رمان عشق صوری پارت 167 - رمان دونی

 

پتورو سفت گرفت و سرش رو از زیرش بیرون نیاورد.
من از خنده ریسه میرفتم و اون که اصلا دلش نمیخواست بقول و گفته ی خودش کارش به مراحل شق القمر رسیدن یه یه چیزی تو همون مایه ها برسه همچنان درحال مقاومت کردن دربرابر منی بود که خس شیطنتم حسابی گل کرده بود.
رو پاهاش نشستم و سعی کردم انگشتاش که پتورو سفت گرفته بودن رو جدا کنم هر چند زورم نمی رسید واسه همین گفتم:

-اووووخ عجب زوری داری لامصب! چه قدرتی….
موقع اون حرکت خاکبرسری هم همینقدر زور داری!هاهاهاها….

نامهربون گفت:

-مرررررگ!

بازم خندیدم و گفتم:

-ول کن این پتورو!

نه اون بیخیال میشد نه من.
اما جدا برام جالب و بانمک بود.
احساس میکردم یه دختر بدم که دارم به مرد خیلی خوبو از راه بدر میکنم.
آخ!
واقعا کی فکرشو میکرد کار من و شهرام یه روز به این مرحله برسه.
که من بخوام براش لخت لشم و اون برای ندیدن من از خودش مقاومت نشون بده و به زیر پتو پناه ببره!؟
دوباره با شیطنت گفتم:

-بیار پایین دیگه این لامصب‌‌‌‌و…اصلا بیا یه کار کنیم تو پتو رو بیار پایین من شورتمو‌..هان؟
نظرت؟؟؟

خیلی بی هوا پتورو از روی صورتش پایین آورد و با لحنی جدی پرسید:

خیلی بی هوا پتورو از روی صورتش پایین آورد و با لحنی جدی پرسید:

-شیوا میری کنار و بیخیال میشی یا بلند بشم برم تو اون یکی اتاق هاااان !؟ کدومش !؟

دست از زور زدن واسه جدا کردن انگشتهاش از پتو برداشتم و جواب دادم:

-باشه…اصلا میرم ! میدونستم دوست نداری من پیشت باشم…

خواستم از روی پاهاش برم کنار که با رها کردن پتو مچ دستمو گرفت و گفت:

-خب دیگه! لوس نشو…بیا دراز بکش!

با سر اشاره ای به کنار خودش کرد.
دستمو از آزار دادنش برداشتم واز روی پاهاش اومدم پایین و خودمو کشیدم کنار وگفتم:

-میخوای از این به بعد غذای کافور داری بخوری؟ هم تو هم من ؟

چون میدونست دارم بهش تیکه میپرونم چپ جپ نگاهم کرد و گفت؛

-من به موقعه اش جواب این آزارهاتو میدم!

نگاهی فوق صکصی به صورتش انداختم.
از اون نگاه های لوند و حتی همزمان زبوننو دور تا دور لبهام کشیدم و با کج کردم پیرهن خودش که تنم بود و به رخ کشیدن قسمتی از سینه ام گفتم:

-اوخی! عسیسم! من واسه هر نوع آزاری کاملا آماده ام خصوصا از نوع جنسیش!

نگاهی فوق صکصی به صورتش انداختم.
از اون نگاه های لوند و حتی همزمان زبوننو دور تا دور لبهام کشیدم و با کج کردم پیرهن خودش که تنم بود و به رخ کشیدن قسمتی از سینه ام گفتم:

-اوخی! عسیسم! من واسه هر نوع آزاری کاملا آماده ام خصوصا از نوع جنسیش!

دیگه از دستم به جوش اومد.
توی حرکت سریع پتورو کنار زد و با گرفتن دوتا دستم درازم کرد روی تخت و خیمه زد رو تنم.
نفسم واسه چند لحظه از اینکارش به شماره افتاد.
صورتش با صورتم و بدنش یا بدنم فاصله ای نداشت و این نزدیکی داغم کرده بود.
بدون اینکه پلک بزنم صورتشو تماشا کردم.
دستهامو دو طرف سرم نگه داشته بود و فقط بربر نگاهم میکرد.
بعد از یه سکوت طولانی لبخند زدم و گفتم:

-چقدر از این فاصله خواستنی تری!

چشمهامو بازو بسته کرد و گله مند گفت:

-شیواااا‌…

از رو نرفتم و گفتم:

-خوب چیه؟وقتی هستی بگم چی؟بگم نیستی؟

نفس عمیق دیگه ای کشید.
نفس داغی که پخش شد روی صورتم و لذتش بی نهایت زیاد بود.
عاجزانه گفت:

-اذیتم نکن عزبزم…اذیتم نکن!

اوف که قربان عزیزم گفتنهاش برم.
اینک کلمه فقط از دهن اون دلچسب بود.
خیره به چشمهاش گفتم:

-خودت داری خودتو اذیت میکنی!
من رابطه داشتن با تورو روست دارم چرا داری خودتو بیخودی ازش محروم میکنی…

مکث کردم لبهامو روهم مالیدم و آهسته تر گفتم:

-یعنی هردومون رو…

میتونستم صدای نفسهاش رو بشنوم.
صدای نفسهای اونو و صدای تپش قلبم خودمو …
این ترکیب نشون میداد هم اون اضطراب داره و هم من.
اون اضطراب رابطه با من و اتفاق افتادن چیزایی که نباید بیفته و من…
و من…نمیدونم چیبگم فقط میدونم دیگه خسته شده بودم از نشون دادن در باغ سبز و نخ دادن به اون!
به اونی که هی تقلا میکرد لمسم نکنه.
آخه این همه مقاومت در برابر منی که خودم میخواستم اینطور بشه روا بود !؟
لبهای وسوسه انگیزش که من هیچوقت از خوردنشون سیر نمیشم رو از هم وا کرد و پرسید:

-اگه پشیمون بشی چی ؟!

لبخند زدم و با اطمینان گفتم:

-نمیشم…

ولی اون حس میکرد ممکنه بشم برای همین نگران گفت:

-میشی…الان داغی…حالیت نی!

دستمو از زیر دستش رها کردم و خیلی آروم لای موهاش کشیدم و گفتم:

-قسم میخورم نمیشم…حتی اگه یه روز مال هم نشیم…حتی اگه یه روز دوستم نداشته باشی!

با اینکه شهرام اصولا عادت به زدن حرفهای عاشقانه نداشت اما اون لحظه گفت:

-اون روز روز مرگم….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته

    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این کشمکش های پرهیجان میفهمد که ماهیگیر خطرناک کسی نیست جز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
رمان رویای قاصدک

  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز دیگه به عشق شانس دوباره ای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

آخخخخ عالی بودددد دمت گرم شهرام جون ینی شهرام ینی آقااااا
پارت بعد کی میاد؟

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x