آلپ‌ارسلان جلو آمد

با تهدید انگشت اشاره‌اش را کنار سر جمیله روی دیوار کوبید و تاکید کرد

 

_ دارم بهت هشدار میدم جمیله

بدون اجازه‌ی من دیگه انگشتتم بهش نمیخوره فهمیدی؟

هرچی که شد ، هرکاری که کرد به من خبر میدی

دستت بهش بخوره قطعش میکنم

 

جمیله وحشت زده سر تکان داد و بی میل زمزمه کرد

 

_ هرچی شما بخواید آقا اما چرا؟

کیه مگه؟

اینطوری دخترای دیگه هم هوا برشون میداره که میتونن….

 

آلپ‌ارسلان با اخم رهایش کرد و بی توجه به مزخرفاتش غرید

 

_ هاتف کدوم گوریه؟

 

جمیله نفسش را بیرون فرستاد

 

_ آدماش اطراف میپلکن آقا اما خبری از خودش نیست

 

ارسلان از راهرو گذشت

 

صدای موزیک بیشتر شد

 

دخترها هماهنگ می‌رقصیدند و صدای گفتگو و خنده در فضا پخش شده بود

 

سمت کاناپه های گران قیمت بالای سالن رفت

 

محوطه‌‌ای دایره‌ای شکل که دو مرد با کت شلوار مشکی اطرافش ایستاده بودند

 

با دیدن آلپ‌ارسلان با احترام کنار رفتند

 

روی کاناپه لم داد و به مرد اشاره زد

 

_ بگو یک چیز قوی بیارن

 

_ چشم آقا

 

 

سرش را به پشتی کاناپه تکیه داد و چشمانش را بست

 

صدای موزیک سرسام آور بود اما او عادت داشت…

 

دستی روی سینه اش قرار گرفت

 

چشمانش را باز نکرد

 

انگشتان ظریف دختر از سینه اش بالا رفتند

و مشغول ماساژ دارن شانه هایش شدند

 

حرفی نزد

منتظر ماند

 

دختر روی پاهایش نشست

 

دستانش دیگر حالت نوازش وار گرفته بود

 

گرمای نفس هایش را که روی گردنش حس کرد بازویش را گرفت و عقب کشیدش

 

_ بسه ، حوصله ندارم

 

حوریا با چشمان آرایش شده خیره‌ی صورتش شد

 

_ خسته اید ، من یاد دارم چطور خستگیتونو بگیرم

 

مردی نوشیدنی اش را تعارف کرد و آلپ‌ارسلان حوریا را پس زد

 

_ به کارت برس

جدیدا خیلی تو دست و پامی

 

حوریا بعد از مکثی از روی پایش بلند شد و آلپ‌ارسلان دوباره چشم بست

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۵ / ۵. شمارش آرا ۸

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه … آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه

    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست. یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
از منتظران 2025
از منتظران 2025
1 سال قبل

خاک تو سرت دلی با این سلیقه ی مزخرفت بدبخت در به در😐
آخه این معتاد مفنگی چیه تو ازش خوشت اومده خودتو کشتی براش؟؟؟؟ 😐💔
ینی خاکککککککککک هیچی دیگه نمیتونم بگم 😶😶
آدمم اینقدر نفهم؟!
ولی خو شاید دلی بدسلیقه بوده
البته شاید نه حتما

A person
A person
1 سال قبل

واقعا فاز دلی چی بود عاشق این عن آقا شد

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عالیه

😂Sober
😂Sober
1 سال قبل

خیلی بدم میاد از این کاراش که فکر میکنه خیلیییییی زرنگه بقیه ببو
مثلا بین هر خط شیش تا خط فاصله بندازه ما مثلا نمیفهمیم کمه تو چه اونطوریشو بدی چه اینجوری ما میفهمیم که چقدررررررر بهت فشار وارد میشه 😑😐

😂Sober
😂Sober
1 سال قبل

دلیل دارم واسه اینکه بترکونم

که پنت بشه خونم

من عزیزایی دارم باید دغدغه هاشونو به صفر برسونم

حق دارم اگه الان دل نگرونم

واسه ترک عادت های بدم

این حالت های شبم

اگه میدوئم همش پی وام از بانکا نرم

میبینی مادر یه روز از شاهم بالاترم

کف این شهر که پر گرگه

چیدن واسه من، تو تله طعمه

من تیر اولم باید وسط بخوره

خیس گیلیمم و خیلی کمه فُرجه

تا نزنه کسی بهم من آروم تر از برم

ولی دیو میشم

اگه با اعصابم ور رن

هر کیم داره یه زخمی پشتش از ما بشینه ببینه چی بوده پروندش قبلاً

دلیل دارم واسه اینکه بترکونم

که پنت بشه خونم

(دلیل دارم واسه اینکه بترکونم)

چی میتونه جلوشو بگیره؟

گوله ای که شلیک شده رو

انگیزه باشه نا ممکنی نیست

جهنم میکنه یه کبریت کوچه رو

کسی نیاورد برام بلیط شانس دم در

پر استرسم تو جونمه درد صبر

خیلی روزا میشکنم آب میشم ذره ذره

واسه بهشت رفتن باید از جهنم رد بشم

یه روز میگیرم سرم و بالا اون روزی که

ببینم خانوادم رسیدن به حقشون

ما رد شدیم بدون پوتین از برف و بوران

دیگه وقته جمع شدن دوره آتیشه بسشونه

دلیل دارم واسه اینکه بترکونم

که پنت بشه خونم

من عزیزایی دارم باید دغدغه هاشونو به صفر برسونم

حق دارم اگه الان دل نگرونم

واسه ترک عادت های بدم

این حالت های شبم

اگه میدوئم همش پی وام از بانکا نرم

میبینی مادر، یه روز از شاهم بالاترم

کف این شهر که پر گرگه

چیدن واسه من، تو تله طعمه

من تیر اولم باید وسط بخوره

خیسه گیلیمم و خیلی کمه فُرجه

تا نزنه کسی بهم من آروم تر از برم

ولی دیو میشم

اگه با اعصابم ور رن

هر کیم داره یه زخمی پشتش از ما بشینه ببینه چی بوده پروندش قبلاً

دلیل دارم واسه اینکه بترکونم

که پنت بشه خونم

مهیار _دلیل دارم واسه اینکه بترکونم👌🏾💪🏾👉🏾👩🏼👩🏻👨🏻👨🏻‍🦱🧑🏻‍🦱🤱🏼🤰🏼❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

هیچی
هیچی
پاسخ به  😂Sober
1 سال قبل

😐😐😐😐چرا انقدر طولانییییی

lolo
lolo
1 سال قبل

هااااا
یعنی الپ ارسلان انقدر خوشگل و خوشتیپه که انقدر دختر دور و برشه؟؟😐
اونوقت این الپ ارسلان زشتِ شورت پرتزی چرا بادیگارد دارع؟؟؟ میترسن بدزدنش ؟؟؟
فقط نویسنده ی قسمت از رمانو اینجور بنویس:
هنگامی ک الپ ارسلان وارد سالن شد و بادیگاردهایش اطراف ان را محاصره کرده بودند چرا که میترسن الپ ارسلان را ترور کنند ( زن ها تماما با دیدن الپ ارسلان دست از گرفتن پوست پرتقال کشیدند از شدت زیبایی الپ ارسلان شاهرگ خودرا با چاقوی میوه خوری بریدند ( باید تو گینس ثبتش کنیم این همه زن بخاطر الپ ارسلان شورت پرتزی مردن)😒

black girl
black girl
پاسخ به  lolo
1 سال قبل

آلپ ارسلان بادیگارد نداره کلابش بادیگارد و نگهبان داره

هیچی
هیچی
پاسخ به  black girl
1 سال قبل

درسته

سیلویا
سیلویا
1 سال قبل

کامنت نزارید

😂Sober
😂Sober
پاسخ به  سیلویا
1 سال قبل

مگه اون میبینه اخه 😑😂شما چقدر ساده این

ANA
ANA
1 سال قبل

وات د…. لعنتی هنوز تموم نشده این رمانه

❌❌❌
❌❌❌
1 سال قبل

❌❌❌❌❌کامنت تزارید آمار بیاد پایین پارت بده❌❌❌❌❌❌ ❌ ❌ ❌ ❌ ❌ ❌ ❌

😂Sober
😂Sober
پاسخ به  ❌❌❌
1 سال قبل

دوست عزیز اول از همه که اون نمبیینه برای اینکه حرص شو دربیارین و فکر کنه واقعا که مخاطبش کم شده ممبرای چنلش باید بیاد پایین و کسی نخونه واقعا و اگر پی ویشو کسی داره بره بهش بگه پارت بزاره چون اینجوری اون نه میبینه نه به جاییش حساب میکنه اصلا قشنگ فکر کنی میلیونی درست میگم😐!

Kmkh
Kmkh
1 سال قبل

ای کاش یکم پارتا زیادشه

:)د
:)د
1 سال قبل

عجب

دسته‌ها
16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x