پیش از آنکه از دیدم محو شد می گویم

 

–  اگه اومد و حمام بودم کی در رو براش باز کنه

 

می ایستد

 

و به سمتم

برمیگردد

 

– دوش گرفتنت چقدر طول میکشه؟ ۱۰ دقیقه؟

 

سر تکان میدهم

 

– تقریبا

 

جوابی که میدهد شوکه ام میکند

 

– خیله خب این یه ربع ده دقیقه منتظر موندن نمیکشتش ، برو دوش بگیر…

موهاتم ترجیحا نشور ، شستی خشک کن …

 

از تاکید دوباره اش احساس مهم بودن کاذبی سراسر وجودم را میگیرد

 

من زیادی بی جنبه بودم..

 

شاید هم زیادی چشم و گوش بسته بودم

 

کیارش که آدم نبود

 

حتی اسمش هم باعث تهوعم میشد

 

اصلا چطور فکر میکردم دوستش دارم؟

 

#پارت_دویست‌وبیست‌ونه

 

دوش ده دقیقه ای را‌ گرفته بودم

 

موهایم را هم نشسته بودم‌.

 

احتیاجی هم نبود

 

تمیز بودند

 

حوله تن پوشم را میپوشم و از حمام بیرون می آیم .

 

همان لحظه صدای زنگ آیفون بلند میشود

 

انگار پیش بینی کرده بود که کی دوش گرفتنم تمام میشود

 

سمت راهرو میروم

 

و در را برای سوفی میزنم ..

 

چند لحظه بعد سر و کله اش پیدا میشود

 

با دو قابلمه ای که در بغل دارد

 

همانطور که کمکش میکردم و یکی از آنها را میگرفتم می گویم

 

– وای چه خبره …دست مامان درد نکنه

 

نگاهم میکند

 

سر تا پایم را نظاره گر میشود و به یقه کنار رفته حوله ام اشاره میزند

 

– باز کن یه نظر ببینم خستگی ام دربیاد ..

 

به ساق پایش میکوبم

 

– بیشعور ، کم کم دارم‌ به گرایشت شک میکنم …

 

– من از دخترای خوشگل و سفید خوشم میاد …خوشبحال هاکان ..بهش حسودیم‌ میشه…

 

لب زیر دندان میکشم و سویش برمیگردم

 

– صداتو بیار پایین سوفی ، خوابه

 

– وا

چه خوابی دیگه ، خودش زنگ زد بیام ناهار بزنیم‌…برو بیدارش کن..

 

#پارت_دویست‌وسی

 

ساز مخالف زدنم …

تاکید آنکه بیخودی چرا باید آن بیچاره را از خواب بیدار کنم در مغز سوفی نمی رود

 

زبان نفهم بازی درمی آورد

 

مجبورم میکند تا بروم

او را بیدار کنم و به پیش خواهر دیوانه اش ببرم .

 

همانطور که گره حوله تن پوشم را اساسی دور کمرم سفت میکردم سوی اتاق می روم.

 

ضربه آرامی به در میزنم ..

 

البته که بدون آنکه پاسخی بگیرم دستگیره را به پایین هل میدهم و وارد اتاق میشوم .

 

چشمم که به تخت می افتد دست و پایم را گم میکنم.

 

به شکم دراز کشیده بود.

 

خواب بود

خواب …خواب

 

چطور قرار بود جلو روم و بیدارش کنم؟

 

البته که کاش جای آنکه با چشمانم قورتش دهم فکری میکردم ..

 

دم عمیقی میگیرم …

 

نفسم را تازه میکنم و در آخر تسلیم میشوم

 

دست پیش میبرم و نوک انگشتانم را به شانه برهنه اش میزنم

 

– هاکان

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 56

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
6 ساعت قبل

پارت قبل فکر کردم نویسنده وظیفه شناس شده قراره درست پارت بده انگار حواسش پرت بوده سری قبلی که پارتش طولانیتر شده بود

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x