رمان دلارای پارت 355 - رمان دونی

رمان دلارای پارت 355

 

دهان باز کرد حرفی بزند که صدای آشنایی را از دور تر شنید

_ ارسلان

صدای هنگامه بود

دلارای هیجان زده دست هایش را در هم قفل کرد تا واکنشی نشان ندهد

خوب می‌دانست هنگامه دلخور است

ارسلان اما کج لبخند زد

_ بهش گفته بودم این ساعت پا نشو مثل اسکلا بیا دنبال ما

دلارای سرعتش را آرام کرد تا ارسلان جلو بیفتد

هنگامه به محض رسیدن به آن ها با بغض دست کوچک هاوژین را بوسید

_ وای وای وای … اینجارو
شاهزاده خانوممون چقدر خوشگله

ارسلان جواب داد

_ خداروشکر به عمه‌اش نرفته

دلارای آرام سلام کرد

هنگامه شبیه به آلپ‌ارسلان پشت چشم نازک کرد و آرام تر جواب داد

هاوژین ناخن هایش را در پوست شانه‌ی پدرش فرو برد و نالید

_ مه‌مه

دلارای vip, [02/18/2025 10:24 ق.ظ]
#part1516 🖤

ارسلان آخی گفت و با خشم مچ دست بچه را گرفت

صدایش رو به دلارای شاکی بود

_ پنگولای اینو نمیگیری چرا؟ پوستمو جدا کرد

هنگامه با عشق دستانش را سمت هاوژین دراز کرد

_ بیا بغلِ عمه

او اما بد عنق چهره درهم کشید و سرش را در گردن آلپ‌ارسلان فرو برد

دلارای مؤدبانه توضیح داد

_ بدخواب شده
برای همین نِق می‌زنه

هنگامه بی توجه به او آرام دست هاوژین را گرفت

_ بریم پفک بخریم؟ چی دوست داری؟ بیا بغلم بریم بستنی بخریم

_ بده براش

هنگامه باز هم محلش نداد

هاوژین را سمت خودش کشید و خندید

_ بیا ببینم خاله ریزه

دلارای چشمانش را در حدقه گرداند و دست به سینه منتظر ماند

دلارای vip, [02/18/2025 10:24 ق.ظ]
#part1517 🖤

هاوژین چند ثانیه‌ای به چهره‌ی ناآشنای هنگامه خیره شد و بلافاصله لب چید

چشم هایش مثل شخصیت های کارتونی پر اشک شد و بعد چنان جگرسوز به گریه افتاد که ارسلان دست های هنگامه را کنار زد و هاوژین را پس گرفت و گونه‌اش را بوسید

_ چیه بابا؟ این ننه‌ من غریبم بازیا رو از کجا یاد گرفتی توله سگ؟

دلارای خم شد و آرام مچ پای توپول دخترک که برهنه بود را بوسید

_ امیدوارم با حاج‌بابام بدخلقی نکنه
مریضه … ناراحت میشه

هنگامه غمگین به ارسلان اشاره زد و او کمر دلارای را گرفت

_ این هیولایی که زاییدی با بابای خودشم بدخلقی می‌کنه
چه برسه باباهای جدید

دلارای آرام خندید و هنگامه اشاره زد

_ بریم؟ بچه خوابش گرفته

_ ماشین داری مگه؟

_ ماشین هومن دستمه

_ ما با تاکسی می‌ریم

هنگامه یکی از چمدان ها را از دستش گرفت و اعتراض کرد

_ مزخرف نگو دیگه ، خودش که نیست

دلارای vip, [02/18/2025 10:24 ق.ظ]
#part1518 🖤

ارسلان خسته خندید

_ بخاطر ماشین نه ، بخاطر راننده‌ی ناشی ماشین

هنگامه مشتی در بازوی ارسلان کوبید و هاوژین با اخم نگاهش کرد

_ پارسال گواهینامه گرفتم بیشعور
تا حالام تصادف نکردم

هاوژین سرش را جایی که هنگامه مشت کوبیده بود گذاشت و شاکی به او خیره شد

هنگامه اما با عشق گونه اش را محکم بوسید و ذوق کرد

_ دورت بگردم بابای وحشیتو دوست داری
این تحفه رو هیچکس نمی‌تونه تحمل کنه

تا رسیدن به برج دلارای در سکوت صندلی عقب نشسته و هاوژین خواب‌آلود را روی دستانش لالایی می‌داد

هنگامه با او کمی سرسنگین بود اما در عوض هر دقیقه سوالی از ارسلان می‌پرسید که البته جواب درست و حسابی دریافت نمی‌کرد

زمانی که از هومن و خانواده‌ی ارسلان می‌گفت ،‌گوش های دلارای هم تیز شد

_ هومن دیگه برنگشت پیشِ حاجی
با دوستش شریکی یک لوازم تحریری زدن

آلپ‌ارسلان بی توجه سرش را به پشتی صندلی تکیه داد

_ به من چه؟ مشتاق دونستن احوال پسرِ زنِ صیغه‌ای بابام باشم یا نامزد سابق زنم؟

دلارای vip, [02/18/2025 10:24 ق.ظ]
#part1519 🖤

دلارای شاکی پچ زد

_ ارسلان!

ارسلان با چشمان بسته خندید

_ دروغ گفتم مگه دخترحاجی؟

دلارای چپ چپ نگاهش کرد و هنگامه ادامه داد

_ حاجی بعد اون بلایی که سرش آوردی کمتر میره حجره
دیگه محبوبیت گذشته رو نداره

ارسلان پوزخند زد

_ نمیتونه بره به مردم گیر بده آخه
رسوایی خودش پشمای همه رو فرونده!
مامانت چطوره؟

هنگامه مکث کرد

_ مامان من همونطوریه ولی مامانِ تو خوب نیست داداش بزرگه!

ارسلان جوابی نداد

هنگامه دوباره گفت

_ بهش بگو اومدی ، ببر بچه رو ببینه
هرچند فردا بالاخره همه می‌بیننش

دلارای همانطور که آرام موهایِ هاوژین را نوازش می‌کرد پرسید

_ مگه چه خبره فردا؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 171

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه

  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی

  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و مغرور لال شد…پایان خوش…قشنگه شخصیتای داستان:پانیذ۱۷ ساله: دختری آروم که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی

    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
n.l
n.l
3 ساعت قبل

من برای وی ای پی دلارای واریز کردم ولی ادمین پاسخگو نیست چراا؟؟؟

***
***
2 روز قبل

ایشالا پارت بعد سال نو😑😑😑😑😑😑

یه ادمه خلوچله در انتظار..
یه ادمه خلوچله در انتظار..
2 روز قبل

نظرتون چیه خودمون بشیم نویسنده؟مابقی دوستان رو جمع کنیم و یه کانال بزنیم و ادامه دلارای رو خودمون تایپ کنیم
به این شکلی که من میبینم تا 40 سالگیم در به در به دنبال دلارای هستم..

نازنین
نازنین
2 روز قبل

آخخخ بمیرم دختر فردا دیگه برای همیشه باید با بابات خدا حافظی کنی😭😭

lili
lili
2 روز قبل

رفت برای هشت ماه دیگه!

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x