رمان دل دیوانه پسندم پارت 53 - رمان دونی

 

_ بودم.
_ ای امون از عشق های یکی دو روزه امروزی.

سفره دلم رو براش باز کردم.
خیره به رو به رو همینطور که بینیم رو با دستمال میگرفتم گفتم :

عمو واسه من یکی دو روزه نبود.
چند ساله بود.

_ عجب!
سخته… ولی می گذره دخترم. سخت یا آسون می گذره. فقط یادش میمونه.

تا جوونی جوونی کن. لذت ببر از زندگیت. دنبال ارزو هات برو

این اتفاقات حسرت نداره. ولی وقتی پا به سن بذاری و به آرزو هات نرسیده باشی،

اونوقته که میشینی و غصه می خوری. میگی جوونیم رفت. انرژیم رفت.

و حسرتش می مونه روی دلت.
نگاهش کردم و گفتم :
عشق نمی تونه آرزو باشه؟

لب برچید.دنده عوض کرد و گفت : چرا می تونه.
ان‌شاءالله یه بهترش گیرت میاد.

_ من بهترش رو نمی خوام!
_ پس ان‌شاءالله مصلحتت با خواسته دلت یکی باشه.

به دعایی که برام کرد فکر کردم. چقدر قشنگ بود.

در خونمون رو که دیدم گفتم :
عمو همینجاست.

زد بغل.
ازش تشکر کردم و گفتم : من پول همراهم ندارم.
یک دقیقه صبر کنین برم از داخل بیارم.

_ نمی خواد بابا جان. برو سریع خودت رو گرم کن که مریض نشی.
_ نه اصلا نمیشه.
لطفا دو دقیقه وایسید. الان میام.

باز خواستم برم که گفت : نیا بیرون دیگه بابا جان من می رم.
جاش برای اموات فاتحه بخون.

نگاه قدرشناسانه ای بهش انداختم.
لبخندی زدم و گفتم :
ممنونم.

ان‌شاءالله هرچی از خدا می خواید بهتون بده.

اونم لبخند زد و تشکر کرد.
از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت خونه.

تازه داشتم حس می کردم که چقدر سردمه.
امیدوار بودم که مریض نشم.

مامانم وقتی منو با اون سر و شکل دید هینی کشید و شروع کرد به غر زدن.

_ دلارام موش اب کشیده شدی.
خاک عالم. الان مریض بشی من چه خاکی تو سرم کنم.

همینطور که به سمت اتاقم می رفتم گفتم :

مامان بچه نیستم که. مریضم بشم خودم از پس خودم بر میام.

_ چقدر شما بچها بی درکید
زود باش برو لباس هاتو عوض کن.
بدو

رفتم توی اتاقم. با همون لرزی که داشتم لباس هامو عوض کردم و خزیدم زیر پتو.

مثل چی داشتم می لرزیدم. به احتمال زیاد قرار بود مریض شم.

ولی سعی کردم بهش فکر نکنم و فقط یکم بخوابم.
چشم که وا کردم تمام تنم کوفته بود.

همه جام درد می کرد
همون موقع هم مامانم با یه لیوان شیر عسل و قرص و آب اومد توی اتاق.

وقتی دید بیدارم چراغ رو روشن کرد و گفت :
اومدم بیدارت کنم.
چقدر می خوابی.
پاشو اینا رو بخور.

_ مرسی.
صدام رو که شنید گفت:
وای صدات چرا این شکلی شده؟ مریض شدی نه!

_ نه مامان خوبم.
_ نه مامان و کوفت. اینجوری میگی که من چیزی بهت نگم.

بلند شو زود اینا رو بخور . گفتم مریض میشی.
اومد جلو دست گذاشت روی پیشونیم و گفت :

تب داری که.
آخ. بلند شو ببرمت دکتر.
نشستم روی تخت. خیلی درد داشتم.
ولی گفتم :

نمی خواد مامان. میگم خوبم. استراحت می کنم سر پا میشم.

خواستم لپ تاپ رو روشن کنم که سریع دستم رو گرفت و نذاشت.

گفتم : مامان چی کار می کنی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکاران ابدی جلد اول به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه رمان :   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یکی
یکی
2 سال قبل

خوب این پارت چی داشت اخه رفت سرما خورد اومد یکم بیشتر بنویس لابد فردا میره دکتر پس فردام بر میگرده خونه

Maaayaaa
Maaayaaa
2 سال قبل

اینم مثل آرش پا نمیشه بره دکتر هوووف😑

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x