رمان دلارای پارت 35 - رمان دونی

ماشینش را مقابل خانه پارک کرد و زنگ در را زد

خدمتکار با دیدنش در را باز کرد و جلو آمد

کتش را گرفت و توضیح داد :

_ مهراوه خانم گفتن اومدید خبرشون کنم

مادرش احتمالا قصد داشت مثل گذشته سفارش کند تا آلپ‌ارسلان مقابل مهمان ها با پدرش بی خیال و سرد نباشد

حوصله ی این کارها را نداشت

بی توجه به خدمتکار وارد پذیرایی شد

چشمش به برادرهای دلارای افتاد و پوزخند زد

داراب اول از همه دیدش و از جا بلند شد

پشت سرش سر بقیه هم سمتش چرخید

مادر دلارای پشت چشم نازک کرد

از این پسر زیاد شنیده بود

حرف های خوبی پشت سرش نبود

حاج فرهمند اما پدرانه دستش را سمتش دراز کرد :

_ به‌به خوش اومدی پسرجان … چه خوب که قبل شام رسیدی

خونسرد مردانه دست داد و آرام سلام کرد

داراب و دامون احوال پرسی کوتاهی کردند

الپ‌ارسلان روی مبل تک نفره نشست و نگاهی به اخم های درهم پدرش انداخت :

_ احوال حاجی؟!

پدرش دندان هایش را روی هم فشرد

انگار آلپ‌ارسلان دنیا امده بود تا آبروی او را ببرد!

نمی‌توانست در مقابل چشمان خیره ی مهمان ها سکوت کند

خشک لبخند زد :

_ دیر کردی پسرجان

الپ‌ارسلان سیگاری از جیب کتش بیرون آورد و پوزخند زد :

_ منتظر من بودید؟!

پیرمرد زیرلب غرید :

_ سیگارو خاموش کن

_ هنوز روشن نکردم

فندک مشکی رنگ را بالا اورد و شعله را زیر سیگار گرفت
دود که بلند شد فندک را روی میز انداخت و خندید :

_ حالا روشن کردم

فاطمه ، مادر دلارای مصنوعی سرفه کرد
حاج فرهمند با چشم اشاره کرد حرفی نزند و حاج مزدک ملک‌شاهان نگاه خشمگینش را از روی پسرش برنداشت

داراب و دامون با تمسخر به آلپ‌ارسلان خیره بودند

ارسلان بس توجه به آن ها دود سیگار را بیرون داد و نگاهی به اطراف انداخت

خبری از دلارای نبود

_ الپ‌ارسلان؟ خوش‌اومدی عزیزم

صدای مادرش بود
سیگار را دور گرفت و راست نشست

مروارید پیشانی اش را بوسید و خوشحال به همسرش اشاره زد :

_ دیدید گفتم میاد؟

فاطمه بی توجه به آن ها بی طاقت رو به مروارید پرسید :

_ دلارای رو تنها گذاشتید؟

گوش های آلپ‌ارسلان ناخوداگاه تیز شد

مروارید کنار الپ‌ارسلان نشست و خندید :

_ نه تو آشپزخونن دخترا هم هستن نگران نباشید

حاج فرهمند خندید تا شاید جو عوض شود :

_ امان از این دختر … بقیه بچه هارو نمیشه پای درس و مشق نشوند اون وقت این دختر مارو نمیشه از پای کتاب بلند کرد

داراب اظهار نظر کرد :

_ چه قدرم که به کارش میاد! دو روز دیگه باید کهنه بچه بشوره

آلپ‌ارسلان بلند پوزخند زد

جمع احمق ها!

بی توجه به آن ها صدایش را بالا برد :

_ محبوب؟

مادرش پرسید :

_ چیکارش داری؟ تو آشپزخونه سالاد درست میکنه صداتو نمیشنوه

به سیگارش اشاره زد :

_ زیرسیگاری بیاره

فاطمه نگران پوف کشید :

_ این دختره نیومد

حاج ملک‌شاهان بالاخره به حرف آمد :

_ نگران نباشید فاطمه خانم ، هومن بچه‌ی بدی نیست … درسشم خیلی خوبه بذارید سوالاشو جواب بده … تنهام که نیستن

الپ‌ارسلان با تمام توان دندان هایش را روی هم فشرد

هومن؟!
پای هومن را به این خانه باز کرده بود؟!

هومن سوال های چه کسی را جواب میداد؟
سوال های دلارای؟!ث

عصبی دست هایش مشت شد و با چشمان قرمز به پدرش خیره شد

مروارید از جا بلند شد و آرام گفت :

_ برم برات زیرسیگاری بیارم مادر

_ نمیخواد

متعجب سر تکان داد :

_ چرا نمیخواد؟ خاکسترش میریزه رو فرش

از جا بلند شد و از میان دندان های بهم فشرده اش غرید :

_ میرم خودم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 19
دانلود رمان بوسه با طعم خون

    خلاصه رمان:     شمیم دختر تنهایی که صیغه ی شهریار میشه …. شهریارِ شیطانی که بعد مرگ، زنده ها رو راحت نمیذاره و آتش کینه ای به پا میکنه که دودش فقط چشمهای شمیم رو می سوزونه …. این وسط عشقی که جوونه می زنه و بوسه های طعمه خونی که اسمش شکنجه س ! تقاص پس

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان

  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آیدا
آیدا
2 سال قبل

ممنون

ناشناس
ناشناس
2 سال قبل

یعنی ریدی‌ تو رمان

ناشناس🌹
ناشناس🌹
2 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

حرف های ما شخصیت و ادب خودمون رو نشون میدن

ملودی
ملودی
2 سال قبل
پاسخ به  ناشناس

ریددد

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x