رمان دل دیوانه پسندم پارت 62

1
(1)

 

_ دیگه اخراشه. یا میشه یا نمیشه..

من که تا اینجا اومدم می خوام تا آخرش برم.
_ خدا قوت بهتون پس.

منم کمکتون می کنم
لبخندی زدم و با خدافظی از موسوی رفتم از اونجا بیرون.

داشتم می رفتم سمت ماشینم که صدای اشنایی رو شنیدم.

_ خانم یاقوتیان.

اون صدا رو خوب می شناختم. قیافش خیلی سریع اومد جلوی چشمم.

ولی نمی خواستم ببینمش.

نمی خواستم باهاش هم کلام شم. نه. بازم دروغ گفتم. دلم براش لک زده بود.

برای خودش. برای صداش. برای لمس تنش…

نمی تونستم اینا رو انکار کنم.

حضورش رو پشت سرم توی فاصله کم احساس کردم.

نمی تونستم انکار کنم که ضربان قلبم دیگه دست خودم نبود.

رفته بود روی هزار.
_ می خوام باهات حرف بزنم.

بازم لجبازی.
_ من حرفی باهاتون ندارم آقای یاقوتیان

_ لج نکن
چند دقیقه وقتتو بهم بده

_ گفتم ولم کن. الان باید زنگ بزنم صد و ده بیان ببرنت

همینکه این کارو نمی کنم برو خداروشکر کن.
خواستم برم که گفت :

دیگه حق نداری پاتو بذاری اونجا.
خشکم زد. کجا؟ تيمارستان بود.

پیش سروش؟
برگشتم سمتش.
_ چی؟

_ میگم دیگه حق نداری بری پیش اون پسره. دیوونه هه.

حرصم گرفت ودست به سینه شدم
_ آهان اونوقت تو تعیین می کنی که حق دارم یا ندارم؟

از کی تا حالا اختیار من دست شماست آقای یاقوتیان؟

اونم حرصش گرفته بود
_ از همون اول بوده و هست.

پوزخند زدم.
_ یکم داری تند می ری. من و شما دیگه هیچ صنمی با هم نداریم.

یادت رفته؟ حالا هم برو وقتم رو نگیر.
خواستم برم که مچ دستم رو محکم گرفت

با غضب برگشتم سمتش. دستم رو خواستم بکشم ولی نذاشت.

تند گفتم: دستم رو ول کن ببینم.
خیلی عصبی بود. منو کشوند برد سمت ماشین

تا خواستم جیغ و داد یا تقلا کنم، دستم رو کشید برد پرت کرد توی ماشینش.

فوری درم قفل کرد که نتونم پیاده شم. داشت چی کار می کرد؟

اومد نشست وباز درو قفل کرد.
در کسری از ثانیه ماشینو روشن کرد و پاشو گذاشت روی گاز.

اولش که تو شوک بودم نمی تونستم حرف بزنم.

بعدش که به خودم اومدم شروع کردم به جیغ و داد کردن و بالا پایین پریدن.

_ کجا داری می بری منو؟ بزن بغل. بزن بغل وگرنه خودمو پرت می کنم پایین.

یهو با داد برگشت سمتم.
_ پرت کن. پرت کن دیگه چرا نمی کنی؟

چرا معطلی؟ اگه می تونی خودتو پرت کن. زنگ بزن به پلیس.

هرکار دلت می خواد بکن. دیگه ولت نمی کنم

می دونم باید چی کار کنم تا رام شی

وحشت برم داشت. تن و بدنم داشت می لرزید.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

وحشی توییی که باید رام شی

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x