رمان شاه خشت پارت 10 - رمان دونی

 

 

 

با دیدن من به سمتم آمد ولی توسط یکی از مردان همراهمان کنترل شد.

 

روبه‌روی پسر نسبتاً جوان ایستادم.

 

بلند بود، ورزیده… چهره خوبی هم داشت! پریناز کج‌سلیقه!

 

_ اسمت؟

 

ابراهیم جواب داد:

 

_ آرسام همینه، آقا.

 

تیز به ابراهیم نگاه کردم.

 

پسر جوان ترسیده به زن نگاه می‌کرد.

 

پس خاله که می‌گفتند، این بود؟

 

_ آقا، خیلی خوش اومدین… والا من نمی‌دونم چی شده؟ اون دختره عفریته چکار کرده که شما عصبانی شدین، امر کنین، خودم خفه‌ش می‌کنم. اصلاً نازی هم حالش خوب شده، اجازه بدید، میاد خدمتتون.

 

زن وراج!

 

_ امر کردم که بیاد وسیله‌هاش رو برداره و برگرده.

 

_ بله آقا، ما هم فرستادیمش. خبط و خطایی شده؟

 

_ ظاهراً شده! این آقا بساط عشق و عاشقی دارن با اون دختر؟

 

پسر جوان پوزخند زد.

 

_ عشق و عاشقی کدومه؟ زر زده دخترهٔ خراب، خواسته شر درست کنه زنیکهٔ عقده‌ای.

 

 

 

 

 

 

 

یک لحظه به خودم آمدم.

 

من! فرهاد جهان‌بخش، بازرگان موفق، صاحب یکی از شبکه‌های زیرزمینی قاچاق اسلحه.

 

کارم به جایی رسیده بود که بخواهم ته و توی زندگی یک فاحشه را دربیاورم؟

 

این‌جا، در خانهٔ زنان خراب، با چند مرد مسلح، دقیقاً چه غلطی می‌کردم؟

 

عقل می‌گفت از همین‌جا برگرد و اسباب‌بازی جدیدی برای گذراندن شب‌هایت پیدا کن، اما…

 

بخشی از اصالت احمقانهٔ قجری، در من فریاد می‌کرد.

همان‌طورکه جد شهیدمان فرمان می‌داد… همه رو فلک کنین پدرسوخته‌ها رو!

 

پوزخندی به اصالت درونم زدم.

 

آمدن به این خانه اوج حماقت بود.

 

رویم را برگرداندم.

 

_ ابراهیم.

 

_ بله آقا؟

 

به‌سمت در اشاره زدم.

 

سریع جلو رفت، زن پریشان هم به دنبالش.

 

اولین قدم را سمت خروجی در برداشتم و پچ‌پچ زیرلبش را شنیدم.

 

 

 

 

« حالش رو ببر، خودم راه انداختمش دختره عوضی رو، وگرنه دفعه اول عین بید می‌لرزید.»

 

قدم دوم در هوا معلق ماند.

 

حرفش مثل بازگشت صدا، در سرم اکو می‌شد. «دفعه اول».

 

من آدم حقایق و مدارکم.

 

گریه‌هایش، استیصال یک دختر شجاع که می‌توانست بی‌محابا، ساعت‌ها نطق کند و حالا آسمان‌ریسمان می‌بافت برای خلاصی از زندگی…

 

آماری که دوستش داد از پسری که پری را اذیت می‌کرده… و حالا این اعتراف؟

 

رو به پسر برگشتم و با انگشت به تخت سینه‌اش زدم.

 

_ دفعه اول می‌لرزید؟

 

پوزخند زد.

 

صدا زدم:

 

_ ابراهیم.

 

سریع خودش را رساند.

 

_ بله آقا؟

 

نگاهم کافی بود که دستورم را بخواند.

 

مشتی سنگین حواله فک آرسام شد.

 

خواهرش هراسان برگشت ولی نیمه راه یکی از مردهای همراهمان متوقفش کرد.

 

 

 

 

آرسام از جایش بلند شد و با دهان خونین، رو به من غرید:

 

_ چجوری یه شبه مخت رو زده؟

 

این پسر بیشتر از حد دهانش نطق می‌کرد.

 

رو به ابراهیم دستم را دراز کردم.

 

بازهم منظورم را فهمید. اسلحه را از پشت کمرش بیرون کشید و ضامنش را کشید.

 

_ آقا، من خودم….

 

حرفش را قطع کردم.

 

_ ابراهیم!

 

اسلحه را کف دستم گذاشت.

 

بلافاصله اسلحه را سمت آرسام گرفتم و ماشه را کشیدم… بنگگگ!

 

خون از جایی وسط پاهایش روانه شد و روی زمین افتاد.

 

مردک احمق، باید می‌دادم بابت حرف اضافه اخته‌اش کنند، واقعاً مرحمت نشانش دادم.

 

مسیر آمده را به‌سمت خانه برگشتیم.

 

یکی دونفر ماندند تا پسرک بی‌ادب را به دست دکتری مطمئن و‌ کارکشته برسانند.

 

باید لطف ملوکانه را کامل می‌کردم.

 

به‌قول معروف، چاکران و نوکران را تنبیه می‌کردم ولی دل‌رحمی و عطوفت هم به‌جای خود.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضد نور

    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و.. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
1 سال قبل

خدایااااا شکرتتتتت واااای دلم غیر منتظره و عجیب خنک شدددددددددد💜💜💜💜💜💜💜💜😂😂😂😂😂

Fateme
Fateme
1 سال قبل

وایییییییییییییییییییییییییییییییییی
دمت جیز نویسنده زد با تفنگ دستگاه مسگاه پسره رو اورد پاییییییییییییین واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
جیییییییییییغ دمش گرم دمش بخاری دیگه شد آرسام خانوم با اجی ارسام پسره حرومزاده تاتو باشی به هیچ زنی نگاه چپ نکنی چه برسه به تجاوز لیلیلی لیلی یلیلی

Tamana
1 سال قبل

ناموسا؟ 😐 😐 😐 😐

سحر
سحر
1 سال قبل

چرا دیر به دیر پارت میذاری؟؟؟؟

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x