رمان دل دیوانه پسندم پارت 72 - رمان دونی

 

خودمم فکرم مشغول شد. چه جوری حرفام رو ثابت می کردم بهشون؟

به فکر این افتادم که برم سراغ سروش.

ولی ریسک بود.می ترسیدم.
اما احتمال داشت که حرف بزنه؟

اگه حرف می زد خیلی خوب می شد. می تونستم ازش مدرک بگیرم.

موسوی داشت حرف می زد ولی نمی فهمیدم چی میگه.

دلو زدم به دریا و گفتم :
می خوام برم پیش سروش.

شوک شد.
_ مطمئنید؟
_ بله.
بلند شدم که برم، گفت :
تنها نرید خطرناکه

_ اگر کسی بیاد ممکنه حرف نزنه.

_ نمی شه هم تنها بذاریم برید

_ یکی بیاد پشت در وایسه.
_ من الان یکی از بچها رو می فرستم.

سری تکون دادم. گوشیم رو روی حالت ضبط تنظیم کردم. و رفتم سمت اتاقش.

قلبم داشت میومد توی دهنم. صداش هنوز یادم نرفته بود.

تا درو باز کنم جون دادم.

با اینکه شاید ته دلمم می دونستم الان باز همون سروشیه که نه حرف می زنه نه عکس العملی نشون می ده.

ولی بازم ازش می ترسیدم.

درو تا آخر باز کردم. دستم از بس می لرزید که مجبور شدم سریع بندازمش کنارم.

نگاهش کردم
روی تخت نشسته بود و زانو هاش رو بغل گرفته بود.

و حتی برنگشت نگاهم کنه. دلم می خواست برم یقش رو بگیرم و هرچی از دهنم در میاد نثارش کنم.

ولی می دونستم که فایده نداره. فقط کارو خراب تر می کنم.

باورم نمی شد که اون همه دل و جرئت داشتم.

چطور جرئت کردم بلند شم برم اونجا، با وجود اینکه همون صبح ماشینم رو پنچر کرده بود.

در حالی که خودشم پاشو از اونجا بیرون نمی ذاشت.

موبایل یا راه ارتباطی هم نداشتن.

نمی دونم چقدر تو همون حالت بودم و داشتم فکر می کردم،که با صدایی از بیرون به خودم اومدم.

درو تا نیمه بستم. خودم رو به خدا سپردم و رفتم داخل

آروم قدم بر می داشتم. انگار آماده بودم هرلحظه که تکون خورد، بدوم به سمت در.

تا وسطای اتاق رفتم و وایسادم. باید فاصلم رو باهاش حفظ می کردم

هیچ حرکتی نمی کرد و باز چیزی هم نمی گفت.
نفس عمیقی کشیدم.

با خودم گفتم من که تا اونجا رفتم. دیگه منو دیده، پس بهتره حرفام رو بهش بزنم.

ترسم رو کنترل کردم و گفتم :

ببین. آقا سروش. من نمی دونم کی هستی، چی هستی.

از کجا اومدی. هدفت چیه. متاسفانه این مدت نتونستم اینا رو ثابت کنم.

ولی تا همین امروز چندین بار بهت بگم که برای چی اینجام و قصدم چیه.

من نه می خواستم برنامه هات رو بهم بزنم، نه خصومت شخصی باهات داشتم.

من فقط یه پزشک معالج بودم که ماموریتم خوب کردن حالت بود.

که همونطور که مطمئن شده بودم از قبل، حالت از منم بهتره و سالم تری.

و با کاری که کردی، من دیگه نمی تونم حرفام رو بهشون ثابت کنم.

نمی دونم کی هستی انصاف و وجدان داری یا نه

ولی با این کارت داری زندگی منو به باد می دی.

موقعیت کاریم رو خراب می کنی. من به خواست خودم اینجا نیومدم.

مجبور شدم. ولی به مرور زمان واقعا دل به کار دادم و دلم می خواست صحیح و سالم از اینجا بری بیرون

بغضم گرفت و صدام شروع کرد به لرزیدن
_ این جواب کارای من نبود.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
'F'
'F'
2 سال قبل

خانم یا اقای نویسنده،مطمئنم میای که نظرات رو بخونی پس لطفا اینو بدون با گذشت این همه پارت باید رمان به یه جایی رسیده باشه یا نه؟و توروخدا زمان پارت گذاری رو هم تنظیم کن انقدرم کم ننویس

Tamana
Tamana
2 سال قبل

خیلی بده رمانش
چند ماهِ داریم میخونیم هنوز همونجایی هس ک بود یه ذره پیشرفت نداشته رمانش😐😐

ثنا
ثنا
2 سال قبل
پاسخ به  Tamana

واقعا 72تا پارت گذشته سروش تازه دو پارت قبلی دهن وا کرده درست باید صبور باشیم تا هر روز پارت ها بیاد ولی به خدا خواننده هم از کش دادن خسته میشه

دنیام
دنیام
2 سال قبل

همین؟ فقط اومد بغض کرد!؟

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x