رمان دلارای پارت 346 - رمان دونی

 

 

 

 

ارسلان بی توجه به او با صورتی که هرلحظه بیشتر سرخ میشد به دختری خیره بود که با لباس عربی و پوشیه‌ای سنگ‌کار شده میان سِن ایستاده بود

 

رقص تازه شروع میشد

 

ریتم آهنگ کند بود اما با هر ضرب ، کمرِ دخترک به شکل زیبایی حرکت می‌کرد

 

دندان هایش را طوری روی هم فشرد که فکش به سوزش افتاد

 

آهنگ تند شد و دست های دخترک در هوا رقصید

 

صدای سوت بالا رفت و مردی فریاد کشید

 

_ أحسنت لك

 

بقیه خندیدند و زنِ عبدالباسط ابرو بالا انداخت

 

_ والغريب أن شعره قصير جداً

 

(عجیبه ، موهاش کوتاهه)

 

دست ارسلان مشت شد و چشمانش به خون افتاد

 

هاوژین از بی حواسی اش استفاده کرد و خودش را روی زمین کشید

 

دست هایش را لبه میز گرفت و به گیلاس شراب اشاره زد

 

_ شی‌شی

 

#part1484 🖤

 

زن خندید

 

_ يا له من طفل جميل

 

عبدالباسط خندید و هاوژین را سمت خودش و همسرش کشید

 

_ عيناه تبحث عن النبيذ! أرسلان قام بتربيته بشكل سيء

 

(چشمش دنبال شرابه!

ارسلان بد تربیتش کرده)

 

آلپ‌ارسلان عصبی از جا پرید

 

زانویش به میز کوچک گیر کرد و هم زمان دیس شیرینی روی زمین سقوط کرد

 

در صدای آهنگ و هو کشیدن مرد ها ، کسی متوجه نشد

 

دلارای با ناز وسط میرقصید آن هم به تنهایی!

 

تمام نگاه ها روی او خیره مانده بود

 

مردی که برای دیدن دخترک سرجایش ایستاده بود را محکم کنار هل داد و جلو رفت

 

زانوهایش از حرص میلرزید و رگ گردنش بیرون زده بود

 

صدای دلارای در گوشش تکرار شد

 

(بهت نشون میدم چه کارایی از دست رقاصای دم دستی کاباره بر میاد!)

 

هاوژین با دور شدن ارسلان لب چید و به چهره‌های غریبه نگاه کرد

 

آلپ ارسلان اما ، با تمام حرص و خشم از سِن بالا رفت و هم زمان که بازوی دلارای را چنگ میزد رو به پسرکِ دی‌جی عربده کشید

 

_ خنقه!

 

(خفه‌اش کن!)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 305

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کابوک

    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از آبروشون نه …! به این رمان امتیاز بدهید روی یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خاطره سازی

    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن ابرویِ امید و بهم خوردنِ نامزدیش شده) از پدرِ جانان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
24 روز قبل

سلام چرا ادامشو نمیزاری

سارا
سارا
29 روز قبل

تو vip پارت گذاریش منظمه؟

Neno
Neno
1 ماه قبل

وقتی شروعش کردم تازه ازدواج کرده بودم الان بچم سه سالشه
میفهمی سه سال

مریم
مریم
18 روز قبل
پاسخ به  Neno

عالییی بود 😂😂
من وقتی شروع کردم تازه میخواستم برم دبیرستان ی سال پشت کنکور موندم بعد دبیرستان و دانشگاه رفتم هنوز این رمان حتی ب تموم شدن نزدیک هم نشده

مامان آرشا
مامان آرشا
1 ماه قبل

بیشتر از دوساله منتظر موندیم این رمان پارت گذاری بشه و تموم بشه، خداااااااا کی تموم میشه😭

samaneh hasani
samaneh hasani
1 ماه قبل

این رمان دلارای pdf ندارههههه من بخاطر این رمان اشتراک خریدم ک کاملش بخونم

شقی
شقی
26 روز قبل
پاسخ به  samaneh hasani

تو اشتراکش چقدر جلوعه؟

الان
الان
1 ماه قبل

باید برین vip شین تا بقیشو بخونین

مریم
مریم
1 ماه قبل

نویسنده گرامی نمی‌دونم شاید درگیر باشین که نمی تونین زود به زود پارت بزارین ولی وقتی متعهد شدین و نویسنده شدین باید مخاطبان رو درنظر بگیرین که در قبال آنها متعهد شدین وبه آنها احترام بزارید حداقل هفته یک پارت طولانی بزارین نه اینکه هیچ گونه ارزشی برای مخاطبت قائل نباشین

رضا
رضا
1 ماه قبل
پاسخ به  مریم

این متن دلربایی ک شما نوشتی برا آدمای با شعور خوبه ن کسی ک اصلا این نظرات براش مهم نیس من ک میگم اون اصلا این پیام ها رو نمیبینه،حیف ادبی ک خرج کردی😂

کیانا
کیانا
1 ماه قبل

واییییییییییی کشتی مارو بخدا خب بنال بعدش چی شد!!!!!!!

اسم*
اسم*
1 ماه قبل

چه مزخرف

منتظر پارت بعدی....
منتظر پارت بعدی....
1 ماه قبل

خسته نباشی

شقی
شقی
1 ماه قبل

زحمت کشیدی خسته نشدی؟

بنیامین غلامی
بنیامین غلامی
1 ماه قبل

این به نظرم روزی یه کلمه مینویسه…

کسی که متنفره از این رمان
کسی که متنفره از این رمان
1 ماه قبل

.

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط کسی که متنفره از این رمان
دسته‌ها
16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x