رمان دلارای پارت 335 - رمان دونی

 

_ آشنا میشی

ساینا موهای بلندش را پشت گوشش زد و آه کشید

_ باعث افتخاره آلپ‌ارسلان!

_ رواعصابش نرو

_ باور کنم دوستش داری؟!

_ رو اعصابش بری میره رو اعصاب من!
منم کم طاقت … یهو دیدی زدم زیر این پروژه و طراح عوض کردم

ساینا با پوزخند نگاهش کرد

نگاهش پر از تاسف بود

ارسلان اما تهدیدهایش را از سر گرفت

_ شعبه جدید قراره اینجارو بذاره جیب چپش!
پر سرصدا می‌شه … میدونم دوست داری همچین پروژه هایی تو کارنامه‌ات داشته باشی

هاوژین کلافه صدایش را بالا برد و چشمانش را مالید

_ ماما…

ارسلان سمت آسانسور رفت و چشمکی به ساینا زد

_ مشغول شو ، بهت سر میزنم رفیق قدیمی

ساینا خسته آه کشید

امروزش با دیدن بچه‌ی آلپ‌ارسلان خراب شده بود اما نباید می‌گذاشت کسی خبردار شود

از خودش حرصی و ناامید بود بخاطر واکنشش به دختربچه

باید گذشته را رها میکرد اما…

_ خوبه ،‌ سر بزن
باید برای چندتا ایده نظر بدی
چندسال گذشته … سلیقه‌ات عوض شده احتمالا

_ سلیقه من عوض نشده ساینی!
مثلا هنوزم به همون شدت قبل از آدمایی که مثل ویروس میفتن تو زندگی مردم و همه چی رو ب*گا میدن متنفرم

هاوژین حرصی گوش آلپ‌ارسلان را چنگ زد و جیغ کشید

لب های ساینا کش آمد

سعی کرد لبخندش تلخ و تمسخرآمیز نباشد اما شک داشت موفق شده باشد یا نه

_ برو … مثل اینکه زیاد باهات جور نیست
مامانشو میخواد

ارسلان دست هاوژین را بالا آورد و تکان داد

_ بای بای خاله ساینی!

تمام بدن ساینا از شنیدن کلمه‌ی خاله به زبان بچه متقبض شد

آلپ‌ارسلان همین بود

کینه ای و بی رحم

شک نداشت تک تک جملاتش برای انتقام از صدف است

ناخواسته زمزمه کرد

_ اسمشو نگفتی

_ هاوژین

زیرلب تکرار کرد

_ هاوژین … قشنگه

ارسلان پوزخند زد

به هرحال او در انتخاب اسم بچه نقشی نداشت!

دکمه‌ی آسانسور را فشرد

ساینا به دست های بچه که پیراهن پدرش را چنگ زده بود نگاه کرد

_ معنیش چیه؟ نشنیدم تا حالا

جوابش را نداد

در آسانسور بسته شد و او هاوژین را بالا کشید

دخترک با دیدن آینه عصبی پایش را در آن کوبید و با درد گرفتن انگشتانش ناله کرد

ارسلان لبخند زد

مثل پدرش با زمین و زمان درگیر بود

_ چیه معنی اسمت توله سگ؟

هاوژین با دهانش صدا درآورد و او گونه اش را نوازش کرد

_ چه اسم مزخرفیه مامانت گذاشته؟

دروغ میگفت
اسم به دلش نشسته بود

یادش نگه داشت که در فرصتی مناسب معنی اش را از دلارای بپرسد…

وارد اتاق که شد انتظار داشت دخترک خواب باشد اما او به محض ورودش چیزی را زیر پتو مخفی کرد و سرش را سمت مخالف برگرداند

هاوژین ناله کرد

_ ماما

دلارای بینی‌اش را بالا کشید و سعی کرد چشمان سرخ شده اش را از ارسلان پنهان کند

دستش را برای درآغوش کشیدن بچه بلند کرد

_ جانِ مامان؟ کجا رفتی عزیزدلم؟

هاوژین را از آغوش ارسلان بیرون کشید و به خودش چسباند

_ با مامان قهر بودی؟

گونه اش را چندین بار پشت هم بوسید

_ ببخشید قربونت برم
درد و بلات بخوره تو سر من

آلپ‌ارسلان کلافه با اخم دکمه‌ی بالای پیراهنش را باز کرد و غرید

_ مثل پیرزنا قربون صدقه‌ی بچه نرو خوشم نمیاد

دلارای دوباره بغض کرده بچه را بوسید که ارسلان سر تکان داد

_ چته باز؟ مگه نگفتی میخوابم؟

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 381

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
رمان در پناه آهیر
رمان در پناه آهیر

خلاصه رمان در پناه آهیر افرا… دختری که سرنوشتش با دزدی که یک شب میاد خونشون گره میخوره… و تقدیر باعث میشه عاشق مردی بشه که پناه و حامی شده براش.. عاشق آهیر جذاب و مرموز !     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان الماس pdf از شراره

  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه از کنارشون رد می‌شیم، از اون دسته‌ای که همه آرزو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست 17 pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
45 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کسی که قبل رمانو خونده
کسی که قبل رمانو خونده
6 ماه قبل

سلام بچه ها این رماپ خیلی وقت تموم شده و البتت با یه پایان متفاوت مفتی وقت خودتون رو هدر ندین برین دانلود کنین بخونین

اونی که دنباله رمانه...
اونی که دنباله رمانه...
6 ماه قبل

از کجا باید دانلود کرد من چندتا نسخه دانلود کردم ولی هرکدوم داستانو یه جور پیش بردن…

قاتل نویسنده
قاتل نویسنده
6 ماه قبل

بچه ها من نویسنده رو کشتم دیگه کلا پارت نمیده از این به بعد

قاتل نویسنده
قاتل نویسنده
6 ماه قبل

هییی خداااا

در انتظار پارت از ی آدم احمق
در انتظار پارت از ی آدم احمق
6 ماه قبل

حاااجییی بعد دوماه ۴ خط پارت دادی
ناموسا بگا رفتیم پارت مث آدم بده یا تمومش کن

.......
.......
6 ماه قبل

هرسری میگین نمیخونیم و وقتی پارت جدید میاد کامنت رمان:۹۹۹۹۰۱۰۱۹۸۲۸۲۸۸

کسیی
کسیی
6 ماه قبل

بچەها میشی رمان معرفی کنین مسل این بچە و بارداری ناخاستە

عمە کوچیکەی ارسلان
عمە کوچیکەی ارسلان
6 ماه قبل

بچەها هیچ کس رمانی میدونە کە بچەی ناخواستە باشی اولش یا بارداری ناخاستە

kamand
kamand
6 ماه قبل

میراث ویاس هوس باز

کیوی خانم🥝
کیوی خانم🥝
6 ماه قبل

انگار واسه متفرقه میاد چهار خط مینویسه میره😕😐 میخوام صد سال سیاه اونم ننویسی

مینا
مینا
6 ماه قبل

سلام کسی vip این رمان خریده باشه اونجا هم تا اینجاست رمان یا نح بیشتر

نقطه
نقطه
6 ماه قبل

لطفا غرور داشته باشین و نظراتتون رو ننویسین تا به نظر خواننده احترام بزارن 🙏🏻🌿

عمە کوچیکەی ارسلان
عمە کوچیکەی ارسلان
6 ماه قبل

وای ٤ حفتەس وایسادم ٢ دقیقیەی تموم شد


هیچ کس
هیچ کس
6 ماه قبل

فکر میکنم وقت ٨٠ سالم شد نوەهام بارد این رمان و اخرشو واسم بخونن بابا خانوم نویسندە اگە ایدە نداری تمومش کن

...
...
6 ماه قبل

دوستان پارت بعدی رو وقتی امتحانات تموم شد بیاید بخونین!
ولی به نظرم ارزشش رو نداره من که دیگه نمی خونمش.

delvin
delvin
6 ماه قبل

شمارش آرا نشون میده 224 نفر تا الان امتیاز دادن جالبه😐

me/
me/
6 ماه قبل

رمان واقعی باشه به نظرتون ارسلان واقعی داره مینویسه ؟ یا نویسنده کیه

مریم گلی
مریم گلی
6 ماه قبل

🤨والا به‌خدا این نویسنده شورش در آورده کاش دیگه پارت نده بیرون

delvin
delvin
6 ماه قبل
پاسخ به  مریم گلی

اون که هدفش ذره ذره پارت دادنه کاش ادمین سایت به حرف ما توجه کنه و دیگه پارت گذاری نکنه!!!

از منتظران پارت
از منتظران پارت
6 ماه قبل

کدوم دیوار مناسبه سرمو بکوبم داخلش؟
بابا چرا آدمو میزاری تو خماری؟
منه خرو بگو امتحان کشوری دارم نشستم با چه چیزایی عصاب خودمو خراب میکنم
فقط منتظرم تموم بشه پی دی اف کاملشو دانلد کنم از اول اونجوری که دوست دارم بخونم چون اولش دیگه خیلی توهین بود به شخصیت یه زن باشعور نخوندمش

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

دقیقا

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
6 ماه قبل

رو اعصابش بری میره رو اعصاب من 😂 ❤
منمکه که کم طاقت😂❤
این چه اسم مزخرفیه مامانت گذاشته؟😔😂
چیه معنی اسمت توله سگ؟😔😂
یعنی عاشق این دیالوگا بچمم😂😔❤🤤

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
6 ماه قبل

خوبه نویسنده زندس😂😔💔

مادر ارسلان:)
مادر ارسلان:)
6 ماه قبل

منم که کم طاقت🌚:/

دسته‌ها
45
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x