کم کم مسکن ها تاثیر خودشونو گذاشتن و چشمام ذره ذره بسته شدن .
این یک روز مثل برق و باد گذشت و من مرخص شده بودم
نه میخواستم برم خونه ی خودم یا درست ترش شاهین
نه خونه ی آوا و آرام چون هنوز حرفا و قضاوتارو یادم نرفته بود نه میخواستم به رادان اطلاع بدم راجب این قضیه
و به این زودی نمیخواستم قبول کنم پیشنهادش رو من بیشتر به فکر و بالا و پایین کردن پیشنهادش نیاز ذاشتم
و تنها گزینه پیش روم هتل بود که اینترنتی برای ۳ روز رزرو کردم با گوشی آرام.
با کمک آرام لباسایی که برام آورده بود رو عوض کردم ، هنوز کمی سردرد سرگیجه حالت تهوع هم داشتم اما قابل رفع بود و مشکل خاصی نبود.
قبل اومدن رادان از آرام خواهش کردم هزینه بیمارستانو پرداخت کنه تا بعد باهاش حساب کنم ، نمیخواستم باز با رادان درگیر شم سر این موضوع
با تماس رادان متوجه شدیم رادان اومده و قرار بود مارو برسونه
اول میرفتم وسایلم رو با کمک آرام جمع میکردم و بعد میرفتم هتلی که گرفته بودم
_کجا برم؟
_سمت خونه خودم
با مکث از آینه جلوی ماشین نگاهم کرد
_مطمئنی ؟
_آره ، تنها نمیمونم با آرامم
_هرجور راحتید
سرمو روی شونه آرام گذاشتم و چشمام رو بستم ، خسته تر از همیشه بودم ، چی فکر میکردم ، چی شد .
~~
از رادان تشکر کردیم و دوتایی رفتیم بالا و رادان رفت که به کارهاش برسه ، تا همین الانم زیادی درگیر کارای من شده بود ، بالاخره اون هم یه زندگی شخصی و فردی داشت و بهتر بود که زیادی درگیر مشکلات خودم نکنمش .
با آرام سوار آسانسور شدیم ، کلا اگه آرام نبود پخش زمین میشدم، بدنم حس نداشت کلا انگار توانمو از دست داده بودم، از این همه ضعیف بودن و ضعف داشتن خودم تنفر داشتم ، نمیخواستم اینطور باشم اما گاهی شرایط نشون میداد که دنیا برخلاف خواسته ها و تمایلاته .
در رو با کلید باز کردم وارد شدم ، اما حس خفقان داشتم آرام انگار متوجه شده بود که در تراس و پنجره هارو باز کرده بود
روی مبل نشستم و آرام بی حرف رفت سمت اتاق تا وسایلم رو جمع کنه …
واقعا ممنونش بودم تو سخت ترین شرایط و بدترین شرایطم پشتم بود و دستمو گرفت و شده بود همدم همراه رفیق واقعی
با صدای زنگ بلند شدم
_خودم باز میکنم تو راحت باش
آیفون رو جواب دادم
_کیه؟
با شنیدن صدای کسی که پشت در بود از تعجب خشکم زد ….
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
چرا این پارت اینقد کم بود تا اومدیم بخونیم تموم شد😢🚶🏻♂️
میشه پارت گذاری رو طولانی هر کنی ممنونم
حسم میگه اواس
یا امیره یا
نمی دونم😂
چرا خوشت میاد ما رو در هاله ای از ابهام بزاری😢