ماشین که ایستاد ، نگاهی به برج انداخت.
دوباره برگشته بود به خانه ای که در شاهد هوسبازی های ارسلان با زنان دیگر بود
هومن وقتی نگاه خیرهی دخترک را دید دستش را روی دست دلارای گذاشت و لبخندی زد
_ از چی ناراحتی؟ میدونی میتونی هرزمان خواستی با من دردودل کنی نه؟
ابروهای دلارای بالا پرید و بدون معطلی دستش را از زیر دست هومن بیرون کشید.
_ میدونم!
همین مانده بود به او بگوید و ارسلان را به مرز انفجار برساند!
_الان نگهبان تو رو ببینه ، فکر میکنه روح دیده بنده خدا، همین الانم میتونم قیافهی ترسیدهش رو تصور کنم
دلارای لبخندی زد و او ادامه داد
_ بیچاره با سرعت یوزپلنگ دوید سمتت
اینبار دیگر نتوانست ساکت بماند و آرام خندید
دستش روی دستگیرهی ماشین نشست که همان لحظه با فریاد آلپارسلان خندیدن یادش رفت
_ کثافت بی نامو.س
وحشت زده سمت هومن برگشت
ارسلان با چهره ای سرخ شده از خشم در یک قدمی او بود
دستانش را از پنجره داخل برد و یقهی هومن را گرفت.
کمی او را بالا کشید و از بین دندانهای بهم چسبیدهاش غرید
_ تنت میخاره که دستشو گرفتی؟ آره چندوقته نبودم بخارونمت
گفت و با پیشانی در بینی هومن کوبید
دلارای وحشت زده جیغ زد و ارسلان بی توجه به او ادامه داد
_ هنوز آدم نشدی مرتیکه؟ چندبار دیگه باید استخوناتو بشکنم؟
هومن دستش رو روی دستهای ارسلان گذاشت و دردآلود غرید
_ولم کن ببینم ، تو کی هستی که….
ارسلان اجازه نداد حرفش را کامل بزند
دستش را دور گلویش حلقه کرد و به صندلی ماشین فشرد
_ دندونات تو دهنت اضافیه حر.وم زاد.ه نه؟
بدون اینکه فرصت حرف زدن به هومن دهد در ماشین را باز کرد و او را بیرون کشید.
مشت محکمی در دهانش کوبید و خون روی آسفالت خیابان پاشید
دلارای تازه به خودش آمد
دستش را روی دهانش گذاشت و ترسیده از ماشین پیاده شد
_ ارسلان … ارسلان
ارسلان مشت بعدی را زد
صدای ناله هومن شرمنده اش کرد
بازویش را گرفت و او را سمت خود کشید.
_ارسلان تو رو خدا بسه، خواهش میکنم تمومش کن
ارسلان نگاه ترسناکی به دخترک انداخت
از همان نگاه هایی که نگران نباش نوبت تو هم میرسد!
بازویش را گرفت و عقب هل داد
دلارای با گریه تلوتلو خورد و دستش را روی شکمش گذاشت
ارسلان بی توجه به او انگشتش را به نشانهی تهدید ، جلوی هومن گرفت
_تو گوه میخوری با زنِ من میخندی و دستشو میگیری بی نامو.س
انگار طاقتش نیامد
مشت دیگری کوبید و نعره زد
_ فکر کردی همه مثل تو بی غیرتن که بیان زنشو با لباس عروس ببرن و صداش در نیاد؟
من جر میدم دهنتو که بخوای برای زن من مزه بریزی
دلارای با گریه جلو آمد
_ بسه ارسلان … دستمو نگرفت بسه
ارسلان با چشمان به خون نشسته نگاهش کرد
_ تو لال شو نوبت خودتم میرسه
هومن خون دور دهانش را پاک کرد و دستش را روی زمین گذاشت
به سختی از جا بلند شد
_ببین کی داره حرف از ناموس میزنه ، تو نبودی که فیلم زنتو وسط اون همه نامحرم پخش کردی؟
مشت بعدی ارسلان، دهانش را بست
_ ببند فکتو ج**کش تا خونتو نریختم
دلارای بهت زده ناله کرد
_ بابا … بابام … بابام حالش بد بود … رفتیم بیمارستان … من .. من حالم بد بود توروخدا بذار بره
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
دقت کردین این رمان چیزی جز استرس و اضطراب به ما نداده؟؟؟؟؟؟نویسنده ماذااااا فاااااازا…..جون جدت تموم کن این مسخره بازیارو….توکه ما رو جون مرگ کردی دیگه….
پارت ۲۱۱؟
ای ولل چه ارسلان زنم وناموسم دراومده از دهنش
همون فحش هایی که اولشون ک داره
بیا برو گمشووو😂😂😂 عنتر
هعی.. روزگار
خدایی داستان کامنت ها از کل رمان دلارای جذاب تره😂
دیدم همه تون یه نقشی رو به عهده گرفتین منم شدم مادرشوهر دلارای، از اون یکی شوهرش سلطان ملکشاه سلجوقی
باور میکنید اینقد از این رمان زده شدم و برام بی اهمیت شده
که سه تا پارت و تا الان کلا یادم رفت بخونم
یادمم میومد بازم نیمخوندم 😐بعد امروز که اومدم خوندم
هنوز داخل خونه ام نرفتههههههههههه😑
ستون گنگتون اومد😌😌😎😎
ستون شلوار کردی سایز تا چند داری 😂😂😂
تا هر چی بخوی😎😎
خوش اومدی عشقم♡
😍😘
ای خدااااااا
اخه چرا نویسنده چرا انقدر این رمان رو مث کش تنبون کش میدی
نویسنده بخدااااا ساییدیمون😐😐🤦🏻♀️
پارت ۲۱۱ :
ارسلان ک مثل یک حیوان بدی هومن را زد دیگر ولش میکند و میگوید از جلوی خونه ی من گمشو مرتیکه ………. (جاخالی ها رو خودتون هر فوشی عشق میکنید بذارید جاش🤣🤣🤣)
بعد به دلارای از آن نگاه های ترسناک ک آدم از ترس به خودش میترسه میکنه 🤣🤣🤣🤣☹🔪
بعد دلارای میترسه میره پشت نگهبان قایم میشود و میگوید دستم به شلوار کردیت منو نجات بدههههه
نگهبان هم بر و برو نگاه میکند فقط
ارسلان عربده میزنده دختره ی …… تو غلط خوردی رفتی با اون پسره ی ………
بعد دلارای هق هق میزند
باز هق میزند
انقدر هق میزند تا جانش در بیاید
بعد میدوئه تو آسانسور تا بره تو خونه قایم شع
ارسلان از پله ها دنبالش میکند ☹🔪🤣
بعد میره تو اتاق درم میبنده تا ارس نتونه وارد شع
بعد ۱۲ ساعت ک بچه در بطنش ویار میکند مانند موووشی از لانه در می آید و ارسلان مانند شیری گلوشو میگیره میگه ایندفعه دیگه میکشمت تا هم من راحت شم هم بچه در بطن پلاستیکیت هم بروبچ رماندونی راحت شن 🤣🤣🤣🥰🥰🥰☺☺☺☺☺
.
.
.
.
با تشکر از همراهی و نگاه های پر مهرتون❤❤❤❤❤
امیدوارم لذت برده باشید ، تا پارتی بعدیخدایار و نگهدارتون🤣🤣🤣🤣🤣🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪❤❤❤ (تو کامنتا بهم بگید اگر خوشتون اومد تا قبل مدارس بازم براتون پارت بدم 😘🤣)
تو ادامه بده رمانو توروخدا🤣🤣🤣
چشمممم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ای بیشعور خودشیفته😂
ن خدایی خوب بود ولی اون پلاستیکی از کجا در اومد؟😂😂
😊🤣🤣🤣🤣🤣نظر لطفته 🤣🤣😊😊😊
مرسییی❤ پلاستیکیه دیگه ، ک ن میمیره ن دلارای درد میکشه ن هیچی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣یادته رمان زاده نور تا تقی ب توقی میخورد خورشید دردش میگرفت ؟ حالا ارسلان و دلی قایم باشک بازی هم میکنن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
دست لای در🤣❤
مرسی مرسی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤓🤩
خاعش خاعش😂🤣🤣🤣🤩
وای خدا نکشتت🤣🤣🤣تمام استرسایی که در طول این رمان کشیدم رو از بین بردی..
اقا من پارت ۲۱۱ رو بدم ؟؟
خدا مریض نیستم فقط حوصلم سر رفته،خخخخخخخ
دروغ میگه کراش اصلی تون اومد😊😌
همییین؟😐😐
خو زودتر بگه بهش شاید اوضاعش بهتر شع
این دلی چرااا عین گاوا فقط میگه ولش کن😐
خب الان اون ارسلان به یه خبر نیاز داره که تا یه ماه بره تو شک بعد بیاد دلی و بچه و هفت نسل پس و پیش دلی رو یکی کنه بندازه تو فاضلاب بعد دل من خنک شه😁 واقعا موندم نویسنده این رمان چجور آدمیه که تا الان یه بچه رو انقد نگه داشته 😐 همه جا اون بچه هه با یه هل ساده سقط میشه میره پی کارش تازه مامانه دیگه نمیتونه بچه بیاره بعد اینجا دلی پرت میشه پایین نه تنها هیچیش نمیشه بلکه اون بچش عین چسب دوقلو چسبیده به رحم دلی😶
منم دقیقا به همین چیزا فکر کردم 😀
این فهشه چی بود گفتش میشه بگین یادش بگیرم؟
مگه اینجا کلاس فوش یاد گیریه اخه😂😂😂همینایی هم ک بلدی زیاده و زیادمونه من نصف فوش هایی ک بلدمو ازین رمان یاد گرفتم😂
😂😂😂
حاجی پارررررررررم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
😂😂😂😂😂😂
کدوم رو میگی عزیزم؟
منظورت بی ناموسه با اون یکی؟
اون خیلی بده بنظرم خوب نیس یاد بگیری
جو..کش اونو میگم😂😂😂
برات خوب نیس مخصوصا ک ۱۵ سالته
چندسالته گلم؟
من تازع رفتم تو۱۵ 😂😂
به خدا من روزا فقط میام این رمانو میخونم به این هدف که کامنتا زیرشو بخونم خدااااایی خیلی عشقین با این تیکه پرونیاتون کلا ادم شارز میشه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
فاطمه من رمز عبورمو یادم رفته لینک تغییر رمز عبورم واسم ارسال نمیشه کمک🥲🥲🥲
با یه اکانت دیگه اومدم بای😐😂
آفرین😂
دوباره کتک خوردنش شروع میشه