رمان عشق با چاشنی خطر پارت 76

5
(1)

دایی:اشکان اگه مردم نمیرسیدن که زنده نمیموند بدبخت، اینقدر زده بودنش که دو ماه تو بیمارستان بستری بود بعد هم اون آدم قبلی نشد و بعد از اون تو کلانتری اینقدر بد رفتار کرده بودن که این دوتا تبدیل شده بودن به دوتا قاتل

پسره:خودت که پسر باحالی هستی ولی دلم میخواد رفیقت هم ببینم

سریع برگشتم سمت اشکی که لبخندش جمع شد و به جاش اخماش رفت تو هم و چشماشو بست و دستاش مشت شد دوباره اونقدر عصبانی شده بود که میلرزید

دایی:ما میتونیم بریم دیگه

سرگرد:البته

دایی اشکی رو برد بیرون و بعد بابا و آراد رفتن بیرون و منم خواستم پشت سرشون برم که

پسره:ببخشید میتونم بپرسم چرا شوهرتون اینجوری شد

_میکائیل فوت کرده و اشکی با این که چند سال از این موضوع میگذره هنوز با مرگش کنار نیومده و از اون روز اشکان تبدیل شد به یه آدم دیگه و من تا الان این شیطنتی که امشب تو چشماش بود رو ندیده بودم اشکان بعد از مرگ میکائیل اون آدم سابق نشد

پسره:متاسفم که باعث یادآوری خواطرات بدش شدم

_نه اشکال نداره اون خیلی قویه حالش خوب میشه من دیگه برم با اجازه

از اتاق اومدم بیرون و از کلانتری خارج شدم و رفتم سمت اشکی که کنار خیابون وایساده بود و داییش آروم آروم کنار گوشش یه چیزی میگفت که وقتی منو دید دیگه ساکت شد و اشکی آروم شده بود

اشکی:اگه میشه آرام رو ببرید خونه من باید برم موتورم رو بیارم

بابا:باشه

اشکی رفت تو ماشین داییش نشست و اصلا هم به من نگاه نکرد

دایی:خدافظ

اونم رفت نشست تو ماشین و بعد ماشین رو روشن کرد و رفتن

آراد:آرام راست شو بگو تا پارک اونم تو مکان عمومی چیکار میکردین که گرفتنتون هان؟

_به تو چه

و بعد دلخور گفتم:شما به من شک کردید هنوز نگاهاتون یادمه

بابا لبخند شرمگینی زد و گفت:دخترم من از دست تو عصبانی نبودم بیشتر اون عصبانیت به خاطر این بود که من تو را مجبور به این ازدواج کردم و باعث شدم که تو بری سمت این کار ها

راست میگفت من حتی تو کلانتری هم متوجه این موضوع شدم. لبخندی زدم و گفتم:بابا تو بهترین کاری کردی که جلوی این ازدواج رو نگرفتی و منو مجبور به ازدواج اجباری کردی میتونم بگم اون بهتریم اتفاق زندگیم بود

بابا:پس واقعا دلتو باختی رفت نه؟

_اوهوم

آراد یهو پرید وسط و از دست بابا آویزون شد

آراد:بابا منم زن میخوام

بابا:نمیشه هنوز دهنت بو شیر میده بچه

آراد:اِ بابا من دو دقیقه از عسل بزرگترما

بابا:اما هنوز عقلت کامل نشده

آراد:من که میدونم شما منو از سر راه برداشتین

_حقته حقته حقته هو هو هو

آراد:آرام کاری نکن برم به همه بگم به خاطر چی گرفتنتا

_برو بگو بدو بدددددووووو با شوهرم بودم شوهرررم

لج آراد در اومده بود اما خوب نمیتونست کاری بکنه هه هه هه هه

بابا:بریم….بریم دوساعته تو خیابون وایسادیم که چی

رفتیم سمت ماشین و سوار شدیم. راه افتادیم سمت خونه که بابا گفت:الان با این رفتار اشکان یه لحظه حس کرد همون آدمی رو دیدم که آقاجونش میگفت

_اوهوم

آراد:ولی این اصلا به شخصیت اشکان نمیخونه رفتارش داره عوض میشه فکر کنم به خاطر اینکه عاشق شده

نمیدونستم چی بگم پس فقط ساکت موندم

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

اژدهای دیوونه

اژدها:از پرونده چه خبر؟

دایی:دارن موفق میشن

اژدها:پس برام یه ماموریت دیگه پیدا کن بسته هر چی ول چرخیدم

دایی:نمیخوای دیگه این کار رو بزاری کنار و به زندگی خودت برسی؟

اژدها:نمیتونم دایی

دایی:میتونی فقط باید اون خاطرات درد اورتو بزاری کنار و به آینده فکر کنی

اژدها:نمیتونم….نمیتونم حتی تصور اینکه چه آدمای خطرناکی اون بیرون هستن و من هیچ کاری نمیکنم درد آوره

دایی:ولی من میدونم خاطرات ترسناکت هم آزارت میده و باعث میشه تو درد بکشی و هر وقت یادش بیوفتی بیشتر از هر وقت دیگه عصبی بشی و دوست داری هر چی آدم خلاف هست رو یه شبه دستگیر کنی ولی نمیشه

اژدها:میدونم که نمیتونم همشون رو بگیرم اما میتونم تمام تلاشم رو بکنم نه؟

دایی:اوهوم اما باید یکمی هم به فکر خودت باشی و مواظب خودتم باشی چون یه آدم مرده نمیتونه کاری بکنه نه؟

اژدها:اگه خدا بخواد من بمیرم چه مراقب خودم باشم چه نباشم میمیرم و این شتریه که در خونه هر آدمی میخوابه

دایی:کله شقلی دیگه چیکارت کنم

اژدها:به خودت رفتم نگران نباش

دایی:ولی بازم میگم فعلا استراحت کن

اژدها دستش رو مشت کرد و محکم زد روی داشتبورد

اژدها:داییییییییی روانیم نکن. از پس که کاری نکردم داره دیوونه میشم خودتم اون روز بودی که سر قبرش قسم خوردم که تا آخرین ذره ی وجودم بجنگم و خلافکار ها رو ریشه کن کنم پس نگو فعلا استراحت کنم خبببب؟؟؟؟همینجورم چون چند وقته هیچ ماموریتی نرفتم دارم تغییر میکنم دارم میشه یه آدم دیگه دارم کار هایی میکنم که اصلا من نیستم و داره اون خوی وحشیم از بین میره و من این رو نمیخوام میخوام این خوی وحشی رو مثل اون خلافکارا داشته باشه و بینشون نفوذ کنم و نابودشون کنم تا دوباره حالم خوب بشه پس همچین چیزی رو از من دریغ نکن که میمیرم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (7)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20230128 234015 1212 scaled

دانلود رمان رقصنده با تاریکی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۷ ۱۱۳۳۳۹۵۳۱

دانلود رمان جایی نرو pdf از معصومه شهریاری (آبی) 0 (0)

4 دیدگاه
  خلاصه رمان: جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۲ ۱۱۲۵۳۶۰۸۸

دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی..
IMG 20230123 225816 116

دانلود رمان تقاص یک رؤیا 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
InShot ۲۰۲۳۰۶۲۵ ۱۴۰۱۳۷۸۷۶

دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی 3.7 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۰۷۱۸۶

دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان از هم گسیخته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.8 (12)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۶۴۵۸۳۷

دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای…
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zizi
Zizi
1 سال قبل

اژدها همون اشکانه🙂

M.h
M.h
پاسخ به  Zizi
1 سال قبل

من که خیلی وقته فهمیدم

M.h
M.h
1 سال قبل

آخه چرا به اژدها ماموریت نمیدن؟

M.h
M.h
1 سال قبل

بیچاره اشکان خیلی ناراحته

رویا
رویا
1 سال قبل

کم بود ولی ممنون که هر روز میزاری

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x