سکوت کردم.
ادامه داد :
الانم قرار نیست کسی بیاد برت داره ببره.
فقط اجازه گرفتن بیان خواستگاری.
یکم حرف بزنیم. یه آشنایی صورت بگیره.
ته تهش اینه که میگی نمی خوام و می رن
_ مامان بببین من همین الانم میگم نمی خوام.
حرصش گرفت و گفت :
چه زبون نفهمی تو دختر
باشه. اونا رو میگم. به اونا نخواستی بگو نه.
هوف.
_ چرا عصبانی میشی حالا.
_ نشم؟
تو که ما رو دق دادی دختر.
_ خیلی اذیت تون کردم این مدت؟
یکم خیره نگاهم کرد و گفت :
لا اله الا الله.
نه نکردی.
بلند شد بره که گفتم :
مامان؟
برگشت سمتم.
_ ببخش اگه اذیتت ن کردم.
_ خوبه خوبه. دیگه لوس نکن خودتو.
خندم گرفت.
از هم جدا شدیم.
گفت :
بابات می خواد بگه فردا شب بیان.
مشکلی نداری؟
باز یه جوری شدم.
خواستم غر بزنم. ولی جلوی خودم رو گرفتم و تو دلم گفتم :
نهایت یه دو سه ساعت تحمل کن دیگه.
ردشون می کنی تموم میشه می ره
_ باشه مامان.
بگو بیان.
_باشه. پس باید هم به خودت برسی.
هم بری خرید.
لباس داری؟
_ مامان ینی چی؟ مگه من به خودم نمی رسم در حالت عادی؟
_ مراسمه ها. این فرق می کنه.
_ نگران نباش.
لباس هم نمی خواد. دارم.
_ امیدوارم.
همیشه همینجوری ای
اولش میگی اینو دارم اونو دارم.
ولی بعدش میگی نه.
ندارم. چی کار کنم.
خندیدم و گفتم :
خوب منو یاد گرفتیا
ولی نه. دارم نگران نباش.
_ باشه. انشالله که خیره.
از دست تو من یه روز سر به بیابون می ذارم.
_عه مامان.
_ یامان
– نگو اینجوری.
_ بلند شو بیا شام حاضره.
_ حالا الان میام بیست دیقه.دیگه آماده میشه
زیر لب خندید :
بیا حرف نزن
بلند شدم رفتم بیرون. بابا نبود.
حتما سر کار بود.
نشستیم وبا مامان شام خوردیم.
بعدشم یه فیلم گذاشتیم دیدیم
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
واااااااااایییییییییی انگار داری روزمرگی مینویسی بابا دستت نمیشکنه چهارتا خط بیشتر بنویسی من بعد از این و دلارای عمرا دیگه رمان آنلاین بخوانم به غلط کردن افتادم تنها رمان آنلاینی که خواندم و عاشقش شدم و پارت گذاریش عالی بود ” وهم ” بود که تمام شد
پی نوشت: موافقم حالا یه دفعه سروش میاد خواستگاریش اینم برا اینکه حرص مازیار در بیاره میره باهاش نامزد میکنه
اینکه یه جمله رو دو تیکه میکنین و نصفش رو میذارین خط بعد به حجم پارت اضافه نمیکنه و مخاطب هم گول نمیخوره فقط بیشتر اعصاب آدم خرد میشه :/
وای چقدر پارتا کوتاهه ،چه وضعشه آخه
سروش داره میاد خواستگاری 😂
عمیقا یه همچین حسی دارم …