با خنده نگاهش میکردم ، کمی ازش فاصله گرفته بودم ، دستش که اومد سمتم شروع کردم به فرار از دستش ، صدا خنده هام خیلی بلند بود و از اونور صدای رادان رو هم میشنیدم
_صبر کن تا یه کابینتی نشونت بدم
صدای قهقه ام بلند تر شد اما دیگه حال نداشتم بدوام و رادان گیرم انداخت
_زیادی زرنگی
گونمو که گاز گرفت جیغم بلند شد
_راداااان
_جون
_لپمو کندی ، از آمازون اومدی مگه ؟
_کی به کی میگه ، عزیزم جا دندونات رو گردنمو میخوای نشون بدم ؟
خندیدم و دستمو روی گونم فشار میدادم .
با دیدن گشت که میومد این سمت ، صاف وایسادم ای وای
_رادان ، بدو گشت بدو
دوتایی پا به فرار گذاشتیم
من نمیتونستم زنگ بزنم خانوادم و رادان قطعاً خبرش میپیچید و آبروش میرفت
دوتایب بدو کردیم و و زدیم بیرون از پارک ، پشت یه ماشین قایم شدیم
نگاه هم کردیم زدیم زیر خنده
_با این قد و هیکل کی دیده فرار کنم ؟
_حال میده ویدیو گرفته باشن و پخش شه رادان ، قشنگ میشناسنت
همونطور ک میخندید جوابمو داد
_مشکلی نیس ، مامانم فقط میفهمید گردنم کار توعه و وقتی میدیدین همو سرخ میشدی جوجه
_به این زودی قراره ببینمش مگه ؟
سرک کشید که کسی نباشه و دستمو کشید سمت ماشینش و جوابمو نداد و من دیگه سوالی نپرسیدم
نشستیم تو ماشین
_خب خانوم خانوما کجا بریم؟
_والا دلم شهربازی میخواد ، اونم از ارم
_خیلی هم عالی
_آرام تنها تو هتله بزار بهش خبر بدم اونم بیاد ، بخاطر من اومده تنها نمونه
_باشه عزیزکم
زنگ زدم آرام که بعد چندتا بوق برداشت
_نمیخوای برگردی ؟ چند دقیقه ایه که بیدار شدم منتظرتم ، پیچوندی منو ؟
_حاضر شو بیا پایین قراره بریم یه جایی
_کجا ؟
_حاضر شو وقتی اومدی میفهمی
_پوف باشه
از اونجایی که فاصله ای نبود و زود رسیدیم میدونستم آرام یکم طول میکشه تا حاضر شه
_من میرم پیش آرام تا حاضر شه و باهم بیایم
با خنده نگاهم میکرد و جلو خندشو گرفته بود و نمیدونستم چرا خنده اش گرفته اما خنده اش رو کنترل کرد و جوابمو داد
_باشه ، راحت باش برو گلم
خدافظی سرسری کردم و رفتم بالا
در رو باز کردم که آرامو دیدم نشسته پا آینه داره آرایش میکنه
_گونت چرا داره کبود میشه؟
سریع رفتم جلو آینه ، وای وای سر این داشت میخندید و خنده اش گرفته بود .
_داستانش مفصله بعد بهت میگم
_حداقل کار کی بود اینو که میتونی بگی
با لبخند جواب دادم
_عشقم
چشماش گرد شد
_تو تنها یه عشق داشتی اونم …..رادان؟؟
واقعا کار اونه؟
با خنده سر تکون دادم که چشم غره رفت و برگشت سمت آینه تا حاضر شه

رادان

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴ / ۵. شمارش آرا ۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طلا pdf از خاطره خزایی

  خلاصه رمان:       طلا دکتر معروف و پولداری که دلش گیر لات محل پایین شهری میشه… مردی با غیرت و پهلوون که حساسیتش زبون زد همه اس و سرکشی های طلا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۱ / ۵. شمارش آرا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۳.۶ / ۵.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریکاوری
دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه موج به صورت pdf کامل از خورشید _ شمس

            خلاصه رمان:   موج به اجبار پدربزرگش مجبور است با فریاد، هم بازی بچگی اش ازدواج کند. تا اینکه با دکتر نیک آشنا شده و در ادامه حقایقی را در مورد زندگی همسرش می‌فهمد…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فافا
فافا
2 سال قبل

خدایی آخرشو تلخ نکن

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

داستانت خیلی خوبه❤️
رادانم چهره‌اش خوبه 😂

(@hastie
(@hastie
2 سال قبل

مرسی عزیزممممممم خیلی خوشحال شدم 💕💕💕💕💕💕💕
خسته نباشید 😘😘

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x