش را روی شکمش گذاشت

ارسلان بی توجه به او انگشتش را به نشانه‌ی تهدید ، جلوی هومن گرفت

_تو گوه می‌خوری با زنِ من می‌خندی و دستشو میگیری بی نامو.س

انگار طاقتش نیامد
مشت دیگری کوبید و نعره زد

_ فکر کردی همه مثل تو بی غیرتن که بیان زنشو با لباس عروس ببرن و صداش در نیاد؟
من جر می‌دم دهنتو که بخوای برای زن من مزه بریزی

دلارای با گریه جلو آمد

_ بسه ارسلان ‌… دستمو نگرفت بسه

ارسلان با چشمان به خون نشسته نگاهش کرد

_ تو لال شو نوبت خودتم میرسه

هومن خون دور دهانش را پاک کرد و دستش را روی زمین گذاشت

به سختی از جا بلند شد

_ببین کی داره حرف از ناموس می‌زنه ، تو نبودی که فیلم زنتو وسط اون همه نامحرم پخش کردی؟

مشت بعدی ارسلان، دهانش را بست

_ ببند فکتو ج**کش تا خونتو نریختم

دلارای بهت زده ناله کرد

_ بابا … بابام … بابام حالش بد بود … رفتیم بیمارستان … من ..‌ من حالم بد بود توروخدا بذار بره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا

  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی

  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ساقی شب به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

      خلاصه رمان :   الارا دختر تنها و بی کسی که توی چهار راه گل میفروشه زنی اون رو می بینه و سوار ماشیتش میکنه ازش میخواد بیاد عمارتش چون برای بازگشت پسرش از آمریکا جشنی گرفته الارا رو برای کمک به خدمتکار هاش می بره بجای کمک به خدمتکارهاش میشه دستیار شخصی پسرش در اون مهمونی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برزخ اما pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :     جلد_اول:آدم_و_حوا         این رمان ادامه ی رمان آدم و حواست درست از لحظه ای که امیرمهدی تصادف می کنه.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بید بی مجنون به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

    خلاصه رمان: سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانواده‌‌ش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن ….خانواده ای که خیلی‌هاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
117 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شقایق
شقایق
2 سال قبل

دقت کردین این رمان چیزی جز استرس و اضطراب به ما نداده؟؟؟؟؟؟نویسنده ماذااااا فاااااازا…..جون جدت تموم کن این مسخره بازیارو….توکه ما رو جون مرگ کردی دیگه….

(جولیتِ رومیوو)فرش خونه ارسلان
(جولیتِ رومیوو)فرش خونه ارسلان
2 سال قبل

پارت ۲۱۱؟

mehr58
mehr58
2 سال قبل

ای ولل چه ارسلان زنم وناموسم دراومده از دهنش

امیرعلی(جدید🙄)
امیرعلی(جدید🙄)
2 سال قبل

همون فحش هایی که اولشون ک داره

Maedeh
2 سال قبل

بیا برو گمشووو😂😂😂 عنتر

مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
2 سال قبل

هعی.. روزگار

خدایی داستان کامنت ها از کل رمان دلارای جذاب تره😂

دیدم همه تون یه نقشی رو به عهده گرفتین منم شدم مادرشوهر دلارای، از اون یکی شوهرش سلطان ملکشاه سلجوقی

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
یلدا
یلدا
2 سال قبل

باور میکنید اینقد از این رمان زده شدم و برام بی اهمیت شده
که سه تا پارت و تا الان کلا یادم رفت بخونم
یادمم میومد بازم نیمخوندم 😐بعد امروز که اومدم خوندم
هنوز داخل خونه ام نرفتههههههههههه😑

شلوار کردی ارسلان
شلوار کردی ارسلان
2 سال قبل

ستون گنگتون اومد😌😌😎😎

یه خل ،به تو چه
یه خل ،به تو چه
2 سال قبل

ستون شلوار کردی سایز تا چند داری 😂😂😂

شلوار کردی ارسلان
شلوار کردی ارسلان
2 سال قبل

تا هر چی بخوی😎😎

دامن دلارای
دامن دلارای
2 سال قبل

خوش اومدی عشقم♡

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  دامن دلارای

😍😘

(رویا)
(رویا)
2 سال قبل

ای خدااااااا
اخه چرا نویسنده چرا انقدر این رمان رو مث کش تنبون کش میدی

Fateme
Fateme
2 سال قبل

نویسنده بخدااااا ساییدیمون😐😐🤦🏻‍♀️

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

پارت ۲۱۱ :

ارسلان ک مثل یک حیوان بدی هومن را زد دیگر ولش میکند و میگوید از جلوی خونه ی من گمشو مرتیکه ………. (جاخالی ها رو خودتون هر فوشی عشق میکنید بذارید جاش🤣🤣🤣)
بعد به دلارای از آن نگاه های ترسناک ک آدم از ترس به خودش میترسه میکنه 🤣🤣🤣🤣☹🔪
بعد دلارای میترسه میره پشت نگهبان قایم میشود و میگوید دستم به شلوار کردیت منو نجات بدههههه
نگهبان هم بر و برو نگاه میکند فقط
ارسلان عربده میزنده دختره ی …… تو غلط خوردی رفتی با اون پسره ی ………
بعد دلارای هق هق میزند
باز هق میزند
انقدر هق میزند تا جانش در بیاید
بعد میدوئه تو آسانسور تا بره تو خونه قایم شع
ارسلان از پله ها دنبالش میکند ☹🔪🤣
بعد میره تو اتاق درم میبنده تا ارس نتونه وارد شع
بعد ۱۲ ساعت ک بچه در بطنش ویار میکند مانند موووشی از لانه در می آید و ارسلان مانند شیری گلوشو میگیره میگه ایندفعه دیگه میکشمت تا هم من راحت شم هم بچه در بطن پلاستیکیت هم بروبچ رماندونی راحت شن 🤣🤣🤣🥰🥰🥰☺☺☺☺☺
.
.
.
.
با تشکر از همراهی و نگاه های پر مهرتون❤❤❤❤❤
امیدوارم لذت برده باشید ، تا پارتی بعدیخدایار و نگهدارتون🤣🤣🤣🤣🤣🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪❤❤❤ (تو کامنتا بهم بگید اگر خوشتون اومد تا قبل مدارس بازم براتون پارت بدم 😘🤣)

Fat_me_h__
Fat_me_h__
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

تو ادامه بده رمانو توروخدا🤣🤣🤣

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  Fat_me_h__

چشمممم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

ای بیشعور خودشیفته😂
ن خدایی خوب بود ولی اون پلاستیکی از کجا در اومد؟😂😂

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

😊🤣🤣🤣🤣🤣نظر لطفته 🤣🤣😊😊😊
مرسییی❤ پلاستیکیه دیگه ، ک ن میمیره ن دلارای درد میکشه ن هیچی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣یادته رمان زاده نور تا تقی ب توقی میخورد خورشید دردش میگرفت ؟ حالا ارسلان و دلی قایم باشک بازی هم میکنن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

دست لای در🤣❤

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل
پاسخ به  نفس

مرسی مرسی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤓🤩

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

خاعش خاعش😂🤣🤣🤣🤩

Asal
Asal
1 سال قبل
پاسخ به  دیجی تلما😜

وای خدا نکشتت🤣🤣🤣تمام استرسایی که در طول این رمان کشیدم رو از بین بردی..‌

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
2 سال قبل

اقا من پارت ۲۱۱ رو بدم ؟؟

Hana
Hana
2 سال قبل

خدا مریض نیستم فقط حوصلم سر رفته،خخخخخخخ

ماشین ارسلان
ماشین ارسلان
2 سال قبل

دروغ میگه کراش اصلی تون اومد😊😌

Tamana
Tamana
2 سال قبل

همییین؟😐😐

شهنوازی
شهنوازی
2 سال قبل

خو زودتر بگه بهش شاید اوضاعش بهتر شع

نسیم
نسیم
2 سال قبل

این دلی چرااا عین گاوا فقط میگه ولش کن😐
خب الان اون ارسلان به یه خبر نیاز داره که تا یه ماه بره تو شک بعد بیاد دلی و بچه و هفت نسل پس و پیش دلی رو یکی کنه بندازه تو فاضلاب بعد دل من خنک شه😁 واقعا موندم نویسنده این رمان چجور آدمیه که تا الان یه بچه رو انقد نگه داشته 😐 همه جا اون بچه هه با یه هل ساده سقط میشه میره پی کارش تازه مامانه دیگه نمیتونه بچه بیاره بعد اینجا دلی پرت میشه پایین نه تنها هیچیش نمیشه بلکه اون بچش عین چسب دوقلو چسبیده به رحم دلی😶

شهنوازی
شهنوازی
2 سال قبل
پاسخ به  نسیم

منم دقیقا به همین چیزا فکر کردم 😀

fati
2 سال قبل

این فهشه چی بود گفتش میشه بگین یادش بگیرم؟

🍭GHAZAL💙
🍭GHAZAL💙
2 سال قبل
پاسخ به  fati

مگه اینجا کلاس فوش یاد گیریه اخه😂😂😂همینایی هم ک بلدی زیاده و زیادمونه من نصف فوش هایی ک بلدمو ازین رمان یاد گرفتم😂

fati
2 سال قبل
پاسخ به  🍭GHAZAL💙

😂😂😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط fati
...
...
2 سال قبل
پاسخ به  fati

حاجی پارررررررررم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

fati
2 سال قبل
پاسخ به  ...

😂😂😂😂😂😂

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  fati

کدوم رو میگی عزیزم؟
منظورت بی ناموسه با اون یکی؟
اون خیلی بده بنظرم خوب نیس یاد بگیری

fati
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

جو..کش اونو میگم😂😂😂

دامن دلارای
دامن دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  fati

برات خوب نیس مخصوصا ک ۱۵ سالته

Fat_me_h__
Fat_me_h__
2 سال قبل
پاسخ به  fati

چندسالته گلم؟

fati
2 سال قبل
پاسخ به  Fat_me_h__

من تازع رفتم تو۱۵ 😂😂

کیاااا
کیاااا
2 سال قبل

به خدا من روزا فقط میام این رمانو میخونم به این هدف که کامنتا زیرشو بخونم خدااااایی خیلی عشقین با این تیکه پرونیاتون کلا ادم شارز میشه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

Fatemeh
Fatemeh
2 سال قبل

فاطمه من رمز عبورمو یادم رفته لینک تغییر رمز عبورم واسم ارسال نمیشه کمک🥲🥲🥲

Fat_me_h__
Fat_me_h__
2 سال قبل
پاسخ به  Fatemeh

با یه اکانت دیگه اومدم بای😐😂

حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
2 سال قبل

دوباره کتک خوردنش شروع میشه

دسته‌ها
117
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x