رمان سکوت تلخ پارت 15 - رمان دونی

 

 

 

 

انتخاب لباس عروس چندان طول نکشید

 

هاکان را به سمت مزون‌هایی رانده بود که مدتها قبل خود پا به آنها گذاشته بود

 

بارها آمده بود

 

بارها لباس عروس تن زده بود و در رویاهایش دست در دست کیارش وارد تالار شده بود

 

حالا اما تمام رویاهای دخترانه اش بر باد رفته بود .

 

چندان ذوقی برای انتخاب نداشت اما این دلیل نمیشد بهترین لباس را نپوشد و اطرافیانش را به سوزشی عمیق دعوت نکند …

 

نگاه دوخت به آینه

 

مدل کلوش لباس عروسش را دوست داشت

 

نه آن پف بیش از اندازه لباس عروس‌های قدیمی را داشت و نه آنقدر شبیه لباس های مجلسی چسبان بود …

 

برعکس نسیم که عاشق لباس عروس های مدل ماهی بود او از تک تکشان متنفر بود

 

پس از انتخاب لباس عروس و خرید هاکان پیشنهاد ناهار میدهد و او هم با روی خوش استقبال میکند..

 

وارد رستوران میشوند

به سمت میزی که گارسون راهنمایی میکند می روند.

 

هاکان صندلی برایش عقب میکشد و پس از نشستن او خود نیز روبرویش درد آن سر میز می نشیند..

 

چقدر حس خوبی داشت

 

از احترام هاکان

 

از این طرز برخورد

 

از اینکه با وجود نمایشی بودن همه‌ چیز اما در جایی چون اینجا که هیچکس نبود باز هم اهمیت میداد.

 

#پارت_پنجاه‌ونه

 

انتخاب لباس عروس چندان طول نکشید

 

هاکان را به سمت مزون‌هایی رانده بود که مدتها قبل خود پا به آنها گذاشته بود

 

بارها آمده بود

 

بارها لباس عروس تن زده بود و در رویاهایش دست در دست کیارش وارد تالار شده بود

 

حالا اما تمام رویاهای دخترانه اش بر باد رفته بود .

 

چندان ذوقی برای انتخاب نداشت اما این دلیل نمیشد بهترین لباس را نپوشد و اطرافیانش را به سوزشی عمیق دعوت نکند …

 

نگاه دوخت به آینه

 

مدل کلوش لباس عروسش را دوست داشت

 

نه آن پف بیش از اندازه لباس عروس‌های قدیمی را داشت و نه آنقدر شبیه لباس های مجلسی چسبان بود …

 

برعکس نسیم که عاشق لباس عروس های مدل ماهی بود او از تک تکشان متنفر بود

 

پس از انتخاب لباس عروس و خرید هاکان پیشنهاد ناهار میدهد و او هم با روی خوش استقبال میکند..

 

وارد رستوران میشوند

به سمت میزی که گارسون راهنمایی میکند می روند.

 

هاکان صندلی برایش عقب میکشد و پس از نشستن او خود نیز روبرویش درد آن سر میز می نشیند..

 

چقدر حس خوبی داشت

 

از احترام هاکان

 

از این طرز برخورد

 

از اینکه با وجود نمایشی بودن همه‌ چیز اما در جایی چون اینجا که هیچکس نبود باز هم اهمیت میداد.

 

#پارت_شصت

 

حین صرف غذا بودند که صدای تلفن همراه هاکان بلند میشود ..

 

گوشی را از روی میز برمیدارد و با دیدن نام سارا به روی صفحه بی معطلی دکمه برقراری تماس را زده و گوشی را دم گوش میگذارد

 

– جان..

 

نگاه شوکه مانده مانلی بالا می آید و لحظه ای به سمت مرد پیش رویش کشیده میشود

 

– گفتم که امروز سرم شلوغه …

 

چنگال را در تکه‌ای جوجه فرو می برد …

 

اینکه هاکان با چه کسی حرف میزد برایش اهمیتی نداشت

 

از همان روز اول او گفته بود که علاقه مند به شخصی دیگر است و آن دختر هم از شرایطشان اطلاع دارد

 

– فعلا فرصت نیست سارا …

 

نامش سارا بود؟

 

اسم قشنگی داشت …

 

– ببینم چی میشه…خیله خب حرف میزنیم ،باشه می بینمت… فعلا..

 

با قطع تماس هاکان او خود را بیشتر مشغول غذایش نشان میدهد..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 182

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری

      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کتمان به صورت pdf کامل از فاطمه کمالی

      خلاصه رمان:   ارغوان در ۱۷ سالگی خام حرف های ایمان شده و با عشق فراوان با او نامزد می‌شوند، اما رفتن ناگهانی ایمان ضربه هولناکی به او می‌زند، که روحش زیر آوارهای این عشق می‌میرد، اکنون که ارغوان سوگوار خواهرش است آن هم به دلیل تصادفی که مقصر خود ارغوان است، دوبار با ایمان رو به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دختران ربوده شده
دانلود رمان دختران ربوده شده به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاده

      خلاصه رمان دختران ربوده شده :   مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی که از روی اجبار یا حتی از روی اختیار همگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شیما
شیما
9 ماه قبل

اینا با هم ازدواج می کنن اما حاج کمال نمیمیره هاکان و سارا هم ارتباطه مخفی خواهند داشت این وسط مانلی می سوزه عاشقم میشه شایدم از سارا هم بچه داشته باشه

لی لی
لی لی
9 ماه قبل

تازه پارت ۱۵ عه وضع اینه و انقد کوتاهه ولی لااقل خوبه از اول نویسنده خود اصلیشو نشون داد که رمانو ادامه ندم😂

نام نامدار
نام نامدار
9 ماه قبل

ای کاش هاکان عاشق مانلی بشه آخه مانلی چه گناهی کرده که شانسش این طوری شده اون از ‌کیارش اینم از هاکان 😔 هیچ کدوم نخواستنش

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط نام نامدار
Esfp99
Esfp99
9 ماه قبل

کم بود تازه دوتا خط تکرار شد

رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
رمان هایی که میخونم:دلارای،حورا،توکا،دنیز،مانلی
9 ماه قبل

ی تیکه ای رو که دوبار گذاشتید
بیش از حد کوتاه بود
لباس خریدن و مشغول خوردن شدن و سارا زنگ زد
تمام

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x