رمان دل دیوانه پسندم پارت 54

0
(0)

 

_ تا خوب نشی حق نداری دست به اون بزنی.
با تعجب و صدای گرفته گفتم :
مامان مگه میخوام چی کار کنم؟

همینجا رو تختم نشستم دیگه.
_ همینکه گفتم. چقدر گفتم مراقب باش؟

آخرش خودت رو از پا در میاری سر این کار.
_ نگران نباش. مراقبم.

_ همین نگران نباش نگران نباش گفتنا بیشتر منو نگران کرده.

_ مامان خواهش می کنم.
بخدا خوبم.
_ داری تو تب می سوزی می گی خوبم؟

_ باشه. اگه بهتر نشدم بریم دکتر.
الان قرص می خورم.
سری برام تکون داد.
معلوم بود نگرانه.

گفتم : بغلت نمی کنم که مریض نشی.
ولی اینقدر خودت رو اذیت نکن.

بچه که نیستم. یه مریضی سادس
خوب میشم.

یکم خیره نگاهم کرد. بعد آهی کشید و گفت : می رم برات سوپ می ذارم.
_ دستت درد نکنه.

دیگه چیزی نگفت و رفت بیرون.
قرص و شیر عسل رو خوردم.

نمی تونستم انکار کنم. بدن درد داشت اذیتم می کرد.
ولی اهمیت ندادم. لپ تاپ رو روشن کردم.

و نشستم پای چک آقا سروش.

عجیب بود. این بار جای نشستن روی تخت، وایساده بود جلوی دیوار و داشت بهش نگاه می کرد

فقط زل زده بود بهش.
معلوم نبود هدفش از این کار چیه.

بعد از شنیدن صداش و حرف زدنش من دیگه مطمئن شده بودم که همه کاراش عمدیه.

و اون سالم سالمه
اما خب باید می تونستم اینو ثابت کنم.
***

یک ساعتی همون شکلی وایساد.
بعدش شروع کرد به قدم زدن توی اتاق.

آخرم رفت روی تختش نشست.
منم تمام مدت با بدن درد و تب داشتم نگاهش می کردم.

مامانم باز اومد و اصرار کرد که بریم دکتر ولی قبول نکردم

می دونستم شب سختی خواهم داشت.
و قراره کلی هم لاغر بشم.
اما تحمل می کردم.

چون هم چاره ای نداشتم، هم نباید اجازه می دادم اون اتفاقات منو از پا در بیاره.

تا دو صبح داشتم به خودم می پیچیدم.
مامانم که میومد چکم کنه خودم رو کنترل می کردم

که نگران نشه. و برم نداره ببره دکتر.
ولی واقعا داشتم اذیت می شدم.

بدنم داغ داغ بود.

ساعت نزدیک های دو و نیم بود. چشمم کم کم داشت می رفت که توی گوشم صدا اومد.

هندزفری توی گوشم بود و باعث شد اون صدا رو بشنوم.
سروش از روی تخت بلند شده بود.

باز هم رفت سمت پنجره و بازش کرد.
خواب از سرم پرید.
سعی کردم به دردم توجه نکنم.

و فقط روی اون زوم باشم.
و موفق هم شدم.

پنجره رو باز کرد.
دوباره ندیدم داره چی کار می کنه.

بعد از چند دقیقه، پنجره رو بست و رفت باز پشت به دوربین دراز کشید.

داشت یه کاری می کرد. مطمئن بودم.
ولی باز نفهمیدم چی کار.
فیلم رو سیو کردم.

این بار روی فلش هم ریختم اون تیکه رو که دیگه پاک نشه.
تا بتونم به موسوی نشون بدم.

وقتی که دیگه حرکتی نکرد، منم کم کم خواب بهم غلبه کرد.
تا همون موقع هم خوب طاقت آورده بودم.

چون تمام دارو هایی که خورده بودم خواب آور بودن.
***
صبح با بدن درد بدی بیدار شدم.
نیاز داشتم استراحت کنم.

اما باید می رفتم پیش موسوی.
فوری اولین کاری که کردم این بود که فلش رو چک کردم.

ببینم هنوز فیلم هست یا نه.
روی فلش بود ولی روی سیستم نبود.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
setareh amaneh
setareh amaneh
1 سال قبل

عججججججججب🤭

نوشین
نوشین
1 سال قبل

شاید باند خلافکاری چیزی هستن یا خود سروش هکره 😂

dalan
dalan
1 سال قبل

یعنی پاک کردن فیلم دوربینا کار کیه؟ 🤔

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط dalan
Aram
Aram
پاسخ به  dalan
1 سال قبل

مازیار چون اون روز که اومد توی خونه میدونست مامان و بابای دلی نیستن فکر کنم فقط مازیاره که دسترسی داره به سیستم

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x