رمان دلارای پارت 321 - رمان دونی

 

 

 

 

لب های ارسلان روی پوست شانه اش گشت و کم کم سرش را پایین برد

 

به بالاتنه اش که رسید دخترک ناخواسته هر دو دستش را مقابل دهانش گرفت و چشمانش را بست

 

ارسلان با خشونت مچ هر دوستش را میان یک دست اسیر کرد و بالای سرش به کاناپه فشرد

 

چشمان دلارای نیمه باز بود که خیره در صورت ظریفش پچ زد

 

_ ساکت نمون

 

دلارای لرزان زمزمه کرد

 

_ بچه می‌شنوه

 

_ نمی‌شنوه

 

تمام تنش در آتش خواستن این زن می‌سوخت و خاکستر میشد

 

بوسه ای کنار گوشش کاشت و لاله گوشش را به دندان گرفت

 

دلش تنگ بوی تنش بود و به همین دلیل از خودش هم خشمگین می‌شد

 

دست مردانه و گرمش را روی شکم دخترک کشید و سرش را بالا آورد

 

دلارای خجالت زده خودش را در آغوش کشید

 

حس خوبی به ترک های ظریف روی پوست شکمش نداشت

 

 

 

_ فرق کردی…

 

قبلا هم گفته بود

روز قبل که او را در حمام دید

 

الان اما با جمله اش تمام حس های بد دنیا سمت دلارای سرازیر شد

 

_ آب زیر پوستت رفته

 

دستش را روی شکم دخترک سراند و زمزمه کرد

 

_ یکم پهلو آوردی

پوست شکمت ترک برداشته

صورتت لاغر شده

 

دلارای دندان روی هم سایید

 

نباید بغض میکرد

 

_ پس دست از سرم بردار

بگو یکی از دخترای دیگه بیاد

بلدی که!

 

آلپ ارسلان پوزخند زد

 

دستش را نوازش وار روی پهلوهای دخترک کشید و پچ زد

 

_ قبلش باید دهن باز کنی و زر بزنی خانم کوچولو

 

دلارای غمگین نگاهش کرد

 

اشتباه کرده بود

این مرد تغییر نمیکرد

 

تنها دنبال راهی برای شکستن دلش بود

 

 

 

_ چیکار کردی؟

چه طلسمی خوندی که هنوزم ترجیحت میدم به اون عروسکای باربی طبقه پایین؟

 

دلارای از پشت هاله ای اشک تماشایش کرد و او با لب هایش روی شانه های دخترک مهر زد

 

_ چه غلطی کردی که ازت متنفرم و باز سمتت کشش دارم؟

 

موهای کوتاه دخترک را با خشم مشت کرد اما نکشید

 

صورت دلارای درهم شد

 

_ من آلپ‌ارسلانم…

نباید اینطوری میشد

مثل موش از دستم در رفتی و زندگیمو به گوه کشیدی

باید پیدات میکردم و مثل همون موش دمتو میگرفتم و پرتت میکردم از زندگیم بیرون

 

دندان هایش را روی چانه دخترک کشید

 

انگار با تمام توان میخواست آسیب برساند اما دلش نمی آمد!

 

_ آلپ‌ارسلان آدم بخشیدن نبود

آدم شانس دوباره دادن نبود

آدم عذاب وجدان گرفتن و پشیمونی هم نبود!

 

گفت سرش را خم کرد

 

لب هایش را به قفسه سینه دخترک چسباند و آرام بوسید

 

بوسه هایش را تا شکمش ادامه داد و دخترک متوهم بود اگر خیال میکرد روی ترک هارا می بوسد؟

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 578

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر

  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد زینب می شه. این اتفاق تاثیر منفی زیادی روی زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سردرد
دانلود رمان سردرد به صورت pdf کامل از زهرا بیگدلی

    خلاصه رمان سردرد:   مثل یه ارایش نظامی برای حمله اس..چیزی که زندگی سه تا دخترو ساخته و داره شکل میده.. دردایی که جدا از درد عشقه… دردای واقعی… دردناک… مثل شطرنج باید عمل کرد.. باید جنگید… باید مهره هارو بیرون بندازی… تا ببری… اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند… ولی باید دردسرهارو به جون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
36 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهار
بهار
10 ماه قبل

هرچند نویسنده وقفه های طولانی بین پارتهاشون هست ولی نمیشه منکر قلم زیباشون شد
اینکه انقدر خوب روند رمان رو پیش میبرن واقعن خسته نباشید دارن

Nazanin
Nazanin
10 ماه قبل

چرا هرچی فکر میکنم اسم خواهر ارسلان یادم نمیاد

Rabbit
Rabbit
10 ماه قبل
پاسخ به  Nazanin

فک کنم هنگامه بود
نه؟

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل
پاسخ به  Rabbit

آره هنگامه بود

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل
پاسخ به  Nazanin

آره حق داری تا چند ماه بعد اسم شخصیت های اصلی هم بزور یادمون میاد

SAMA
SAMA
10 ماه قبل

وایییی ننههههههه 😍 منم تعجب کردم ولی نه ازین که ترک های روی شکمش و بوسید ازین که بالاخره یه چیز هرچندددددددد ناچیز اما خب چیز اعتراف کرده ( ترجیحت میدم به باربی های پایین و منو طلسم خودت کردی و ) یکم عجیب نیست این حرفا از آلپ ارسلان ملکشاهان؟
بعدشم با توجه به بقیه کامنتا به نظرم دلارای چون بی کس و تنهاس انقدر ضعیفه مسلما اگر پشتش به جایی گرم بود یا نمیدونم یه حامی داشت جسور تر میشد اعتماد به نفسش بالا می‌رفت درسته بعضی ها با اینکه تنها ترینن اما قوی و جسور هم هستن ولی اونا حداقل کسی نیست هی اعتماد به نفسشون رو بیاره پایین اینکه یکی باشه و هی تورو بکشونه پایین بدتر از اینه که نباشه
فقط هاووژین به باباش نره صلواتتتتتتتتتتتتتتت که این دفعه ن تنها بر دلی خود ارسلانم بیچاره میشه 😂

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط SAMA
پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل

عروسک باربی های پایین و ایراد ها الکی. دلی بدبخت چیکارت کرده که آقا آدم بخشیدن و فرصت دوباره دادن نبوده؟!

خواهر ارسلان:)
خواهر ارسلان:)
10 ماه قبل

بیشعور تنهایی ک حامله نشده اونا رد پای بچته البته تو ارسلانی غیر از این باید شک میکردیم بت😐
دلارای وا نده دیگه اه اینم فک کرده گوه خاصیه پول داری همه دوست دارن اون باربیا برات زاییدن؟

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل

داداشت ادم نی 😂

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل

داداشش کی آدم بود

رهگذر
رهگذر
10 ماه قبل
پاسخ به  ♡ روا ♡

هیچوقت خدا ببین چقدر میتونه گاو باشه که خواهر شوهر اینجوری از عروسش دفاع کنه و از برادرش بد بگه 😂

خواهر ارسلان:)
خواهر ارسلان:)
10 ماه قبل

کاش دستم بش می‌رسید پارش میکردم داداش گوهمو😐😂

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل

😂😂دیقا خود دلی احمق، که خودشو جمع نمیکنه

خواهر ارسلان:)
خواهر ارسلان:)
10 ماه قبل

کنترل نداره رو ارسلان دختر ضعیفیم هس ب ارس گف بخاطر احساساتم نمیبخشمت و الان این وضعیتشه بخاطر همینه ارسلان حرفاشو جدی نمیگیره

تیک‌تاک
تیک‌تاک
10 ماه قبل

جرررررر‌پلاس😂
چرا دلی اینقد زود وا داده آخه
ای لعنت به هورمونی که بی موقع ترشح بشه😂

جدا از شوخی با اینکه از نویسنده بدم میاد ولی قلمش حرف نداره

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل
پاسخ به  تیک‌تاک

دیقاا

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
10 ماه قبل

ارسلان بی شعور کثافته ولی باید باشه باید تکه گاه هاوژین و دلی باشه وای خدا چقدد همی یه ذره خوب بود
کاش بلاخره اعتراف میکرد پیر شدیم سر این رمان

گلی
گلی
10 ماه قبل

کامنت هاتونو خوندم …
چرا همتون احساسی شدین و قلبتون به قول خودتون اکلیلی شده ولی من هیچ تغییری تو خودم احساس نکردم ؟؟🙄خب این که ترک های رو شکمشو بوسیده چه احساسی داره؟؟
شاید چون قبلاً خیلی رمان می‌خوندم
شایدم حرف بچه های مدرسمون درست باشه و من واقعا آدم بی احساسی هستم …
امیدوارم اولی درست باشه چون اگه دومی باشه طفلکی شوهر ایندم 😓
ولی این دلی دیگه شورشو داره در میاره تا کی میخواد اجازه بده باهاش بازی بشه
شاید اگه یه بار به این مرتیکه نشون بده که همچنین راحت به دست نمیاد ارسلان بیشتر قدرشو بدونه
از اول داستان نقش یه دختر آویزون و توسری خور رو داشت خب بسه دیگه
تو این همه سختی کشیدی که تهش با بوسیدن‌ترک های روی شکمت خر بشی ؟؟؟
تو همون اول جوونی کردی خریت کردی رفتی به زور تو تخت ارسلان تا کی میخوای به این خریت ادامه بدی ؟؟؟
تو الان مادر یه بچه ای دیگه بسه
چطوری میخوای یه دختر قوی تربیت کنی وقتی این کارو می‌کنی و بهش یاد میدی هرطور باهات رفتار شد مهم نیست و باز با یه بوسه خر میشی
قراره الگو بچه ات باشی
خاک بر سر سست عنصرت خاک بر سر من که برای توی سست عنصر این همه تایپ کردم

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل
پاسخ به  گلی

حق گفتی واقعا
حالا خدانکنه اینطوری نگو ایشالا خاک تو سر بد خواهات

هاوژینه دلارای ✨
هاوژینه دلارای ✨
10 ماه قبل

آه ارسلان الهی بگم چی بشی چرا نمیگییی دوست دارم
ولی الله وکیلی بوسیدن ترک های شکمش منو برد تو رویا اصن

هیچی
هیچی
10 ماه قبل

استغفرالله هاوژین جان حالا دزدکی نگاه کردنت رو کاری ندارم ولی تو رویا رفتنت چیه دیگه📿🤡
حیا کن بچه جان

هاوژینه دلارای ✨
هاوژینه دلارای ✨
10 ماه قبل
پاسخ به  هیچی

😂😂 نمیدونم خاله اخه منو بد خوابونده بودن همه رو دیدم 🤣تو اوج بچگی دلم خواست دیگ این از مامانم که انقدری سسته اینم از بابام که انقد بی احساسه که دیر به خودش اومده انتظار دالی من چطو بچه ای بشم

آخرین ویرایش 10 ماه قبل توسط Zara Nasir
mohi
mohi
10 ماه قبل

چرا ریدی به پارت با حرف های این ارس کثافت وای میشه تو پارت بعد جعمش کنی خیلی خوب بود
مود قلبم:گیلیلیییی کلیلیییی اصن اکلیلی تامام

رهگذر
رهگذر
10 ماه قبل

ارسلان اول غرور بوده بعد ارسلان شده
بگو گوه خوردم تموم شه بره دیگه

زرشاد❤(مادر ارسلان:)
زرشاد❤(مادر ارسلان:)
10 ماه قبل

اون کسایی بچمو هیت میکردن ببینینش🌝🌝🌝🌝🌝🌝🌝

رهگذر
رهگذر
10 ماه قبل

بچت چه تحفه ای هست که دیدن داشته باشه تا به همینجای رمان از زندگی سیرمون کرد با بلا هایی که سر دلارای اورد اگه از همون اول آدم می بود و بچه رو قبول میکرد الان سر زندگیشون بودن دلارای انقدر سختی نمیکشید

زرشاد❤(مادر ارسلان:)
زرشاد❤(مادر ارسلان:)
10 ماه قبل

عرررررر چرا ذوق مرگ میشم😂🙂
طبیعی نی🥺🤤

دختر
دختر
10 ماه قبل

اه قلبمممممم ریزش کرد

.....
.....
10 ماه قبل

خروار خروار خاک تو سر دلی که هنوزم عاشق این سادیسمیه

یعنی اگه حیوون هم بود با بلاهایی که ارسلان سرش آورده بود ازش متنفر میشد

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
10 ماه قبل
پاسخ به  .....

دقیقاا

هعی
هعی
10 ماه قبل

چرا من فکر میکردم این ارسلان پفیوز الان میگفت دالارای گوه خوردم🗿😑 چرا اصن فکر میکردم الان به دلارای میگه دوست دارم 🤌😐💔 پفیوز بگو دوسش داری دیگه خسته شدممممم … والا یه قول دیه به اون ۴ قولویی که داشتم اضافه شد بیناموس🩴🩴🩴🩴

:///
:///
10 ماه قبل
پاسخ به  هعی

من قبلنم گفته بودم هرکی جز ارس بود این جمله ی من … خوردم رو تا الان با آب طلا هم تتو کرده بود چ برسه ب گفتن😂😂💔💔

هاوژینه دلارای ✨
هاوژینه دلارای ✨
10 ماه قبل
پاسخ به  هعی

وییی سه قلو داری ؟

یلدا
یلدا
10 ماه قبل

اه بابا روانیمون کردن

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل

خیر خواهر برادر های گلم اینجور که پیداست حالا حالا ها دلارای تو زندگیمون هست
میترسم اون دنیا هم برمو این رمان تموم نشه

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل

آخ نمیدونم چرا قلبم اکلیلی شد وقتی گفت ترک های شکمش وای چطور دلش میاد چطور میتونه دختری بکنه تهش بگه میخواهم پرتت کنم با این وجود وابسته اش باشه بعد بهش کنایه هم بزنه آخه مگه میشه آدم به این خودخواهی نمیدونم چرا با این پارت کلا حالم یه طوری شد

دسته‌ها
36
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x