رمان دل دیوانه پسندم پارت 86 - رمان دونی

 

 

هرچی که خوشم میومد و می دیدم به درد می خوره می خریدم.

 

یه جاهایی هم دلم برای بعضی دست فروش ها می سوخت و یه چیزی ازشون بر می داشتم.

 

چون بچه بودن. یا خیلی مظلوم.

 

خلاصه که چند ساعتی با مامان و بابام چرخیدیم.

 

بابام که وسطای راه خسته شد و گفت بر می گرده توی ماشین.

 

ما هم به راه ادامه دادیم و تا ته بازار رفتیم.

 

دستمم حنا گذاشتم.

 

لباس جنوبی مخصوص هم خریدیم که اون روزا اونجا بپوشیم.

 

با اینکه همه جا سرما اومده بود ولی اونجا همچنان گرم بود.

 

بعد از کلی گشتن خسته شدیم و برگشتیم سمت ماشین.

 

بابام طفلی توی ماشین خوابش برده بود از بس که ما دیر کرده بودیم.

 

برگشتم ویلا. خرید هامو چک کردم و همه رو گذاشتم توی ساکم.

 

روحیم یکم بهتر شده بود. حالم بهتر بود.

 

ولی نمی شد گفت که دیگه به هیچی فکر نمی کردم.

 

چون افکار باز هجوم آوردن سمتم.

 

 

 

 

توی اتاق داشتم استراحت می کردم که روی گوشیم پیام اومد

 

_ باید ببینمت.

شمارش رو نداشتم ولی حفظ بودم.

 

مازیار بود.

نمی خواستم اول جوابش رو بدم.

 

ولی طاقت نیاوردم و بعد چند دقیقه براش نوشتم

 

_ نمی شه. نیستم..

و نمی خوام ببینمت.

 

_ گفتم باید ببینمت. خواهش نبود. دستور بود.

 

چنان از دستش حرصم گرفت که همون موقع شمارش رو گرفتم.

 

تا جواب داد شروع کردم به داد و بیداد کردن.

 

_ تو خجالت نمی کشی؟ چرا دست از سرم بر نمی داری؟

 

تازه طلبکارانه هم میگی باید؟ دستور؟

روتو برم من

 

_ کار ضروری باهات دارم. بفهم!

_ کار من و تو تموم شده مازیار.

 

ما نه کاری با هم داریم. نه صنمی. متاسفانه نمی تونم انکار کنم که پسر عمومی.

 

تنها نسبت ما همینه

تمام.

 

_ مگه نمی خوای بفهمی ماجرا از چه قراره؟!

 

 

 

مکث کردم. هنوزم برام مهم بود.

 

خواستم فوری بنویسم نه ولی نتونستم.

 

خب معلومه که مهم بود. این علامت سوال هنوز توی ذهنم بود.

 

و داشت اذیتم می کرد. اینکه ارتباط مازیار با سروش و این کارا چیه.

 

یعنی اون درگیری من با سروش هم کار اون بود؟ البته احتمالا نه.

 

چون اگه اشتباه نمی کردم اون روز مازیار سر همین داشت باهاش دعوا می کرد

 

_ چی شد؟

 

می خواستم بدونم. اما دلم نمی خواست خودم رو مشتاق نشون بدم.

 

توی فکر بودم که چی کار کنم.

چی بگم.

_ الو؟ هنوز پشت خطی؟

 

_ هستم..

_ خب چرا جواب نمی دی؟

 

_ چه جوابی باید بدم؟

_ گفتم می خوام ببینمت.

 

ضرر نمی کنی مطمئن باش.

پوزخند زدم.

 

_ تا حالا کم ازت نخوردم که الان راحت بهت اعتماد کنم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مگس

    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط دانشگاه ماچش می کنه تا نامزد دختره رو دک کنه.

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آبادیس

  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و با اجبار به عقدش درمیاد. این ازدواج اجباری شروعیه برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Roya
Roya
1 سال قبل

تورو خدا پارت بعدی رو زود بدین

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x