رمان رسپینا پارت 70 - رمان دونی

 

انتخاب رستوران رو گذاشتیم برعهده ی رادان ، با اینکه هیکل رو فرمی داشت اما به شدت شکمو بود مثل خودم ، و رستورانایی که میبرد واقعا غذاهاش حرف نداشت.
تو پارکینگ یه رستوران پارک کرد و پیاده شدیم ، یه رستوران سنتی که جای میز و صندلی تخت بود و چسط رستوران یه حوض کوچیک بود و دورش پر گلدون کنار هر تخت هم گلدون های کوچیک و خوشگل گذاشته شده بود، فضاش واقعا قشنگ بود
_الان ایمان آوردم به اینکه واقعا رستورانای خوب رو بلدی ، حق با رسپینا بود
_خوشتون اومده ؟
_آره ، واقعا جای عالیه ، من از این بابت دیگه نگرانی ندارم انتخاب رستورانو راحت میسپارم بهت و میدونم جایی که میبریم بد نیست
با این حرفم آرام خندید
_یکم ، فقط یکم جلوی شکمم بودنتو بگیر
جای جواب دادن بهش اخم کردم و یه تخت کنار حوض انتخاب کردیم و نشستیم
_کباباش بخصوص چنجه اش حرف نداره ، عالین انتخاب خودم چنجه اس شما ؟
_ماهم مثل خودت ، وقتی تعریف میکنی نمیشه ندید گرفت
ما نشستیم و رادان رفت سفارشاتو بده
_برادری چیزی نداره ؟
با حرف آرام خندم گرفت
_احیانا شما اونی نبودید که از شوهر فراری بودید ؟ یا جنس مذکر ؟
_من ؟ نه ، کی گفتم همچین چیزی ؟
از اینکه حاشا میکرد خنده ام بیشتر شد
_اگه داشته باشه خودم به کاری میکنم بیاد بگیرت بیای پیش خودم
_یه جوری میگی انگار منم با کله قبول میکنم ، از رادان یکم بهتر باشه حله
سکوت کردم ، رادان خوب بود ، زیادی هم خوب بود ، اما آدما همیشه روی خوبشونو نشون میدن اول ، مثل خودم ، موقع عصبانیت چشمام رو میبندم و دهنمو باز میکنم و هرچی از دهنم دربیاد میگم ، با کسی دشمن شم هیچوقت نمیتونه پاشو بزاره تو زندگیم
رادان کدوم اینارو میدونست؟ که من بخوام عادت بد و رفتار بدشو بشناسم؟ قطعا رادان استثنا نبود و کامل خوب نبود ، رفتار بد داشت عادت بد داشت اما الان نمایان نشده بود ، تا الان فقط خشمشو نسبت به امیر دیده بودم ، به قدری عصبی بود که باعث شده بود بگیرش تهدید کنه و کتک بزنه در حدی که به بیمارستان بکشه کارش
این خشم این عصبانیت نمیدونستم تا کجاعه سر چه مسائلیه ، اصلا واسه جنس مونث دست بزن داره یا نه ، با اینکه جون میدادم براش اما اگه همه چی جدی میشد با عقلم جلو میرفتم حتی اگه مجبور شم احساسمو بکشم …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تمنای وجودم

  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابی است که از روز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان این من بی تو

    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه را برای پسر بزرگش خواستگاری و مراسم عقد آنها را

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
2 سال قبل

به نظرم نویسنده حتی اگه میخاست پایان تلخی هم رمانش داشته باشه نباید میگفت که پایان تلخی داره اینطوری خواننده های رمان رمانی که میدونن قراره یه پایان تلخ داشته باشه رو نمیخونن یا دیگه مثل قبل هیجان و حسی که نسبت به رمان داشتن و از دست میدن چون اینطوری میدونن آخر داستان قراره چه اتفاقی بیفته به نظرم نویسنده نباید میگفت که پایان داستان چطوری قراره بشه.

Sania
Sania
2 سال قبل

خیلی این رمان رو دوس داشتم از وقتی گفتید آخرش بد میشه دیگه برام نچسب شده .حال نمیده

586
586
2 سال قبل
پاسخ به  Sania

آره لطفا اگر آخرش تلخه یا رسپینا و رادان میمیرن یا رادان خوب نمیشه. بگید تا نخونم

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x