رمان عشق صوری پارت 179

5
(1)

 

درو برام باز کرد و خودش کنار رفت تا اول من برم داخل.
خونه اش رو دوست داشتم.
یه امنیت خاص و دلنشین داشت. یه سکوت که سنگین نبود بلکه آرامشبخش بود.
فضاها گرم بودن و آدم دلش میخواست یه گوشه دراز بکشه و فقط بخوابه….
خوابی که ختم نشه به بیداری!

قدم زنان به سمت تک کاناپه ی چرم مشکی رنگی رفتم و سرمو به سمت اون چرخوندم.
درو قفل کرد و با درآوردن کفشهاش اومد جلوتر.
موبایل و سوئیچش رو گذاشت رو میز و از منی که چشمهام رو خودش زوم بودن پرسید:

-گرسنه نیستی!؟

جواب دادم:

-حتی اگه باشم هم دلم میخواد اول بخوابم !

لبخند تلخی زد و گفت:

-آدم گشنه رو خواب نمیبره! دوتا تخم مرغ درست کنم بخوریم !؟

پیشنهاد عجببی بود! دوتا تخم مرغ!
پوزخند محوی زدم و پرسشی گفتم:

-دوتا تخم مرغ !؟

پوزخند محوی زدم و پرسشی گفتم:

-دوتا تخم مرغ !؟

دستهاش رو به پهلوهاش تکیه داد و گفت:

-خب باشه! املت!

براندازش کردم و پرسیدم:

-مگه بلدی !؟

با اعتماد بنفس جواب داد:

-اختیار داری! من همچی بلدم…

طعنه زنان گفتم:

-همچی!؟

سری تکون داد و حین تا زدن آستینهاش گفت:

-شیدا خانم!شاید از نظر تو آدم بدی باشم اما آشپز خوبی ام!

و با زدن این حرف به سمت آشپزخونه اش رفت.
نفس عمیقی کشیدم و رو کاناپه نشستم و مشغول تماشا کردنش شدم.
اون بد نبود!
اون فقط منو دوست نداشت و چون نداشت من گاهی ازش خشگمین میشدم و نتیجه ی این خشم بدقلگی هام بود که اون میذاشتتش پای یه موارد خاصی.
مثلا اینکه فکر میکنم آدم بدیه و چون همچین تصوری دارم ازش خوشم نمیاد!

اون فقط منو دوست نداشت و چون نداشت من گاهی ازش خشگمین میشدم و نتیجه ی این خشم بدقلگی هام بود که اون میذاشتتش پای یه موارد خاصی.
مثلا اینکه فکر میکنم آدم بدیه و چون همچین تصوری دارم ازش خوشم نمیاد!

چشمهام خیره به نقطه نامعلومی بود و فکرم پی اتفاقات پیش اومده.
یعنی واقعا قراره از این به بعد وجود اون دختر رو کنار خودم و تا آخر عمرم تو اون خونه یا بهتره بگم اون زندون تحمل کنم !؟
اون دختر دریده و گستاخ!
حتی فکرش هم وحشتناک بود اما میدونستم که این اتفاق میفته.
برای اون خانواده داشتن نوه از همچی مهمتر بود و اگه اون نوه پسر باشه که دیگه اون زن میشه ملکه!
چه زندگی رقت انگیزی پیدا میکنم من اگه قرار باشه تا آخر عمرم تو همچین فلاکتی زندگی بکنم.
کنار هوو !
تو خودم بودم که سایه ی حضور فرزاد رو نزدیک به خودم احساس کردم.

-آماده است !

سرم رو بالا گرفتم و بهش خیره شدم و عین آدمای گیج گفتم:

-هان ؟!چی !؟

دستش رو به سمت آشپزخونه دراز کرد و جواب داد:

-املت دیگه ! آماده اس! بیا تو آشپزخونه

آهانی زمزمه کردم و گفتم:

-باشه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20211208 091030 865 scaled

دانلود رمان اسیر مشت بسته 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان اسیر مشت بسته 🤍خلاصه: قصه دوتا راوی داره مهرناز زنی خودساخته که از همسر اولش به دلیل خیانت جدا شده و پنج سال به تنهایی از پسربیمارش مراقبت کرده….   هامین مردی که به دلیل یک سری اختلاف با خانواده ش و دختری که دوستش داشته و…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۲۹۹۰۲

دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که…
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۵ ۲۰۲۸۳۰۶۸۶

دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا 0 (0)

7 دیدگاه
  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را…
IMG 20230127 013632 7692 scaled

دانلود رمان به چشمانت مومن شدم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۵۴۸۵۵

دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار 0 (0)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در…
۰۳۴۶۴۲

دانلود رمان نیلوفر آبی 0 (0)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
Screenshot ۲۰۲۲۰۴۲۴ ۲۱۲۷۴۷

دانلود رمان این من بی تو 3.5 (2)

12 دیدگاه
    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۲۸۲۵۳۰۴

دانلود رمان عاشک از الهام فتحی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم…
400149600406 1552892

رمان خلافکار دیوانه من 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که مامان پسر بهش روانگردان میده و دختر قصه میخواد نجاتش بده ولی…… پـایـان خوش  
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
8 ماه قبل

تمام جذابیت داستان را میگیره داستان شیدا اگه رمان فقط مربوط به شیوا بود خیلی بهتر بود

Sic
Sic
1 سال قبل

یعنی خداییش دهنمون سرویس کردی

اقد با کمالات از بس پارتا طولانیه که دیگه کمه

اصا فکر کنم ی ۲۰ پارتی فقط شیدا با فرهاد دعوا کرده و فرزاد رو دیده رفت خونش و تموم کلا فقط همین از اون از اون شیوا هم که هیچ

هیچی دیگه ماهم تو خماری موندیم فاطی جان مراعات حال مارو بکن هم

sanaz
sanaz
1 سال قبل

از زبونه شیواهم بزار خب 🙁🤦🏻‍♀️هعی میام ببینم از زبون شیوا هست بعد ک میام نیست😂🤦🏻‍♀️

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

خیلی مسخره خدایی
چرا انقدر کمه ی روز ی روز میزا ید حداقل انقدر نزارید زیاد بزارید
این پارت ب ی درست کردن املت ختم شد🤨🤨😐😐

.....
.....
1 سال قبل

این شیدا چقد اسکله باز میگه قراره تو اون زندگی باشم 😑 خب این همه بلا سرت اومده چرا طلاق نمیگیری ؟ تو که اومدی بیرون برو یه درخواست طلاق بده

Barana
Barana
1 سال قبل

اه اه
دیگه داره حال بهم زن میشه ده پارته همش شیدا شیدا😏
ازشیواهم بگو بالاخره شهرام شیواروب ارزوش رسوند یا ن😎

aram
aram
1 سال قبل

شیدا خیلی خنگه😐
خب اخه تو که تونستی بیای بیرون از خونه خب برو درخواست طلاق بده و خلاص😑

سمانه بلوطی
سمانه بلوطی
1 سال قبل

تو رو خدا یکی فرهادو و اون مامان…. برام بیاره

انبه
انبه
1 سال قبل

خدایی خیلی کوتاه بود 😑😑

🥴🪁:)
🥴🪁:)
1 سال قبل

وای چه جذاب املت درست کردن تو یه پارت🙄

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x