رمان دل دیوانه پسندم پارت 110 - رمان دونی

 

 

سعی کردم اون شب رو به چیزی فکر نکنم.

 

و فقط کنار مامانم باشم.

و لذت ببر م.

 

از زندگی. از بودن. از نفس کشیدن

 

از داشتن خانواده. از هرچی که داشتم.

فقط لذت ببرم.

 

همین.

چون فکر و خیال زیاد آدم رو پیر می کرد

 

جلوی کار و فعالیت رو می گرفت.

 

حتی اگه کاری رو انجام بدی با عذابه

 

با درگیریه

فکر و خیال زیاد اصلا خوب نیست.

 

دوست نداشتم دیگه به هیچی فکر کنم.

 

دوست داشتم فکرم آزاد باشه.

آسوده باشم.

 

کاش خدا کلید همه قفل های زندگیم رو برام می فرستاد.

 

و من بازشون می کردم.

و تموم می شد.

 

دوست داشتم یه چند وقتی رو با فکر راحت زندگی کنم

 

حال دلم خوب باشه. آسوده باشم.

و نگران هیچی نباشم.

 

 

روز موعود رسید.

باید برای خواستگاری آماده می شدم.

 

تا عصر هیچ کار نکردم.

 

ولی مامانم فکر می کرد من الان سخت مشغول حاضر شدنم.

 

وقتی اومد توی اتاق و دید روی تخت ولو شدم

 

هینی کشید و گفت :

دلارام؟

ترسیدم و گفتم :

بله مامان چی شده؟

 

_ این چه وضعشه؟

_ چی چه وضعشه؟

 

یه این طرف و اون طرف نگاه می کردم.

_ دو سه ساعت دیگه داره برات خواستگار میاد

 

اونوقت تو حتی دوش نگرفتی؟

هوفی کشیدم و گفتم :

 

آخ مامان ترسیدم.

فکر کردم چی شده.

 

میگیرم.

_ بلند شو ببینم دختر.

_ باشه برو.

من بلند می شم.

 

یهو دیدم داره میاد سمتم.

با ترس حالت دفاعی گرفتم.

 

 

 

دستم رو گرفت و تکون ریزی داد و گفت :

مگه نمیگم پاشو؟

 

خندم گرفت.

گفتم :

باشه مامان.

 

چرا مثل سرباز های جنگی حمله می کنی.

خودشم خندش گرفته بود.

 

ولی کنترل کرد و گفت :

دختر کم چرت و پرت بگو.

 

بلند شو میگم.

الان می رسن بعد تو هیچ کار نکردی.

 

_ الان منظورت چهار پنج ساعت دیگس دیگه؟

 

زد به دستم و گفت :

با من یکی بدو نکن.

 

خندیدم و گفتم :

باشه حرص نخور

الان بلند می شم.

 

بابا کجاست؟

 

_ هم از دست تو باید بکشم هم بابات.

گفتم زود بیا ها.

 

میگه تو راهم.

_ ولش کن طفلی رو کار مهم تره.

 

برگشت طوری نگاهم کرد که حساب کار اومد دستم.

 

 

 

از جام بلند شدم.

با اکراه لباس برداشتم و رفتم سمت حموم.

 

یه دوش نیم ساعته گرفتم.

و اومدم بیرون

 

موهام رو خشک کردم و جمع کردم بالای سرم.

باید آرایش می کردم.

 

اصلا حوصله یه میکاپ حرفه ای و سنگین رو نداشتم.

 

خیلی ساده آرایش کردم.

و کلش رو با کرم و رژ و ریمل و خط چشم جمع کردم.

 

یکمم سایه‌ پشت پلکم زدم.

 

بعد اون رفتم سراغ لباس.

حتی هنوز نمی دونستم چی بپوشم.

 

یه ربع وایسادم و زل زدم به لباس هام.

 

یه دست کت شلوار لجنی داشتم.

همونا رو برداشتم و تنم کردم.

 

با زیر سارافون و شال سفید.

 

یکم عطر هم به خودم زدم.

تقریبا آماده بودم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.7 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نجوای آرام جلد دوم به صورت pdf کامل از سلاله

    خلاصه رمان:   قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن   اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری   که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره…   اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ناگفته ها pdf از بهاره حسنی

  خلاصه رمان :           داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد، آشنایی او با جوانی در هواپیما و در مورد زندگی خود، این داستان را شکل می دهد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمان صفر
دانلود رمان زمان صفر به صورت pdf کامل از مدیا خجسته

      خلاصه رمان زمان صفر :   داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شدن، به تهران میاد‌‌ و در خونه ای اقامت میکنه که قسمتی از اون ، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیده و از قضا ارن ، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x