رمان دلارای پارت 6 - رمان دونی

عقربه ها 7 شب را نشان می‌داد
کوله ای که قبلا آماده کرده بود را برداشت و از اتاق بیرون زد

حاج خانم با دیدنش کلافه سر تکان داد :

_ مطمئنی بابای مانیا خونه نیست؟

_ نه حاج خانم گفتم که

_ دلم گواه بد میده

دلارای در آینه به صورتش نگاه کرد
بدون هیچ آرایش و میکاپی

_ نمی‌دونم حاج خانم اگر می‌خواید نرم

_وا! همین مونده نری و مانیا تنها بمونه
مادرش وقتی دانیال عمل کرد و ما نبودیم دوهفته مانیا رو فرستاد پیش تو

دلارای لبخند زد
مانیا نقطه ضعف خانواده اش بود

دختری سربه راه که از بچگی همدیگر را می‌شناختند و تنها برادرش ایران نبود

_ مطمئنی مامانش میاد دنبالت؟

دلارای الکی به موبایلش نگاه کرد :

_ مانیا نوشته رسیدن

حاج خانم پوف کشید :

_ مراقب خودت باش

از در که بیرون زد از شدت هیجان دست و پاهایش یخ زده بود

بدنش به وضوح می‌لرزید و استرس امانش را بریده بود

بالاخره با دیدن ماشین گران قیمت مشکی با پاهایی لرزان صندلی عقب نشست :

_ سلام

مرد در آینه نگاهش کرد
راننده‌ی آلپ‌ارسلان بود

_ شما با آقا علیرضا هماهنگ کردید؟

دلارای لبش را گزید :

_ بله

مرد خونسرد راه افتاد
دختربچه مدرسه ای با صورتی بدون آرایش و لباس هایی مشکی و ساده

شک نداشت آلپ‌ارسلان حتی نگاهش هم‌ نمی‌کند!

چهل دقیقه بعد روبه‌روی برجی ایستاد :

_ به نگهبان بگید میرید پنت هوس ، زنگ رو که زدید منتظر بمونید باز میکنن ، دوباره نزنید

دلارای سر تکان داد و در را باز کرد:

_ ممنون

_ خانم؟

_ بله؟

مرد دو دل بود اما دلش برای دخترک کم سن می‌سوخت :

_ من نیم ساعت منتظر میمونم

دلارای گیج نگاهش کرد :

_ چرا؟!

_ اگر به مشکلی خوردید من می‌رسونمتون

دلارای پیاده شد و در را بست
منظور راننده را خوب فهمیده بود

می‌مانم تا اگر ارسلان نپسندید و از خانه بیرونت کرد در خیابان نمانی

نگهبان با شنیدن جمله ” مهمون پنت هاوسم” متاسف سر تکان داد و کنار رفت

از لابی گذشت و مبهوت به اطراف خیره شد

وضع مالی‌شان اصلا بد نبود اما در عمرش چنین برج مجهز و شیکی ندیده بود

مجتمعی لوکس و تمام‌عیار که به طرز غیرقابل تصوری طراحی و مهندسی شده بود

آب دهانش را فرو داد و روبروی آسانسور ایستاد

قبل از این که دستش سمت درآسانسور برود دودل عقب رفت و نگاه دیگری به فضای اطراف انداخت

این بار با دقت تر ، اما می ترسید کسی سر برسد

پوف کلافه ای کشید و سوار آسانسور شد

شماره آخرین واحد را فشرد و بلافاصله قبل از بسته شدن در آسانسور کیفش را روی زمین گذاشت و زانو زد

اول از همه رژ لب قرمز را بیرون آورد و با عجله روی لب هایش کشید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان عاشقم باش

  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی را با او از سر می گیرد…. پایان خوش…. به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان زیر درخت سیب
دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی

  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح

    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر با مرگ…   این رمان فصل دوم داره🤌🏻   به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی

  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو

  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس می کردم که هراز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Parisa
Parisa
2 سال قبل

لطفا پارت بعد رو بیشتر بنویس
مارو نزار تو خماری😫

Parisa
Parisa
2 سال قبل

چرا اینقدر کم بود نویسنده؟

Miti
Miti
2 سال قبل

واااا چرا انقدر کم 😐😐😐

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x