رمان عشق با چاشنی خطر پارت 14 - رمان دونی

 
رسیدیم خونمون سریع پریدم پایین. سرمو از پنجره بردم تو ماشین
_منتظرم باش
بعدم دوییدم سمت خونهو با کلید درو باز کردم رفتم تو خونه طبق معلوم آراد رو کاناپه دراز کشیده بود و با مهشید چت میکرد و هنزفری هاشم گذاشته بود تو گوششو آهنگ گوش میداد آراد عاشق مهشید هم دانشگاهیش بود البته بین خودمون بمونه چون فقط من خبر دارم و خودشون و خدا همین. به غیر از آراد کس دیگری قابل رویت نبود خیلی آروم رفتم سمتشو سریع هنذفری شو از تو گوشش در اوردم یه جیغ فرا بنفش کشیدم که بدبخت سکته کرد یه نگاه کردم بهش رنگش مثل گچ شده بود اینه تا اون باشه روی من آب نریزه. نمیدونم چی شد که یه چیز محکم خورد تو سرم برگشتم دیدم مامانه که دمپاییشو پرت کرده سمتم داشت دومی هم درمیورد
مامان:کوفت پدرسگ زهرترک شدم
بعدم کفششو پرت کرد که جاخالی دادم که خورد تو صورت آراد فقط باید اینجا میبودیدو قیافه آراد و میدیدید دیدنی بودااااااا. من هیچ وقت نتونستم این قدر دقیق مثل مامانم دمپاییمو پرتاب کنم فکر کنم مخصوص ماماناس منم مامان که شدم قلقش دستم میاد. همینجوری که داشتم فکر میکردم که گوشم کشیده شد
ننه:من دو روز رفتم شهرستان تو دوباره سر خود شدی بچه این جیغ برای چی بود خواب بودم هاننننن
ننه(مامان مامانم)با این دادی که زد نزدیک بود دندوناش بییوفته بیرون که زودی دهنشو بست خداروشکر که نیوفتاد هوف
_کی برگشتی ننه؟
گوشمو محکم تر کشید که آخم در اومد
آراد:ننه از طرف من ادبش کن باریک
ننه گوش من و ول کرد و رفت سمت آراد
ننه: مگه صد بار به تو نگفتم به من نگو ننه
با صدای در حرف ننه نصفه موند. رفتم سمت آیفون اوه اوه اشکی بود بدون این که جواب بدم از پله ها دوییدم بالا و سریع و سه لباسا مو عوض کردم و کفش پاشنه بلندامو برداشتم و سریع رفتم پایین به کل یادم رفته بود که اشکان منتظرمه. اشکی داشت مثل میرغضبا بهم نگاه میکرد البته قیافه آراد بدتر بود اونم با جای دمپایی که مامان زد تو صورتش جاش قرمز شده بود. کارم دست خودم نبود سریع لب برچیدم و چشمام و چپ کردم همیشه عسل بهم میگفت اینجوری که میکنم مثل یه گربه ملوس میشم تو همون حالت موندم که حالت اشکی عوض شد و یه جور خاصی نگام کرد که آراد بلند شد زد روی شونه اشکی
آراد:داداش این روش خر کردنشه سعی کن خر نشی
ننه:این الانم خر شد
لبمو دندون گرفتم و به اشکی نگاه کردن
اشکی:نکن
_چیکار؟
اشکی به لبم اشاره کرد که سریع ولش کردم.
ننه:دیدی گفتم
_اِاِاِ ننهههه
ننه:مگه من صد بار به تو نگفتم به من نگو ننه و داشت میومد سمتم که دوییدم دست اشکی و کشیدم که😒😒😒 یه سانتم تکون نخورد
_بدوووووووووو
دوباره دستشو کشیدم که اینبار همرام اومد اگه دست ننه میوفتادم دخلم میومد. ننه خیلی بدش میومد بهش بگیم ننه ولی یه کرمی بود که همه بهش میگفتن ننه از بس که حال میداد
نشستیم تو ماشین که یهو یاد حرف های اشکی افتادم برگشتم سمتش که
اشکی:خوب بازی کردم؟
_هان؟
اشکی:خوب نقشمو جلو خانوادت بازی کردم؟
_اره عالی بودی
خوبه پس نقشه بود خیالم راحت شد اگه اشکی عاشقم باشه طلاقم نمیده پس اون هیچ وقت نباید عاشق من بشه گفتم طلاق یاد تعهد افتادم
_اشکی
اشکی:اشکی چیه؟
_اسم تو دیه
اشکی:کامل صدام کن
_کامل؟
اشکی دندون قروچه ای کرد:اسممو میگم
اوه اوه رو اسمش حساسه
_باشه باشه اشکان تعهد کو؟
اشکی:تو داشبورته
آهان در داشبورت و باز کردم و برداشتم خوندمش همه چیزش درست بود و همین طور امضاش هم بود دوباره گذاشتم تو داشبورت که وقتی برگشتیم برش دارم. بعدم سریع به امیر پیام دادن که تعهد و گرفتم و دوباره گوشیمو انداختم تو کیفم. سرمو اوردم بالا که دیدم هنوز راه نیوفتاده
_چرا هنوز راه نیوفتادی؟
اشکی:به به خانم نخبه بالاخره فهمید من راه نیوفتادم
_من و مسخره میکنی جلبک
اشکی:مگه چیه آی کیوت قد گنجشکه
هیچ جوابی نداشتم بدم و ساکت شدم
اشکی:خونه دوستت کجاست؟
جوابشو ندادم
اشکی:قهر نکن بجاش دیگه باهات رسمی حرف نمیزنم چطوره؟
چه کنیم که زیادی مهربونیم برگشتم سمتشو آدرسو دادم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار به صورت pdf کامل از فرناز نخعی

    خلاصه رمان قرار ما پشت شالیزار :   تابان دخت با ناپدید شدن مادر و نامزدش متوجه میشه نامزدش بصورت غیابی طلاقش داده و در این بین عموش و برادر بزرگترش که قیم اون هستند تابان را مجبور به ازدواج با بهادر پسر عموش میکنند چند روز قبل از ازدواج تابان با پیدا کردن نامه ای رمزالود از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم

  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و !از عشق قدرت سالوادرو داستان دختریست که به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

اژدها چه ملوس شده 😅 

تنها
تنها
2 سال قبل

اگه پارتها رو زود به زود میزاشتین عالی بود

Nahar
Nahar
2 سال قبل

ایین اراد خیلی گناه داشت😂😂

محدثه
2 سال قبل

خدایی همه ی ازدواجهای اجباری آخرش عاشق شدن منم ازدواج اجباری میخوام خدااا

Sarina
Sarina
پاسخ به  محدثه
2 سال قبل

از این خواسته ها نداشته باش اینا مجبور به ازدواج با یه پسر خیلی پولدار خوشگل میشن ما یه ممد بغال خدا میزاره تو دامنمون

M.h
M.h
2 سال قبل

من دارم میمیرم برا ادامش

Nahar
Nahar
پاسخ به  M.h
2 سال قبل

منم ادامه میخوام🥺

M.h
M.h
2 سال قبل

عالی محشره

ثنا
ثنا
2 سال قبل

خیلی باحال رمانت دوسش دارم

Maaayaaa
Maaayaaa
2 سال قبل

چقدر اینا باحالن خانوادگی 😂😂

M.h
M.h
پاسخ به  Maaayaaa
2 سال قبل

اوهوم خانوادگی باحالن🤣

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x