رمان عشق صوری پارت 179 - رمان دونی

 

درو برام باز کرد و خودش کنار رفت تا اول من برم داخل.
خونه اش رو دوست داشتم.
یه امنیت خاص و دلنشین داشت. یه سکوت که سنگین نبود بلکه آرامشبخش بود.
فضاها گرم بودن و آدم دلش میخواست یه گوشه دراز بکشه و فقط بخوابه….
خوابی که ختم نشه به بیداری!

قدم زنان به سمت تک کاناپه ی چرم مشکی رنگی رفتم و سرمو به سمت اون چرخوندم.
درو قفل کرد و با درآوردن کفشهاش اومد جلوتر.
موبایل و سوئیچش رو گذاشت رو میز و از منی که چشمهام رو خودش زوم بودن پرسید:

-گرسنه نیستی!؟

جواب دادم:

-حتی اگه باشم هم دلم میخواد اول بخوابم !

لبخند تلخی زد و گفت:

-آدم گشنه رو خواب نمیبره! دوتا تخم مرغ درست کنم بخوریم !؟

پیشنهاد عجببی بود! دوتا تخم مرغ!
پوزخند محوی زدم و پرسشی گفتم:

-دوتا تخم مرغ !؟

پوزخند محوی زدم و پرسشی گفتم:

-دوتا تخم مرغ !؟

دستهاش رو به پهلوهاش تکیه داد و گفت:

-خب باشه! املت!

براندازش کردم و پرسیدم:

-مگه بلدی !؟

با اعتماد بنفس جواب داد:

-اختیار داری! من همچی بلدم…

طعنه زنان گفتم:

-همچی!؟

سری تکون داد و حین تا زدن آستینهاش گفت:

-شیدا خانم!شاید از نظر تو آدم بدی باشم اما آشپز خوبی ام!

و با زدن این حرف به سمت آشپزخونه اش رفت.
نفس عمیقی کشیدم و رو کاناپه نشستم و مشغول تماشا کردنش شدم.
اون بد نبود!
اون فقط منو دوست نداشت و چون نداشت من گاهی ازش خشگمین میشدم و نتیجه ی این خشم بدقلگی هام بود که اون میذاشتتش پای یه موارد خاصی.
مثلا اینکه فکر میکنم آدم بدیه و چون همچین تصوری دارم ازش خوشم نمیاد!

اون فقط منو دوست نداشت و چون نداشت من گاهی ازش خشگمین میشدم و نتیجه ی این خشم بدقلگی هام بود که اون میذاشتتش پای یه موارد خاصی.
مثلا اینکه فکر میکنم آدم بدیه و چون همچین تصوری دارم ازش خوشم نمیاد!

چشمهام خیره به نقطه نامعلومی بود و فکرم پی اتفاقات پیش اومده.
یعنی واقعا قراره از این به بعد وجود اون دختر رو کنار خودم و تا آخر عمرم تو اون خونه یا بهتره بگم اون زندون تحمل کنم !؟
اون دختر دریده و گستاخ!
حتی فکرش هم وحشتناک بود اما میدونستم که این اتفاق میفته.
برای اون خانواده داشتن نوه از همچی مهمتر بود و اگه اون نوه پسر باشه که دیگه اون زن میشه ملکه!
چه زندگی رقت انگیزی پیدا میکنم من اگه قرار باشه تا آخر عمرم تو همچین فلاکتی زندگی بکنم.
کنار هوو !
تو خودم بودم که سایه ی حضور فرزاد رو نزدیک به خودم احساس کردم.

-آماده است !

سرم رو بالا گرفتم و بهش خیره شدم و عین آدمای گیج گفتم:

-هان ؟!چی !؟

دستش رو به سمت آشپزخونه دراز کرد و جواب داد:

-املت دیگه ! آماده اس! بیا تو آشپزخونه

آهانی زمزمه کردم و گفتم:

-باشه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روماتیسم به صورت pdf کامل از معصومه نوری

        خلاصه رمان:   آذرِ فروزش، دختری که بزرگ ترین دغدغه زندگیش خیس نشدن زیر بارونه! تو یه شبِ نحس، شاهد به قتل رسیدن دخترعموش که براش شبیه یه خواهر بوده می‌شه. هیچ‌کس حرف های آذر رو باور نمی‌کنه و مجبور می‌شه که به ناحق و با انگ دیوونگی، سه سال تموم رو توی آسایشگاه روانی بگذرونه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راز ماه

    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
1 سال قبل

تمام جذابیت داستان را میگیره داستان شیدا اگه رمان فقط مربوط به شیوا بود خیلی بهتر بود

Sic
Sic
2 سال قبل

یعنی خداییش دهنمون سرویس کردی

اقد با کمالات از بس پارتا طولانیه که دیگه کمه

اصا فکر کنم ی ۲۰ پارتی فقط شیدا با فرهاد دعوا کرده و فرزاد رو دیده رفت خونش و تموم کلا فقط همین از اون از اون شیوا هم که هیچ

هیچی دیگه ماهم تو خماری موندیم فاطی جان مراعات حال مارو بکن هم

sanaz
2 سال قبل

از زبونه شیواهم بزار خب 🙁🤦🏻‍♀️هعی میام ببینم از زبون شیوا هست بعد ک میام نیست😂🤦🏻‍♀️

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

خیلی مسخره خدایی
چرا انقدر کمه ی روز ی روز میزا ید حداقل انقدر نزارید زیاد بزارید
این پارت ب ی درست کردن املت ختم شد🤨🤨😐😐

.....
.....
2 سال قبل

این شیدا چقد اسکله باز میگه قراره تو اون زندگی باشم 😑 خب این همه بلا سرت اومده چرا طلاق نمیگیری ؟ تو که اومدی بیرون برو یه درخواست طلاق بده

Barana
Barana
2 سال قبل

اه اه
دیگه داره حال بهم زن میشه ده پارته همش شیدا شیدا😏
ازشیواهم بگو بالاخره شهرام شیواروب ارزوش رسوند یا ن😎

aram
aram
2 سال قبل

شیدا خیلی خنگه😐
خب اخه تو که تونستی بیای بیرون از خونه خب برو درخواست طلاق بده و خلاص😑

سمانه بلوطی
سمانه بلوطی
2 سال قبل

تو رو خدا یکی فرهادو و اون مامان…. برام بیاره

انبه
انبه
2 سال قبل

خدایی خیلی کوتاه بود 😑😑

🥴🪁:)
🥴🪁:)
2 سال قبل

وای چه جذاب املت درست کردن تو یه پارت🙄

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x