رمان رسپینا پارت 62

0
(0)

 

آوا بود ، اینکه اومده بود اینجا تعجب کردم اما سعی کردم فکر منفی نکنم پس در رو باز کردم و تا برسه نشستم رو مبل دوباره ، در ورودی رو نیمه باز گذاشته بودم
_کی بود رسپینا ؟
_آوا بود الان میرسه بالا
آرام که از اتاق اومده بود بیرون با شنیدن حرفم رنگش پرید ،
_آوا اومده؟
قبل اینکه حرکتی کنه آوا اومد داخل
اما اینبار نوبت من بود تعجب کنم
رنگش زرد بود و چشماش بی حال، و با ظاهری آشفته تر از من بود
_امیر کجاست ؟ چیکارش کردید؟
دوباره چه بلایی سرش آوردید؟ چرا دست از سرش برنمیداری ؟
با حرفاش بیشتر هنگ کردم ، یعنی … یعنی رادان بیخیال امیر نشده بود؟ یعنی ..هنوز نگهش داشته بود ؟
دهنمو باز کردم حرف بزنم که آرام پیش دستی کرد
_تمومش کن آوا ، گفتم بهت که کار رسپیناس ، گفتم الکی نیا سراغش ، من این دو روز پیشش بودم ، بسه .
_تمومش نمیکنم ، اصن اون به درک میدونی من چقدر ترسیدم؟ میدونی حس میکردم الانه که سکته کنم؟ ترسیدم منم ببرن ؟ اما اونو بردن ، نمیدونم زنده اس یا مرده اصن .
اینکه آوا انقدر کور شده بود واسم عجیب ترین چیز ممکن بود ، البته چیزی که دیده بود ترسونده بودش .
_اگه مرده حقش بوده ، یه مریض روانی تو جامعه نباشه بهتره ، میگی رسپینا مقصره؟ نه عزیزم رسپینا بیمارستان بوده ، دو روز تمام ، میدونی بخاطر چی؟ بخاطر همون امیری که سنگشو به سینه میزنی ، میخواسته طبیعی جلوه کنه که رسپینا از طریق گازگرفتگی مرده ، میدونی اگه دیرتر بلند شده بود الان باید سر خاکش بودیم؟
آوا برو بدتر عصبیم نکن برو فقط ، دو روزه دارم تو گوشت میخونم کار رسپینا نیست ، تو گوشت نمیره ، حالا که فهمیدی برو .
نگاه آوا گیج برگشت سمت من
_اصلا تو از کجا اینجارو پیدا کردی؟
_تعقیبت …کردم …دیدم رفتی بیمارستان اما … فکر نمیکردم چیز خاصی شده باشه
_اومدی دیدی فهمیدی حالا برو ، تمام حرمتارو شکوندی تو ، نذاشتی اصلا چیزی باقی بمونه ، نمون اینجا برو درم پشت سرت ببند ، من که خواهرتم سر اینکارات عصبی ام نمیتونم درکت کنم.
من فقط در سکوت نگاه میکردم ، حتی اگه آرام هم دفاع نمیکرد نمیخواستم زیاد حرف بزنم ، خسته شده بودم از این همه بحث و دعوا و درگیری با آوا ، هربار بدتر از قبل حرمت ها شکسته میشد و اینکه نمیخواستم ببینمش طبیعی بود ، واقعا در تعجب بودم چطور فکر میکرد من بخوام امیر رو عذاب بدم ، من هرکاری ام کردم سر آوا بود بخاطر اون بود .
با شنیدن صدای در از فکر دراومدم ، بلند شدم رفتم سمت اتاق تا کمی بخوابم اما قبلش باید از یه چیز مطمئن میشدم پس گوشیمو برداشتم به رادان اس ام اس دادم
_امیر رو ول کردی؟ چه بلایی سرش آوردی ؟ میدونی کجاست؟
منتظر جواب بودم گوشیم زنگ خورد جواب دادم
_مهمه برات؟
_برای من نه ، برای یکی دیگه مهمه که اومده یقه منو گرفته
_ولش کردم ، متاسفانه زنده اس ، فقط خبر دارم رسوندنش بیمارستان …..
نمیخوام دیگه راجب این مرتیکه حرفی بزنم ، کاری هم باهاش ندارم ، توام بخاطر منم که شده اسمشو نیار و همه چیز رو تموم کن.
_باشه ، واسه ی همیشه بحثش اینجا تموم میشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shina
1 سال قبل

همیشه عالی بود الانم عالی تر از همیشه

tara rahimi
tara rahimi
1 سال قبل

چون همیشه زیبا

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x