رمان سکوت تلخ پارت 19 - رمان دونی

 

 

 

 

نوبت آرایشگاه را مادر هاکان برایش گرفته بود

در اصل خود هیچ دخالتی نداشت

 

همه چیز به خواست دیگران بود

 

ساعت ۷ صبح بود و یک ساعت دیگر هاکان به دنبالش می آمد

 

پشت میز نشسته بود و طلا هر چه دستش می آمد را روی میز ردیف می چید

 

– بخور دختر میترسم با این بنیه ای که تو داری خدایی نکرده ضعف کنی اونجا

 

کار خاصی قرار نبود انجام دهد

 

نه موهایش رنگ میشد و نه ابروهایش..

 

اصلاح صورتش را که دیروز انجام داده بود

 

امروز تنها شینیون داشت و کمی آرایش

 

چندان طاقت فرسا نبود که بخواهد زیر دست آرایشگر غش و ضعف رود ..

 

با این حال چیزی از خود دریغ نمیکند

 

روز اخرش بود که در این خانه صبحانه میخورد

 

از فردا جایی دیگر از خواب بیدار میشد

 

خانه ای که نه مستخدم داشت و نه طلایی که با وجود او نخواهد به فکر ناهار شام و صبحانه اش باشد.

 

نصف نانی را بی کم و کاست بر بدن میزند.

 

لیوان چایی اش را در آخر سر میکشد

 

دست روی شکمش میگذارد

 

لبخندی از سر رضایت میزند

 

چند دقیقه ای را در همان حال میماند و با صدای تلفن همراهش اما از حس بیرون آمده و از جا میپرد

 

هاکان بود

 

#پارت_هفتادویک

 

 

از روی صندلی بلند میشود و به هال می رود

 

از داخل کیف افتاده اش روی مبل تلفن همراهش را برمیدارد

 

آیکون سبز رنگ را میزند و جواب میدهد

 

– الو ، سلام ..اومدی؟

 

صدایی از آن سوی خط شنیده نمیشود

 

-هاکان

 

چند ثانیه میگذرد و بالاخره صدای گرفته و خسته او را میشنود

 

– کار برام پیش اومده مانلی نمیتونم بیام دنبالت ، خودت میتونی با آژانس بری؟

 

از شدت بهت و حیرت لب هایش روی هم دوخته شد

 

خودش آرایشگاه میرفت؟

 

آن هم درست روز عروسی اش؟

 

کاری که برای او پیش آمده بود چه بود؟

 

سارا؟

 

قطعا همین بود

 

– با کی حرف میزنی هاکان؟

 

از شنیدن صدای زن پوزخندی روی لبهایش می نشیند

 

درست حدس زده بود

 

سارا بود

 

#پارت_هفتادودو

 

لحظه ای منتظر ادامه‌ مکالمه نماند

 

تماس را قطع کرد و گوشی را روی مبل انداخت

 

نباید عصبانی میشد اما

 

مگر میتوانست؟.

 

امشب شب عروسیش بود و مردی که قرار بود حتی صوری اسمی در شناسنامه اش داشته باشد حاضر نبود به دنبالش بیاید

 

زنگ زده بود

 

آن هم از بغل معشوقه اش ..

 

چطور خجالت نکشیده بود؟

 

درست بود که از همان اول میدانست هاکان کسی را در زندگی اش دارد..

 

خودش هم که عاشق و دلباخته آن مرد نبود

 

فقط توقع این رفتار را نداشت

 

هاکان در این مدتی که میشناخت همیشه جنتلمن بود و خوش قول .

 

اینکه صبح روز عروسی تماس بگیرد و از نیامدنش بگوید و تاکید کند او خود با تاکسی رود دور از انتظار بود

 

بازدمش را محکم از سینه بیرون داد .

 

کیفش را به همراه تلفنش برمیدارد و هنوز قدمی از قدم برنداشته است که باز هم نام هاکان روی صفحه می افتد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 189

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مهره اعتماد

    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیتاریست شرور به صورت pdf کامل از ماه پنهان و هانیه ثقفی نیا

    خلاصه رمان :   داستان درباره دختری به اسم فرنوشه که شب عروسیش، بی رحمانه مورد تجاوز گیتاریست شیطان پرستی قرار میگیره و خانوادش اونو از خودشون میرونن. درنهایت فرنوش مجبور میشه به عقد اون مرد مرموز دربیاد ولی با آشکار شدن رازهای زیادی به اجبار پا به دنیایی میذاره که به سختی ازش فرار کرده بوده و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو

    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟ ایا نساء به عشق قدیمیش میرسه؟   به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بادیگارد pdf از شراره

  خلاصه رمان :     درمورد دختریه که بخاطر شغل باباش همیشه بادیگارد همراهشه. ولی دختر از سر لجبازی با پدرش بادیگاردها رو میپیچونه یا … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نام نامدار
نام نامدار
8 ماه قبل

نمیدونم چرا از هر رمانی که خوشم میاد اینطوری میشه بعد میگن امتیاز بدید کامنت بزارید نویسنده روحیه بگیره والا تا اونا روحیه بگیرن روحیه خودم داغون شده

~~~~
~~~~
8 ماه قبل

اینی ک زنگ زد سارا نی؟

نرگس
نرگس
8 ماه قبل

بدبخت مانلی

نازنین
نازنین
8 ماه قبل

تازه این دوسه پارت نویسندست خیلی پارتاش کوتاهه

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

مانلی نباید جلو سارا خودشو کوچیک کنه نباید خودش بره ارایشگاه باید به هاکان بگه خودش بیاد دنبالش تا سارا بسوزه

بانو
بانو
8 ماه قبل

وبله اکنون میشود حورای دو با این پارت های کوتاه😬😬😬😬

نرگس
نرگس
8 ماه قبل

آه برای دل مانلی بیچاره

مریم گلی
مریم گلی
8 ماه قبل

این رمان داره مثل رمان حورا چرت میشه،از همین حالا نخونیم بهتره خودمون راحتتریم

Bahareh
Bahareh
8 ماه قبل

خیلی داره پارت‌ها آب میره تا میایی به جای درست و حسابی برسی تموم شده

ماهی
ماهی
8 ماه قبل

خیلی کوتاه داره میشه با گفتن جزئیات اضافه

0_0
0_0
8 ماه قبل

چقد مطلبش طولانی بود دقیق 27 دقه و 40 ثانیه طول کشید بخونمش 😐

خودش اختیار نداشته داخل این ازدواج
طلا براش کلی خوراکی میزاره اخرین صبحونشو تو این خونه میخوره
هاکان زنگ میزنه میگه نمیتونم بیام خودت برو
میفهمه پیش سارا هست و ازش انتظار نداشته تو روز عروسیش

تو چهار خط خلاصه شد و تمااااااممم

رهگذر
رهگذر
8 ماه قبل
پاسخ به  0_0

👍😂

فرشته منصوری
فرشته منصوری
8 ماه قبل

چقد کم

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x