رمان دلارای پارت 81 - رمان دونی

 

در اصل مشکلی هم نبود اگر ارسلان آنطور با سرگرمی و تمسخر خیره‌اش نمی‌شد

موبایل را از جیب کتش در راهرو بیرون آورد و خواست سمت پذیرایی برگردد که چشمش به اسم آتنا افتاد

دندان هایش را روی هم فشرد و زیرلب غرید

( پس چی؟!
فکر کردی ارسلان این چندوقت تنها مونده؟
فقط تو بدبختی که نتونستی فراموش کنی
ندیدی سر میز چطور با تمسخر نگاهت میکرد؟
ککش هم نگزیده!)

عصبی شانه بالا انداخت و تماس را وصل کرد

حداقل می‌توانست کمی تلافی کند که نمی‌توانست؟!

_ بفرمایید؟

صدایش تهاجمی بود
طوری که اگر دستش می‌رسید دعوا می‌شد!

دختر پشت خطکمی مکث کرد و بالاخره بعد از چند ثانیه با شک پرسید :

_ با اقای ملک شاهان تماس گرفتم؟

دلارای با خشم غرید :

_ بله امرتون؟ من زنشم!

_ میتونم با خودشون صحبت کنم؟

_ نخیر نمی‌تونید!

دخترک بهت زده پرسید :

_چرا اون وقت؟

دلارای وارد اتاق خودش شد تا صدایش را کمی نشنود و بلند گفت :

_ دارم میگم زن داره عوضی
هنوز میخوای باهاش حرف بزنی؟
چه قدر خودتو بی ارزش و…..

قبل ازین که ادامه دهد موبایل از دستش کشیده شد

ارسلان عصبی عقب هلش داد و با خشم موبایل را کنار گوشش فرستاد :

_ بله؟!

دلارای با حرص خندید :

_ ای وای دوست دخترت پرید!
باید به علیرضا جون بگی دختر جدید پیدا کنه

ارسلان بدون اینکه نگاهش کند مچ دستش را با شدت فشرد و در موبایل گفت :

_ یک بچه دیوونه داریم تو خونه!
شما اعتنا نکنید خانم کاظمی
مدارک رو ارسال کردم شرکت چک کنید اگر درست بود به همتی بگید بفرسته برای مشوق

دلارای نگاهش را دزدید

سعی کرد از موضعش پایین نیاید

بدون این که شرمندگی اش را در صورتش نشان دهد زمزمه کرد

_دستمو ول کن

ارسلان انگار نمیشنید
به فرد پشت خط گفت :

_ نه مشکلی نداره خودم چک کردم

دلارای دستش را کشید

_ ولم کن لطفاً

ارسلان فشار دستش را زیاد کرد و بدون اینکه نگاهش کند کمی صدایش را بالا برد

_خانم کاظمی گوشت با منه؟!
میگم خودم چک کردم شخصا تو میگی دوباره چک بشن؟!
بفرست بره سوال دیگه ای هم نشنوم

دلارای دوباره دستش را کشید

ارسلان تماس را قطع کرد و همزمان با شدت به دیوار کوبیدش

نزدیک شد

طوری‌که فاصله ای میان بدن هایشان نماند

_ چندوقته گوشمالیت ندادم قانونارو یادت رفته موش فضول

دلارای دندان هایش را روی هم فشرد

اینکه هنوز هم دوستش داشت دلیل نمی شد تا تحقیر هایش را تحمل کند

آن‌هم اینجا در خانه خودشان
در اتاق خودش
جایی که خانواده اش بودند

خانواده‌ای که با هزار عیب و ایراد شان باز هم همخونش بودند

ارسلان اجازه نداشت مثل دختری بی کس و کار با او صحبت کند

اگر ارسلان پسر حاج ملک‌شاهان بود
او هم تک دختر خاج فرهمند بود

گستاخ نگاهش کرد :

_ موش فضول اون کسیه که سال تا سال تو هیچ دورهمی و مهمونی حاضر نمیشه ولی تا شنید خانوادش خونه ما هستن بدو بدو از کرج تا اینجا اومد تا منو ببینه و بفهمه چه خبره!!!

توجهی به نگاه تیز ارسلان نکرد و محکم ادامه داد :

_ حالا موش فضول منم یا تو آلپ ارسلان ملک شاهان؟!

انتظار داشت ارسلان سمتش حمله کند ، دست رویش بلند کند و صدایش را بالا ببرد اما او تنها پشت انگشت اشاره اش را نوازش وار روی گونه اش کشید :

_ گربه کوچولومون بزرگ شده

دلارای با خشم دستش را کنار زد :

_ از اون موقع که موش بودم الان شدم گربه

ارسلان انگار جمله اش را نشنید

دستش را دوباره بلند کرد و اینبار انگشتش را آرام روی لبهایش کشید

_ پنجول نشون میده

دلارای با ترس زیر چشمی به در نگاه کرد

داراب هیچ زمان در نمیزد

بدون مکث وارد می شد

وای که اگر ارسلان را در اتاقش می‌دید…

ارسلان لب پایینش را نوازش کرد

_ ناخن میکشه

دلارای زمزمه کرد

_ولم کن الان یکی میبینمون

ارسلان این بار چانه اش را گرفت و با شدت فشرد

هم‌زمان با دست دیگر کمرش را گرفت و از دیوار فاصله‌اش داد

سمت تخت هلش داد و پایش را پشت پاهای دلارای گذاشت

دلارای تعادلش را از دست داد و روی تخت افتاد

ارسلان همان‌طور که چانه‌اش را می فشرد روی بدنش خیمه زد

_ زبون دراز شده

با یک دست هر دو دستش را بالا برد و محکم گرفت و با دست دیگر نوازش‌وار از گردنش گذشت و سمت یقه‌اش رفت

_ شجاع شده
فقط حیف که نمیدونه این شجاع شدنا چه عواقبی براش داره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض ترانه ام مشو pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:       ترانه دختری از خانواده ای اصیل و پولدار که از بچگی نامزد پسرعمویش، حسام است. بعد از مرگ پدر و مادر ترانه، پدربزرگش سرپرستیش را بر عهده دارد. ترانه علاقه ای به حسام ندارد و در یک مهمانی با سامیار آشنا میشود. سامیاری که درگیر اثبات کردن خودش به خانوادش است.‌‌ ترانه برای سامیار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مهره اعتماد

    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکاران ابدی جلد اول به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه رمان :   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
63 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
asd
asd
2 سال قبل

ارسلان جان جدت بزار بره ….اینقدر به ما بدبختا استرس نده….داراب وحشی میاد میبینتون 😬 

آدم با کار
آدم با کار
2 سال قبل

😑

آدم بی کار
آدم بی کار
2 سال قبل

پارت جدید کی میاد ؟

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

اینم از متن امروز
.
‌.
هیچکس تو این دنیا صاف و ساده نیست
همه خوب و بدشونو دارن آدمای بد هم ناراحت
و غمگین میشن دلشون میشکنن ✨💔آدمای خوب هم گاهی بد میشن هر کس واسه کاری ک انجام میدن ی دلیلی دارن هیچکس خالص نیست همه رنگ عوض میکنن🙃⚡️
.
.
#Bad_boy

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Boy
آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

باشه تو خوبی ، تو خوبی والا فهمیدم که خیلی خوبی فقط دیگه دست از سر این نوشته ها بردار

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

رنگ و روی این رمان به وجود منه فهمیدین دیگه من نباشم این سایت سوت و کوره😘😐

atena
atena
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

😂😂😂

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

اعتماد به سقفت منو کشته 😐😂

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

تو هم عاشقم شدی میدونم

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

آرزو بر جوانان عیب نیس🤣🤣

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

😂😂😂 همه تو این سایت عاشقت هستم😂

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

هوی چشای هیزت رو درویش کن این منو میخواد🪠😱

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

سسققففف؟ کهکشان

Ana
Ana
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

بابا اعتماد به نفس تو مارو کشت

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل
پاسخ به  Ana

از کامنت تکراری خودداری نمایید❗

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

بابا تا من هستم تو کیلو چندی🤣

Nastaran
Nastaran
1 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

اگر اعتماد به نفس تو رو کاکتوس داشت سالی سه بار هلو میداد

SARA
SARA
2 سال قبل

چرا انقد این دوتا غیب میشن هیشکی نمیفهمه دیگ داره خیلی تخیلی میشه

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل
پاسخ به  SARA

میشه گفت توهم فانتزی 🤣

لولو
لولو
2 سال قبل

اگه بدونین چی میشه…. 😓

ستایش
ستایش
2 سال قبل

وای العان داراب سر میرسه😮😮😮

مهشید
مهشید
2 سال قبل

وای من اخرش دق میکنم بخدا از دست نویسنده خب بابا یکم بیشتر ببر جلو داستان رو

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

نیاز به دق کردن نیست فقط اینو بدونین کتکش میزنه وگرنه هیچی نیست

مهشید
مهشید
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

پس ر…. دم دهنشش
خو ینی چی اقا چرا خانواده ها فک میکنن با آزادی ندادن ب بچهاشون خیلی کار درستی میکنن بدتر بچه عقده ای میشه ینی چی ک میان کتک میزنن اونم ی دخترو اصن آلپ ارسلان غلط میکنه ک میخاد کتک بزننهههه ب چ حقی اصن کیه درسته ک دلارای کار درستی انجام نداده ولی حق نداره کتکش بزنههههه

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  مهشید

من داراب رو میگم ارسلان کیلو چند؟

You
You
2 سال قبل

من با بعضی دوستان موافق هستم یعنی چی روزی یک پارت اون ساعت نه و ده شب یا یازده اونم خیلی کم ما هم وقت میذاریم این رمان رو می‌خونیم پس نویسنده محترم به ما احترام بزار بیشتر رمان بزار
احترام ما اینه که رمان شما مورد پسند هست و اونو میخونیم

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل

حتی اگه بمیرم هم فکرت نمیره از سرم ♮♯
♬♩ زبونت میگه برو چشمت نمیگه من نرم ♮♯
♬♩ من فقط میخوام روی قلبت بشینه اثرم ♮♯
♬♩ بهم نگو برو که میدونی بیزار اَ رفتنم ♮♯
♬♩ بهم میگی برو ولی میخوای بمونم پیشِ تو ♮♯
♬♩ نگاهت میسوزونه منو تنده آتیش تو ♮♯
♬♩ تاریکه تاریکه شبو میخوام تا میشه ♮♯
♬♩ دل ندم به سرنوشت و هر چی که بازی شه ♮♯
♬♩ از همون بار که تنت به تنم خورد ♮♯
♬♩ قلبمو گرفت عقل از سرم برد ♮♯
♬♩ مست شدم واسه نگاهت نه الکل ♮♯
♬♩ بدن لختت داستانِ رپم شد ♮♯
♬♩ توو سرم میساختم فردامو با تو ♮♯
♬♩ من تقسیم میکردم دردامو با تو ♮♯
♬♩ پاک میکردم اشکاتو با بغض ♮♯
♬♩ وقتی خسته بودی میزدی حرفاتو تا صبح ♮♯
♬♩ میترسیدم یه روزی اَ دستم بری ♮♯

دلم نیمد واسه این پارت اهنگ نذارم و اینم از این اهنگ و اینکه امیدوارم خوشتون بیاد ، البته ی اهنگ دیگه هم هست ک میخواستم بذارمش و اون بنظرم خیلی باحال تر بود ولی هنوز پیداش نکردم ، شما فعلا اینو داشته باشید تا اون و پیداش کنم 😂😘😘
و اینکه مث همیشه دوست دارم نظراتتون و راجب اهنگش بدونم چون من خودم عاشقشم و به شماهم پیشنهاد میکنم حتما واسه ی بارم ک شده گوشش کنید 🥰😇

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

تکراریه من اینو خیلی قبل گفته بودم😂

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

عه؟؟؟ ندیدم..🙁

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

نفس تو ماله من نفس من ماله تو💝😐
الکلی هستی اگه هستی بیا با هم چند تا بزنیم..

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

اخه تو تازه اومدی البته من فک میکنم همون سلومونی ولی خب ..
ولی در کل یادم نمیاد تو اصا اهنگ گذاشته باشی ..؟

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

ول نمیکنین ای خدا🥴
.
.
پارمون کردین با این سولومون

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

حس شیشمه دیگه کاریش نمیشه کرد .. 😂

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

به این نمیکنم حس شیشم چون اشتباس💤😐

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

حس ششم بعضی مواقع اشتباه از آب در میاد
ولی بیشتر مواقع درست

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

همیشه که حس شیشم درست از آ نمیاد.. ولی حالا که پیام آتاناز و دیدم ، دیدم که راست میگه ، تو خیلی نچسبی اصلا ب سلومون نمیخوری 🤣😑

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

کامنتم اومد یا نه خب بزار ی بار دیگه بگم من اسمم عثمان ـه آخه دلیلش چیه بگم سولومونم خدایی❔🥲
اسمم مثه خودم جذابه♥️😌

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

مگه ما تورو دیدم اعتماد به کهکشانت منو کشته البته می‌دونم یک جوابی تو آستین داری برا این حرفم حالا که میبینم تو سسووللووممووننییی خطم کلام

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

ههااعععع

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

منم میخوام معرفی کنم
بنده مهرانم
عثمان دادا سقط نکنی اعتماد به سقف در لوزالمعده 🤣

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  دم ادمی

😂

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

همین نفس تو ماله من و…گذاشته بودم نمی‌دونم کدوم پارت بود ولی گذاشتم چیز میز تکراری ارائه ننمایید❗🤟

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل
پاسخ به  Bad boy

دیجی حواست باشه آیت میخواد مخ بزنه هرچی منگرم فقط جواب کامنتای تو رو میده
مشکوک میزنی 🥴

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

نه سولومون اخلاقش با این فرق میکرد بعدشم سولومون برای شوخی گفت که پسره
البته این نظر منه و اینکه سولومون خیلی شوخ بود

atena
atena
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

این برج زهرماره😂

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

😂

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل

‌دیجی بزار منم شعر بگم
دوس دختری دارم خوشکله رفت دماغش رو عمل کرد الان شبیه خوک شده کاشکی اونو میبستم😫
۲۵ میلیون داده برا دماغ خوکین اینو بزارم کجای دلم هعی😫

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل
پاسخ به  دم ادمی

😂😂
یکم ازش تعریف کن

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز 🌹

مثل خوک بعد اصلا نمیشه بهش نگاه کرد صداش چنان تو دماغیراه اه🤣

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

میگم که این زمانها که جدید گذاشته بودیش ترسناک نبودا
شعر مخصوص این پارت به این کمی
نشسته ام به در نگاه میکنم دریچه آه میکشد تو از کدام سو می آیی ای پارت طولانی؟

الهام
الهام
2 سال قبل

کدومه من ندیدم؟!!

باران
2 سال قبل

جووووووووننننننززززززز😂💜

چقد عاشق هیجانم و این پارت با اینکه کم بود اما پر هیجانو استرس بودددد✌🏻😂

Zahra
Zahra
2 سال قبل
پاسخ به  باران

دقیقا خیلی پر هیجان شد👌🏻😂
فقط امیدوارم کسی نیاد تو اتاق😂

You
You
2 سال قبل
پاسخ به  باران

من هم ولی خوب پارت کم بود باید تا فردا صبر کنیم 😐😂🤝🏻

Sania
Sania
2 سال قبل

عجب بابا عجب

Tokyo
Tokyo
2 سال قبل

دگه شورشو دراوردییییییین😒
چیه آب بستین تو ی داستان تخیلی
۸۰قسمتش رفته هنوز هیچی ب هیچیییییی

ناز
ناز
2 سال قبل

حداقل امروز ی پارت بزار اخه نگاه کن کجا تموم شد

Ghazale
Ghazale
2 سال قبل

همین؟؟؟نه واقعا همین؟!
من تا دو هفته دیگه این رمانو نمیخونم تا حتی به ازای یک نفر هم که شده تعداد بازدید ها بیاد پایین،،امیدوارم زمانی که برگشتم حداقل نویسنده یکم به خودش اومده باشه…با این کارش داره توهین میکنه به شعور مخاطبش،،اصلا نمیدونم این تحریم کردنا براش اهمیت داره یا نه اما من حداقل با ادامه ندادن این رمان به خودم احترام میزارم…

رز راد
رز راد
2 سال قبل
پاسخ به  Ghazale

دقیقا نویسنده باید به طرف مقابل احترام بذاره

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط رز راد
Zzز
Zzز
2 سال قبل

ای خاک تو سرت آلپ ارسلان العان یکی می بینه خو

دسته‌ها
63
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x